در روز اول دسامبر سال ۱۹۵۵،"رزا پارکس" -زن سیاهپوست آمریکایی- از محل کارش بازمیگشت . او سوار اتوبوسی می شود."رزا پارکس" رانندهٔ اتوبوس را می شناخت؛ زیرا که قبلاً این راننده با "پارکس" در گیری داشت و چند سال پیش هنگامی که "پارکس" بلیتش را پرداخت کرده بود و برای سوار شدن به سمت در عقب اتوبوس حرکت میکرد؛ «راننده» درها را بست و بدون اینکه "پارکس" را سوار کند حرکت کرده بود.بعدها "پارکس" همیشه از سوار شدن به اتوبوسی که او رانندهاش بود خودداری کرده بود؛ اما در آن روز خاص به خاطر تنگی وقت مجبور شد که سوار شود.