گرچه امکان ایجاد ارتباط و پیریزی وحدت بین نهضت خیابانی و نهضت جنگل فراهم نشد با این حال این دو نهضت با مقتضیات زمانی و مکانی خود هدفی جز استقلال و آزادی ایران دنبال نمیکردند.
با رسمیت تشیع علما، فقها و مراجع تقلید طی شش قرن گذشته در جایگاه نواب عام امام معصوم(ع) در بزنگاههای تاریخی به عنوان حافظان حریم سیاسی تشیع به ایفای وظیفه پرداختهاند و خیزشهایی که درتاریخ معاصر ایران به راه افتاده بر ایفای این نقش گواه است. به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، آذربایجان به دلایلی که در پژوهشهای تاریخی مورد بررسی قرار گرفته است نقش و جایگاه مهمی در تشکیل و تحکیم و سپس حفاظت از هویت اسلامی ایران داشته است.(1) تشیع مهمترین مؤلفه هویت معنوی ایران تلقی میشود که در ظرف ایران و ایرانیت تجلی کرده است. با رسمیت تشیع علما، فقها و مراجع تقلید طی شش قرن گذشته در جایگاه نواب عام امام معصوم(ع) در بزنگاههای تاریخی به عنوان حافظان حریم سیاسی تشیع به ایفای وظیفه پرداختهاند و خیزشهایی که درتاریخ معاصر ایران به راه افتاده بر ایفای این نقش گواه است. نهضـــــت عدالتخـــــواهی مشروطیت عکس العملی در مقابل استعمار خارجی و استبداد داخلی بود. این دو جنبه مهم را در کردار و رفتار علمای عصر مشروطه چه داخل ایران بویژه آذربایجان و چه مقیم عتبات عالیات میتوان مشاهده کرد.(2) حرکت و مبارزات سیاسی علمای آذربایجان در این برهه با این رویکرد قابل بررسی و تحلیل است.(3) آنچه در ادامه مورد بررسی قرار میگیرد بررسی مبارزات ضد بیگانه شیخ محمد خیابانی بر اساس رفتار و گفتار یکی از سرافرازان ایران خواهد بود. مبارزات علمای آذربایجان در عصر مشروطه و بعد از آن از سوابق درخشان مبارزات علمای مجاهد شیعه ایران به حساب میآید، به همین علت در نگاه معمار انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) جایگاه قابل توجهی دارد و در مواردی به آن اشاره کردهاند، از آن جمله در تاریخ 11/10/1358 در دیدار با بانوان آذربایجانی فرمودهاند: « آذربایجان که همیشه طرفدار اسلام بوده برای هر قضیهای پیشقدم بوده، برای رفع ظلم پیشقدم بوده است، آذربایجانی که در صدر مشروطیت، ستارخان و باقرخانش آن زحمات را کشید بعد خیابانی آن کارها را کرد در زمان ما از آذربایجان قیام شد بر ضد رضاخان. مرحوم آمیرزا صادق آقا، مرحوم انگجی و بعضی دیگر از علمای آذربایجان قیام کردند تبعید شدند، مدتها تبعید بودند در خارج، آذربایجان همیشه در صف اول واقعه بوده است برای مخالفت با اشرار، برای پیشبرد اسلام».(4) شیخ محمد خیابانی زندگی و مبارزات شیخ محمد خیابانی(5) را میتوان نمونهای از نقش و عملکرد علمای آذربایجان در دفاع از هویت ملی ایرانی تلقی کرد، در مبارزات وی هم ایستادگی در برابر استبداد داخلی و هم مبارزه با سلطه بیگانه اعم از روسی،عثمانی و انگلیسی را مشاهده میکنیم ضمن اینکه او برای احیای مجدد و عظمت ایران تا پای جان ایستاد. انگیزه شیخ محمد خیابانی برای قیام یک انگیزه کاملاًً دینی بوده است چرا که او یک عالم دینی بود ضمن اینکه خانواده همسرش از علمای بنام به حساب میآیند. حاج محمد علی آقا بادامچی از نزدیکان وی نحوه ورود او به مسائل سیاسی را چنین بیان کرده است: « در سال هزار و سیصد و بیست و چهار[قمری] که رژیم حکومت ایران تغییر یافته و اصول حکومت شوروی در ایران برقرار شد، مرحوم خیابانی داخل یک زندگانی جدید شد و شروع به مقدمات دوره حیات سیاسی خود کرد و به مفاد فرمایش صادق آل محمد(ص) که در اصول کافی است: «مَن اَصبح ولم یهتم بِاُمور المسلمین فلیس بمسلم»، عمل کرد در ترفیع حال عموم و سعادت مسلمین داخل مجاهدت شد و از پیشروان و قائذین انتخاب شد.»(6) رضازاده شفق حرکت و قیام شیخ محمد خیابانی را گونهای دیگر نام مینهد و او را از معدود مجاهدان معنوی انقلاب مشروطه میداند و میگوید: «تاریخ هر چه بگوید یا نگوید تنها حقیقت آنکه شیخ از معدودترین مجاهدین معنوی و جنگیان فکری بوده است، که او را در نظر آیندگان بزرگ خواهد کرد، شیخ، فقر معنوی و استیصال فکری عوام بدبخت را خوب دیده و فهمیده بود. قیام او را نباید حرکتی دانست بر ضد فلان وزیر یا امیر، او مقصود عالیتر داشت. قیام آذربایجان مقدمه یک نهضت فکری بود.»(7) این دو اظهار نظر همان چیزی است که اساس آموزههای شیعی را در احساس مسئولیت اجتماعی که بیش از همه بر دوش علما است تبیین میکند، یعنی احساس مسئولیت از یک سو و تلاش برای عمل به وظیفه از سوی دیگر. خاندان خیابانی شیخ محمد خیابانی در سال 1297 هجری قمری در قصبه خامنه به دنیا آمد، پدرش حاجی عبدالحمید خامنهای بود که در روسیه به تجارت مشغول بود. او پس از طی مکتب در زادگاهش در حوزه علمیه طالبیه تبریز به تحصیل علوم دینی پرداخت و فقه و اصول را نزد آیتالله میرزا ابوالحسن آقا انگجی(8) مجتهد فرا گرفت و از شاگردان مبرز وی شد. ضمن اینکه هیأت، نجوم و حساب را هم نزد میرزا عبدالعلی منجم معروف، فرا گرفت و «در علم حکمت و کلام و طبیعیات و تاریخ و ادبیات مهارتی داشت»(9) استاد مهم شیخ محمدخیابانی حاج سید حسین آقا پیشنماز خامنهای بود و نزد وی تحصیل کرد و به پیشنهاد استاد محبوبش با دختر وی خیرالنساء ازدواج کرد و پس از وفات پدرزنش امامت جماعت مسجد جامع تبریز را برعهده گرفت و چند سال در مسجد کریم خان و مسجد جامع امامت میکرد،(10) در آستانه ورود شیخ محمد خیابانی به مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری وی از « اورع و ازهد و نسبتاً افقَه همقطاران خود از ائمه جماعت بود.»(11) شیخ محمد خیابانی به این تفصیل داماد آیتالله سید حسین خامنهای است. شیخ محمد برادری حسین نام هم داشت که [در] پطروفسکی مقیم بود و«هنگام حمله قزاقها (قوای دینکن) عمویش کشته و داراییشان را غارت کردند».(12) مبارزه شیخ محمد خیابانی با پان ترکیسم عثمانی با توجه به اهمیت استراتژیک آذربایجان، این منطقه مورد طمع بیگانگان بود. قرارداد 1907 عملاً این قسمت را به منطقه تحت نفوذ روسیه تبدیل میکرد. با انقلاب بلشویکی در روسیه و خروج روسها از ایران عرصه برای جولان رقبای روسیه یعنی انگلیسیها و عثمانیها فراهم شد. بویژه آنکه عثمانیها که هر روز قسمتی از قلمرو خود را در غرب از دست میدادند برای جبران آن با طرح شعارهای قومگرایانه بر آن بودند توسعه طلبی خود را در شرق قلمرو خود در مناطق ترک زبان ادامه دهند، تجاوز لشکر عثمانی به ایران و اشغال آذربایجان در سال 1337 قمری موقعیت را برای اجرای این نقشه انگلیسی فراهم ساخت. قومگرایی، پانترکیسم و پان عربیسم از ابزارهای مورد استفاده استعمار انگلیس در جهان اسلام از گذشته تاکنون بوده است و بدین وسیله با ایجاد و تشدید اختلافات مذهبی و قومی، مسلمانان را به جان هم انداخته و آنها را به دست هم تضعیف کرده و منابع آنها را به غارت برده است(13) پان ترکیسم، خواستار الحاق مناطق ترک زبان به ترکیه و تشکیل جهان ترک از سیبری تا چین هستند. حزب دموکرات به رهبری شیخ محمد خیابانی نقش مهمی در خنثی کردن دسیسه پان ترکیستی در آذربایجان ایفا کرد،(14) بادامچی از نزدیکان شیخ محمد در این باره اطلاعات ذیقیمتی داده است: «در اواخر شعبان 1337 [قمری] قشون عثمانی به بهانه تنبیه آثوریها[آسوری] و استخلاص ارومی و سلماس به آذربایجان وارد و پس از اشغال نقاط غربی و شمال غربی آذربایجان به مرکز آن که شهر تبریز است دو هزار نفر قشون سوق داد.با آنکه آن سال، سال قحط و مجاعه سرتاسر ایران را فرا گرفته زیاده از ده هزار نفوس ایرانی از گرسنگی ترک جان میگفتند و قیمت گندم بهای جان بود. این مهمانان عزیز دست قدرت خودشان را به تمام انبارهای غله دهات آذربایجان گشاده بدون حق و حساب میبردند. بالاخره حکومت وقت و امنای مالیه به اشعار خیابانی مرحوم و مبرزین فرقه پس از مذاکرات طولانی حاضر شدند که یک مقدار هنگفتی غله به قشون عثمانی مجاناً بدهند تا خودشان مداخله نکنند. با وجود این قرارداد باز اعتنا نکرده هم حواله مالیه را گرفته و هم خودشان هرجا انباری سراغ کردند،خلاصه پس از ورود عثمانیها به تبریز جمعیتی به نام اتحاد اسلام تشکیل داده و یوسف ضیاء بیک را که اصلاً قفقازی و از معلمین بادکوبه بود صدر جمعیت مذکور معین و کمکم بنای مداخله در امورات کشوری و لشکری ایران گذاشته و زمزمه ترک، فارس، ایران، توران کرده میخواستند آذربایجان را که جزء لاینفک ایران و اکلیل تاج با عظمت کیان است به قفقاز ملحق و جزو ممالک شاهانه عثمانی بکنند!! در هشتم ذیالقعده 1336خیابانی مرحوم و آقا میرزا اسمعیل نوبری و نگارنده را عثمانیها دستگیر و به ارومی برده دو ماه تمام حبس کردند (نمیخواهم جزئیات آن حبس و مظالمی که برادران اسلامی به حبسیها وارد کردند را بیان کنم)پس از دو ماه که عثمانیها مجبور شدند ارومی را تخلیه و قشون خود را به موصل سوق دهند.
حبسیها را تحتالحفظ به شرفخانه و صوفیان به عزم تبریز فرستادند، بعد از سه روز با اجازه و امر ثانوی شوقی پاشا مستخلص و مراجعت به تبریز کردند. فراموش نمیکنم شهامت و متانت فقید شهید خیابانی مرحوم را که روز اول دستگیری تصمیم کرد ابداً ولو یک حرف هم باشد به صاحب منصبان عثمانی نگفته و اعتنا ننماید و حتی با رفقا قرار داده بود که در موقع استنطاق ابداً به سؤالاتشان جواب نداده و تنها بگویند شما حق ندارید ما را استنطاق کنید و در این رأی راسخ بوده اعتنائی به تهدیدات عثمانی نکرده ابداً جوابی به آنها ندادند. در موقع صحبت و مذاکره آقای نوبری ناطق ما بود.»(15)/ایران گرچه امکان ایجاد ارتباط و پیریزی وحدت بین نهضت خیابانی و نهضت جنگل فراهم نشد با این حال این دو نهضت با مقتضیات زمانی و مکانی خود هدفی جز استقلال و آزادی ایران دنبال نمیکردند. به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، در سالهای اخیر تلاشهای گستردهای برای مصادره قیام شیخ محمد خیابانی صورت گرفته تا این حرکت ایرانی اسلامی را به عنوان یک حرکت ضد ایرانی و تجزیه طلب و در راستای الحاق آذربایجان به عثمانی معرفی کنند، در حالی که به اعتراف نزدیکان خیابانی و حتی دشمنان او نهضت شیخ محمد خیابانی در سمت و سوی احیای استقلال ایران بوده است. شیخ محمد خیابانی از مخالفان سرسخت مداخلات بیگانگان در ایران اعم از روسیه تزاری،انگلیس وبویژه عثمانی بود. اش.ام.علی اف از ایرانشناسان شوروی سابق چنین معترف است: « در پایان جنگ [جهانی اول] همزمان با آغاز شورشهای نظامی و مبارزات غیر نظامی که عمدتاً مناطق سکونت قبایل نیمه چادرنشین را در گیلان، آذربایجان، تهران و خراسان در برگرفت مراکز فعالیتهای سیاسی و ملی تشکیل شد و رهبرانی چون شیخ محمد خیابانی، محمد تقیخان پسیان و غیره که جهت دموکراتیک داشتند آنها را رهبری میکردند. مهمترین تقاضای جنبشهای مردمی که در استانهای شمالی ایجاد شده بود آزادی ایران از سلطه خارجیان و احیای استقلال آن به عنوان یک کشور بود.»(16) آرمانهای اسلامی قیام شیخ محمد و نهضت جنگل از آنجایی که شیخ محمد خیابانی از روحانیون پیشگام نهضت و از نزدیک در تحولات مشروطه در ایران بود با توجه به درکی که از موقعیت آذربایجان و سایر نواحی داشت با آگاهی از نهضت میرزا کوچک خان جنگلی بر آن شد با نهضت جنگل ارتباط برقرار کند.(17) ضمن اینکه نهضت جنگل توسط میرزا کوچک خان به راه افتاده بود که او هم سابقه طلبگی داشت. به همین منظور نمایندهای مخصوص به نام «حاجی آخوند» را که از نامش مشخص بود روحانی بوده، برای مذاکره با میرزا کوچک خان به گیلان اعزام کرد. « حاجی آخوند نماینده مخصوص شیخ محمد خیابانی به جنگل رسید و پیام آن روحانی انقلابی را ابلاغ کرد. پیام این روحانی روشنفکر، برقراری ارتباط فیمابین آذربایجان و گیلان و پیشروی به سوی هدف مشترک بود. فعالیت شیخ محمد خیابانی نیز در جهت ایجاد یک تحول اساسی در سیستم حکومتی ایران و موانع آزادی دور میزد و حصول چنین آرزویی را از طریق نزاکت بیثمر میدانست. و چون به عمق مسأله و افکار حکومتهای وقت پی برده لذا نیل به هدف را جز از طریق انقلاب نمیجست. نامبرده یکی از مخالفان سرسخت قرارداد وثوق الدوله و یکی از مردان با شهامت و لیدر حزب دموکرات بود،که به علت محبوبیتی که در تمام خطه آذربایجان داشت، افراد پاکبازی بدو پیوسته و واحدهایی از ارتش دولت را نیز خلع سلاح کرده و مأمورین حکومت مرکزی را اخراج و آذربایجان را آزادیستان نام نهاده، برای هماهنگ شدن با پیشوای نهضت جنگل و تلاش مشترکشان در تغییر وضع و پیشروی به سوی تهران نمایندهای به جنگل فرستاده بود.حاجی آخوند بعد از ابلاغ رسالت خود، در « زیده» به مرض اسهال خونی مبتلا شد و به همان مرض هم درگذشت و به علت گرفتاری جنگلیها بعد از واقعه ملاسرا امکان برقراری ارتباط مقدور نگشت.»(18) گرچه امکان ایجاد ارتباط و پیریزی وحدت بین نهضت خیابانی و نهضت جنگل فراهم نشد با این حال این دو نهضت با مقتضیات زمانی و مکانی خود هدفی جز استقلال و آزادی ایران دنبال نمیکردند. استقلال ایران در کلام خیابانی توسعه سلطه استعماری روسیه و انگلیس در همه ارکان جامعه ایران حساسیت و عکسالعمل علمای آگاه را در پی داشت. در گفتار و کردار علمای عصر مشروطه در نواحی مختلف ایران میتوان شاهد تلاشهای گوناگون برای احیای سیاسی،اقتصادی و فرهنگی ایران بود. به عبارتی دیگرتلاش برای احیای استقلال به نوعی مقابله و مبارزه با استعمار خارجی تلقی میشود. در مقطعی که خیابانی نهضت خود را شروع کرد استقلال و تمامیت ارضی ایران از سوی انگلیس با قرارداد 1919 مورد تعرض واقع شده بود. در ایام نهضت، شیخ محمد خیابانی سلسله سخنرانیهای روشنگرانهای در جمع هواداران خود ایراد میکرد. در این سلسله سخنرانیها میتوان گفتمان استقلال ایرانخواهی شیخ محمد که مقابله با سلطه اجنبی (انگلیسی) بود را به روشنی مشاهده کرد: 1)مقصود ما تأسیس حکومت دموکراتیک و بقای آزادی مملکت است «مقصود یگانه ما تأسیس و ایجاد یک حکومت دموکراتیک و تأمین دوام و بقای آزادی این مملکت است. مخالفین این مرام دشمنان ما هستند و دستورالعمل یگانه عبارت از کوتاه کردن دست این دشمنان از اموری است که با آزادی مناسبت و رابطه دارد. به صدای رسا و بلند میگوییم: ای مستبد! ای مرتجع! همه بدانید که ناموس، مال و جان شما امان است، لیکن بعد از این دیگر مقدرات دموکراسی را در دستهای ملوث خود نخواهید داشت این حرفها را زبان یک شخص،یک فرد واحد یک ناطق معین زبان خیابانی نمیگوید؛ یک روح، آری روح دموکراسی است که این حرفها را میزند. ای آزادیخواهان امیدوار باشید زیرا با یک عزم و اراده معین دانسته و فهمیده قیام کرده اید و بدانید موفقیت و پیروزی با شما است.» (نطق هفتم-روز جمعه 3 ثور 1299) 2)آذربایجان آزادی ایران را تأمین خواهد کرد ما چرا قیام کردیم؟ اگر وضعیت مقدم بر قیام را از نظر مطالعه بگذرانیم حالت اسفآمیز مملکت و اختلاسات بیحد و حصر مالیه و اقدامها بیناموسانه و جانیانه نظمیه را در نظر بگیریم، لزوم فوری قیام را احساس مینماییم در ظرف دوره اخیر یک سلسله عملیات نظامی در صفحات مختلفه ایالت آذربایجان شروع شد نه فقط منجر به افتضاح و رسوایی گشت، این عملیات که نه طرز شروع و جریان آنها از روی فکر بود و نه توقیف و تعطیل معین داشت. مالیه فقیر ملت را مستأصل ساخت عده مأمورین که با حقوق غیر متناسب از تهران میآمدند بدون جهت و لزوم بر عده مأموران موجودی افزوده میشد. یک هنگامه غارتگری که مشهورترین اقوام و دستههای غارتگر نیز در تولید مانند آن عاجز بودند در مملکت برپا شد عملیات سری نظمیه از حوصله تقریر و تحریر خارج است. این قیام خواست بر یک چنین دوره عدم مسئولیت خاتمه دهد دست خائنین و دزدان و راهزنان را از مالیه مملکت دور کند مقصرین را تنبیه و مجازات نماید. آری این قیام عرصه را بر خائنین تنگ خواهد کرد. دزدانی که از تبریز رانده میشوند نباید در تهران صدر نشین امانت بشوند. جانیها که از مرکز آذربایجان فرار مینمایند نباید زمام حکومت ایالت و ولایت دیگر را در دست بگیرند، زیرا که تمام خاک ایران مقدس و مجموع کل دموکراسی ایران صاحب حقوق است.
ما آذربایجانیان فقط آسایش و آزادی خودمان را طالب نیستیم ما در حدود این ایالت آزادیستان محصور نباید باشیم، منتها برای اجرای مقاصد خودمان نقشه طرح کرده و برنامه اندیشیدهایم این نقشه و این پروگرام از قوه به فعل آورده خواهد شد»(نطق پانزدهم – روز یکشنبه 12 ثور 1299) 3)اجرای قانون اساسی «ما هرگز خسته نخواهیم شد در اجرای قانون اساسی و از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطی با نهایت صبر و ثبات پافشاری خواهیم کرد و از پای نخواهیم نشست. ایران را با قوانین و اصول مطابق با عقاید و نظریات عصر حاضر اداره خواهیم نمود، مرام ما یک مرام معین و معلوم است در تعقیب خط حرکتی که برای خود رسم کردهایم با کمال ثبات و متانت مجاهدت نموده دخول اغراض شخصی را ابداً اجازه نخواهیم داد...» (نطق نوزدهم- روز پنجشنبه 16 ثور 1299) 4)آزادی، استقلال و سعادت ایران « آزادی،استقلال و سعادت ایرانیان مقصود مشترک کلیه آزادیخواهان است و این وحدت مقصود سرمایه اتحاد و اتفاق آنان است. در آلام و شادیهای این مملکت آزادیخواهان شریکند و این شرکت نیز در میان آنان تولید علاقه و محبت میکند...» (نطق بیستم – روز جمعه 17 ثور 1299)