۰
plusresetminus
فراماسونری در عصر پهلوی سه مرحله متمایز را پشت سر گذاشت:1- مرحله سکوت نسبی در دوره رضا شاه.هر چند فروغى مشهور به ذکا ءالملک که به عنوان نخست وزیر رضاشاه و اولین نخست وزیر محمدرضا شاه به شمار میرفت، خود از فراماسو نهاى نامى آن دوران به بود. سیدحسن تقی زاده نیز از فراماسو نهاى پیشگام و از کسانى است که به لژ بیدارى ایران پیوست و بعدها نیز از لژهاى دیگر سر درآورد. تقی‌زاده در عصر حکومت رضاشاه پهلوی به مناصب مهمی چون استانداری، وزیر مختاری، سفارت و وزارت رسید و در برنامه‌های اصلاحات رضاشاهی از همکاران نزدیک او بود
جایگاه جریان فراماسونری در رابطه ایران با غرب(2)
فراماسونری در عصر پهلوی سه مرحله متمایز را پشت سر گذاشت:1- مرحله سکوت نسبی در دوره رضا شاه.هر چند فروغى مشهور به ذکا ءالملک که به عنوان نخست وزیر رضاشاه و اولین نخست وزیر محمدرضا شاه به شمار میرفت، خود از فراماسو نهاى نامى آن دوران به بود. سیدحسن تقی زاده نیز از فراماسو نهاى پیشگام و از کسانى است که به لژ بیدارى ایران پیوست و بعدها نیز از لژهاى دیگر سر درآورد. تقی‌زاده در عصر حکومت رضاشاه پهلوی به مناصب مهمی چون استانداری، وزیر مختاری، سفارت و وزارت رسید و در برنامه‌های اصلاحات رضاشاهی از همکاران نزدیک او بود. ؛ 2- احیای فراماسونری و ایجاد «لژ پهلوی» در دوران محمد رضا پهلوی. در 25 آذر 1330 (لژ پهلوی توسط ارنست پرون،محمد خلیل جواهری، ارنست پرون، محمود هومن، احمد هومن، جعفر رائد و دیگران تأسیس شد و تا سال 1335 فعالیت داشت) ؛ 3- رشد فزاینده فراماسونری در 1955-1978، هنگامی که چندین لژ معمولی وابسته به لژهای اعظم فرانسوی، آلمانی، و اسکاتلندی و دو لژ اعظم شروع به کار کردند.                                                                                                          

 در دوره محمدرضا پهلوی تا حدودی در تفاوت با دوران رضا شاه ، همزمان با گسترش روابط سیاسی با غرب به خصوص انگلستان لژهای فراماسونری بسیاری در ایران تاسیس شد و نفوذ فراماسون‌ها در سیاست ایران به شدت گسترش یافت، هرچند هیچ یک از افراد سرشناس خانواده پهلوی به طور رسمی عضویت خود را در لژ های فراماسونری اعلام نمی کردند، ولی بسیاری از سیاستمداران، نخست وزیران، وزیران، نمایندگان مجلسین و فعالان سیاسی از فراماسون‌های سرشناس بودند. از چهره‌های شاخص فراماسونری در این دوران می‌توان ارنست پرون را نام برد. ارنست پرون سوئیسی ، یکی از نزدیک‌ترین و صمیمی‌ترین دوستان محمدرضا پهلوی بود. پرون بنا بر روایتی، فرزند باغبان و یا سرایدار دبیرستان روزه سوئیس در دوران تحصیل شاه در این مدرسه بوده‌است. وی که دارای معلومات در ادبیات و فلسفه غرب بود به سرعت مورد توجه ولیعهد ایران قرار گرفت و با وی به ایران آمد. هرچند رضاشاه مخالف حضور وی در دربار ایران بود و وی را جاسوس می‌دانست ولی دوستی وی با ولیعهد وی را به دربار ایران راه داد. او از بنیانگذاران لژ پهلوی بود که به گفته «فردوست» با اجازه محمدرضا پهلوی تاسیس شده بود. پرون در طول حضورش در ایران از فراماسون‌ها حمایت زیادی کرد.                             

در این دوران، تشکیلات فراماسونری عمدتا در جهت تثبیت پایه های حکومت پهلوی دوم و تامین منافع غرب و به ویژه متحد غرب،صهیونیسم، فعالیت می کرد. فراماسون‌ها در ایران عموماً وابسته به دول غربی به خصوص انگلستان بودند و عمده فعالیت‌های آن‌ها نیز بدین سبب در جهت حفظ منافع این دولت‌ها بود. در این میان می‌توان به نقش فراماسون‌های شناخته شده این دوران در یک سری قراردادهای استعماری و شبه استعماری اشاره کرد.«قرارداد الحاقی» یا همان قرارداد «گس-گلشائیان» و مساله «کاپیتالاسیون» از آن جمله هستند که در مورد نخست محمد ساعد (نخست وزیر و فراماسون عضو لژ مولوی) و نیزعباسقلی گلشائیان(فراماسون نامی و عضو لژ مولوی) نقش داشتند و در ماجرای کاپیتولاسیون هم، حسنعلی منصور(نخست وزیر)، عباس آرام(وزیر امور خارجه) و شریف امامی (رئیس مجلس سنا در آن زمان و استاد بزرگ لژ فراماسونری) نقش کلیدی ایفا کردند.    

در این دوره در نتیجه ترکیب صهیونیسم و فراماسونری در ایران، پدیده نوین «نوماسونی» شکل گرفت که نطفه  آن در دل رژیم  پهلوی بسته شد و در دامان دولتمردان آن زمان پرروش یافت. علاوه بر مسائل ذکر شده فعالیت های  فراماسونری  در ایران  در عین حال به طور قطع  موجب  گسترش  بی اعتقادی  به  دین مبین  اسلام  و رواج خرافه در میان مردم نیز می شد.                                                                                           

دخالت لژهای فراماسونری در عرصه‏های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ایران به صور مختلف تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. یکی از وقایعی که گویای دخالت و تاثیرگذاری گستردة ماسون‌ها در امور کشور و توطئه‏های پنهانی آنان است، اتفاقات مربوط به انتخابات دورة بیستم مجلس شورای ملی است که درپی مخالفت ماسون‌ها با دکتر اقبال - که از اطاعت دقیق از دستورهای لژهای انگلیسی و مشخصاً «لژ روشنایی» و «لژ تهران» بازمانده بود – حادث شد. این مخالفت به قدری تاثیر گذار بود که در نهایت، وی را به صرافت انداخت که با توسل به ماسون های نزدیک به خود از شدت مخالفت‌ها بکاهد؛ لذا به وسیلة دکتر غلامرضا کیان از اعضای لژ تهران با گردانندگان لژ روشنایی و لژ تهران تماس برقرار کرد و از آن‌ها خواست که دست از مخالفت با وی بردارند. این بار ماسون‌ها که حریف را درمانده یافته بودند، پیغام دادند: «هیچ‏گونه تعهدی دربارة ادامه نخست‏وزیری شما نداریم».                                                                                                                                

با پیروزی انقلاب اسلامی و نافذ گردیدن قوانین اسلامی در جامعه و حکومت ایران اما فعالیت‌های لژهای فراماسونری در ایران رو به  افول و در نهایت توقف نهاد. در این هنگام، اغلب گردانندگان عمده لژهای فراماسونری که از مقامات متنفذ رژیم پهلوی بودند ایران را ترک گفتند و بدین ترتیب شیرازه تشکیلات فرماسونری در ایران از هم گسست.با تمامی این اوصاف در طول سه دهه تاریخ انقلاب اسلامی نیز ماسونها و دوستان ایشان کوشیده اند تا اصول موضوعه گفتمان لیبرال سرمایه‌داری را از دل اسلام استخراج و استنتاج کنند و  التقاتی از تئوریهای ماسونی با مستندات دینی بیافرینند تا تجدیدنظرطلبی ایدئولوژیک خود را به نام اصلاح‌طلبی دینی پیش ببرند، چرا که به روایت مصطفی ملکیان ک«هیچ گفتمانی در ایران بدون اتکاء به ادبیات دینی رشد نخواهد کرد و حتی لائیک‌ها نیز برای گسترش آراء خود راهی جز استفاده از ادبیات مذهبی ندارند».و این همان نقشه راهی است که بنیانگذار فراماسونری در ایران میرزا ملکم خان نیز بر آن تاکید و اذعان داشت.                                           

پس از آن که با وقوع انقلاب اسلامی ایران، تشکیلات فراماسونری در کشور از هم پاشید، اطلاعات تازه ای هم درباره وابستگی های فراماسون ها به بیگانگان و همدستی آنها  با صهیونیست ها به دست آمد. به طوری که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از مراکز فراماسونری با نام «ستاد عملیات استاد اعظم، جعفر شریف امامی» کشف گردید که در این مرکز یک سری عکس ها ،لیست اعضا و مدارکی دیگر از فعالیتهای ایشان بدست آمد. بر اساس اسناد به دست آمده از این کانون فراماسونی بیش از پیش مشخص گردید که در روزگار محمد رضا پهلوی، نه تنها اساس سیاست  ایران، بلکه سر رشته اقتصاد کشور نیز به شیوه ای بنیادین در دست فراماسون ها بوده است. به هر حال انقلاب اسلامی ایران بر چندین سال حضور و نفوذ مرموز ایادی استعمار در قالب تشکیلات فرا ماسونی نقطه پایان گذاشت، و بسیاری از خیانت ها یی که در لوای گروه های مخفی فراماسونری در طول سالیان متمادی در طول تاریخ معاصر ایران به وقوع پیوسته بود از پرده برون افتاد.                                                   

فراماسونی همیشه کوشیده است اقلیت های مذهبی را تحریک کند و در جوامع مختلف مسأله و تفرقه ایجاد نماید.حکومت های استعماری انگلیس سعی بر این داشتند عوامل خود را به صورت مجریان صدیقی در پست های حساس قرار بدهند و گاهی هم ایشان را دربرنامه ای چندین ده ساله در چهره مردان ملی ذخیره نمایند. سیاست فراماسونری هیچ گاه در مورد ایران نقش نیکخواهانه و اصلاح طلبانه نداشته بلکه فریب و تزویر، اساس کار بوده تا ملت را در عقب ماندگی و بی خبری نگه داشته و میوه ناآگاهی و کج فهمی در ملل را بچینند. بسیاری از ایرانیان که از همان دوران قاجار به انگلستان وارد شدند و آموزش های ماسونی یافتند و در جهت مخالف خواست توده های مردم قرار گرفتند.بر اساس اسناد و مدارک بر جای مانده رد پای فراماسون ها را در جای جای تاریخ معاصر ایران می توان مشاهده کرد،عمدتا به این دلیل که  ایران گذشته از این که بازار خوبی برای تجارت انگلیس بود کلید دروازه هند نیز به شمار می رفت و نفوذ انگلیس از طریق شبکه فراماسونری در این منطقه مستحکم می گردید.بهره برداری از ثروتهای خدادادی ایران زمین و تامین امنیت برای حامیان غرب در منطقه از دیگر دلایل این جنس دخالتها بوده است.مسلما دوران قاجار انگلیس ها و فراماسونهای ذوب شده در غرب را بر کشور مسلط ساخت و اما دوران پهلوی بر آن تسلط افزود. اکثر رجال سیاسی و دولت مردان ایران در دو قرن گذشته پیوسته با این شبکه مربوط بوده و گاهی مسیر نهضت های مردمی از جمله انقلاب مشروطه را هم برحسب خواست خود تغییر داده اند. فراماسونری در ایران از تشکل های ذی نفوذ و پیچیده ای بوده است که در مسیر اغراض و اهداف استعمار و امپریالیسم طی مسیر نموده و در مقاطعی نیز بر نهادهای سیاسی و مراکز مطبوعاتی و فرهنگی و هنری ایران سلطه ی تام و تمام داشته است. تشکل ها و جریان ها و مطبوعات و افراد وابسته به فراماسونری یا متمایل به آن از لحاظ فکری  تلاش کرده و می کنند در هیأتی کاملاً نهان مروّج ایده ها و شعارهای لیبرالی و بازگشت سلطه ی سرمایه داری در ایران پس از انقلاب باشند.از خطر حرکت های بسیار نهان روشانه و منافقانه ی فراماسونری علیه تفکر اسلامی و انقلاب دینی و آرمان های معنوی آن و به منظور استحاله و نهایتاً براندازی انقلاب،به هیچ روی نباید غافل شد.                                                                                   

 

منابع:

موسی حقانی،«ضرورت توجه به نقش پنهان فراماسونری در تحولات تاریخ معاصر ایران»،1387

علی وطن خواه،« نگاهی به دوره‌ی ناصری تکاپوهای فراماسونری در عهد قاجار»،1392

ابراهیم صادقی نیا، «فراماسونری و جمعیت‌های سری در ایران»،1377

سید جلال الدین مدنی،«تاریخ سیاسی معاصر ایران»،1361

منصور موسوی،«فراماسون و فراماسونری»،1390

موسی حقّانی،«ضرورت توجه به نقش پنهان فراماسونری در تحولات تاریخ معاصر ایران»،فرهنگ پویا،شماره20

https://www.cafetarikh.com/news/20356/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما