او بزرگ مرد اندیشه و ادب ایران، پیر پاک و پارسای دری، فرزانه فرمند توس، انگیختار فرهنگ و منش ایرانی، شالوده ریز چیستی و ناخودآگاهانه ایرانیان، فردوسی بود. او به انگیزش پرشور و پافشارانه دوستان و دوستدارانش، از توس به غزنین آمده بود تا شهریار نامبردار آن روزگار ،محمود، را دیدار کند و شاهکار ورجاوند و بیمانند خویش شاهنامه را، فراپیش وی بدارد و با پرتویی از فر فرهنگ و فروغی از تابش ایران زمین، چشمان او را که مردی نیرانی بود، به خیرگی بکشد و آشکارا و استوار، فریاد وی بیارد که بر بخشی از سرزمینی فرمان میراند که خاستگاه خورشید است و سرزمین سیمرغ..