مصدق گفت: چه کارشان بکنم؟ خوب آنها هم تظاهر میکنند. ملکی گفت: جای آنها توی خیابانها نیست. جای آنها باید در زندان باشد، مصدق گفت: میفرمایید آنها را زندانی بکنند، کی باید بکند....
در ص 186 کتاب آمده است:
«در کابینه اول مصدق خود او آشکارا به ما میگفت: آقا! ما باید از اینها برای پیشرفت کارمان استفاده کنیم. یک عدهای از افراد را که جزو مبارزین و مجاهدین آزادیخواهی و وطندوستی نبودند حتی شهرت خوبی هم نداشتند، یا مشکوک و یا متهم بودند به اینکه ممکن است ارتباطی با خارجیها داشته باشند وارد کابینه کرد و برعکس در کابینههای بعدش مصدق کوشش داشت از جوانان بیشتر استفاده کند.»
در ص 154 می خوانیم:
بنده هم آمدم، خلیل ملکی و داریوش فروهر و مرحوم شمشیری و یک نفر از حزب ایران و یکی دو نفر از بازاریها جمعاً هفت هشت نفر را با خودم نزد دکتر مصدق بردم. خلیل ملکی آنجا تند صحبت کرد. گفت: «آقا! مردمی که از شما دفاع میکنند همینها هستند. کم هستند یا زیاد هستند همینها هستند. چه دلیلی دارد که شما قدرت توده را این همه به رخ ملت میکشید و این مردم را متوحش میکنید. حرف او خیلی رک و تند بود. مصدق گفت: چه کارشان بکنم؟ خوب آنها هم تظاهر میکنند. ملکی گفت: جای آنها توی خیابانها نیست. جای آنها باید در زندان باشد، مصدق گفت: میفرمایید آنها را زندانی بکنند، کی باید بکند، باید قانون و دادگستری بکند... بنده خطاب به ایشان عرض کردم جناب دکتر به قول معروف ماهی را که نمیخواهند بگیرند از دمش میگیرند. مبارزه با توده به وسیله دادگستری صورت نمیگیرد.