۰
plusresetminus
در آن اثناء زنی به تظلم و دادخواهی نزد وی رفت و گفت: زنی بیوه ام و چهار طفل نارسیده (کوچک) دارم
خانه ظالمان

چون عمرو لیث صفاری (حک: 265 -287ق) به نیشابور آمد لشکریان او در منازل مردمان فرود می آمدند و کار بر اهل شهر تنگ شده بود.

در آن اثناء زنی به تظلم و دادخواهی نزد وی رفت و گفت: زنی بیوه ام و چهار طفل نارسیده (کوچک) دارم

و مرا در این شهر چهار سرای (خانه) است که همه را لشکریان تو گرفته اند و من با طفلان خود در میان کوچه مانده ایم و خواری و رسوایی می کشیم. اگر حکم کنی که یک سرای از آن جمله را به ما بازگذارند از عدل و احسان تو بعید نخواهد بود.

عمرو در غضب شد و گفت: لشکریان من از سیستان خانه و سرا بار نکرده اند و  بدین دیار نیاورده که مردم را تشویش ندهند. مگر تو در قرآن نخوانده ای که : « إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ کَذلِکَ یَفْعَلُون‏.» نمل/34  (یعنی  پادشاهان هنگامى که وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مى‏کشند، و عزیزان آنجا را ذلیل مى‏کنند؛ (آرى) کار آنان همین‏گونه است! )

زن گفت: ای ملک ! مگر آیه بعد را فراموش کرده ای؟ که در حق ظالمان و منازل ایشان می فرماید: «فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ » نمل/52 (یعنی این خانه‏هاى آنهاست که بخاطر ظلم و ستمشان خالى مانده؛ و در این نشانه روشنى است براى کسانى که آگاهند!)

عمرو لیث از شنیدن این آیه چنان متاثر شد که آب از چشمش روان شد و فی الفور حکم کرد که تمام لشکر از شهر بیرون روند و در صحرا خیمه و خرگاه زنند و ملازمان را گفت تا در زمان کوتاهی از روز شهر را از سپاهیان خالی کردند.

علی صفی، لطائف الطوائف، ص 136.

https://www.cafetarikh.com/news/22016/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما