۰
plusresetminus
موجب این قرارداد که در 31 اوت 1907 میان دولتهای انگلستان و روسیه به امضا رسید،سرتاسر خاک‏ ایران به سه منطقهء متمایز(منطقهء نفوذ اقتصادی روس،منطقهء نفوذ اقتصادی‏ انگلیس،و منطقهء بیطرف)تقسیم شد و به‏ رقابت روس و انگلیس در ایران ظاهرا پایان داده شد...
زمینه‏ ها، علل و عوامل‏ انعقاد و لغو قرارداد 1919
 کشور ایران در عهد سلطنت فتحعلی‏ شاه قاجار با کشورهای اروپایی‏ (انگلستان،فرانسه،روسیه)روابط منظم‏ دیپلماتیک برقرار نمود و عملا در مدار سیاست بین الملل قرار گرفت.ولی به‏ علت جهل و بی‏اطلاعی و طمع اولیای‏ امور،قادر به استفاده از رقابتهای شدید موجود میان قدرتهای اروپایی نگردید و از همین زمان،تحولات ایران در گرو جریانهای سیاسی بین المللی و مبارزهء قدرتهای بزرگ جهانی قرار گرفت.
در کشمکش جدی قدرتهای بزرگ‏ بر سر کسب نفوذ در ایران،روسیه و انگلستان در سراسر قرن نوزدهم و اوایل‏ قرن بیستم نقشی ثابت و پایدار ایفا کردند،ولی سایر قدرتها(مانند فرانسه‏ در زمان ناپلئون و امپراطوری آلمان در صد سال بعد)چون شهابهای زود گذر بودند که لحظاتی چند تابش این دو ستارهء پایدار را تحت الشعاع خود قرار دادند اما بزودی افول کرده در پس پردهء نسیان به خاموشی گرائیدند.1
حکومت تزاری روسیه که از زمان‏ پطر کبیر سودای پیشروی به‏سمت جنوب‏ و راهیابی به آبهای گرم خلیج‏فارس را در سر داشت،در زمان فتحعلی شاه قاجار بر تهاجمات نظامی خود به خاک ایران‏ افزود و با شکستهای پیاپی که بر قشون‏ ایران وارد ساخت،عهدنامه‏های گلستان‏ (1813)و ترکمن‏چای(1828)را به‏ دولت ایران تحمیل نمود.به موجب این‏ عهدنامه‏ها،ایالات غنی و حاصلخیز قفقاز از ایران جدا گردید و روسها نفوذ سیاسی و اقتصادی زیادی در ایران به‏ دست آوردند.از جمله،حکومت روسیه با تضمین سلطنت عباس میرزا و اعقاب وی‏ در ایران(مادهء 7 عهدنامهء ترکمن‏چای)، سلاطین ضعیف و بی‏ارادهء سلسله قاجار را تحت انقیاد خود درآورد.
حکومت انگلستان نیز از سال 1798 به نحوی روزافزون در امور ایران درگیر شد و«حفظ استقلال و تمامیت ارضی‏ ایران»را،به عنوان عاملی حیاتی در دفاع از مستعمرهء بزرگ خود (هندوستان)،در سرلوحهء منافع بریتانیا در ایران قرار داد.2درپی انعقاد قرار داد ترکمن‏چای میان ایران و روسیه، انگلیسیها درصدد برآمدند که با برقراری‏ نفوذ کافی در ایران و افغانستان سد محکمی در برابر روسیه به وجود آورده از پیشروی آن‏دولت به‏سمت جنوب(هند و خلیج‏فارس)جلوگیری نمایند.3
بدین ترتیب،برای نفوذ در ایران و افغانستان،رقابتی شدید میان روسیه و انگلستان درگرفت که نتیجه‏اش‏ شکست‏های نظامی ایران در هرات‏4و تجزیه قسمتهایی وسیع از نواحی شرقی و شمالی ایران به نفع دولتهای انگلیس و روس بود.5
علاوه بر اینها،دولتهای روس و انگلیس امتیازات سیاسی و اقتصادی و بازرگانی بسیار در ایران به دست آوردند و تا اواخر قرن نوزدهم اغلب منابع ایران‏ و طرحهای فنی آن تحت اداره یا استخراج بیگانگان قرار گرفت.6
تا اواخر قرن نوزدهم روسها سودای‏ تصرف کامل ایران و رسیدن به آبهای‏ گرم خلیج‏فارس را در سر داشتند.و به‏ هیچ قیمتی حاضر نبودند انگلستان،یا هر دولت دیگر اروپائی را در تملک نهایی‏ این کشور(که به نظرشان عملی تقریبا انجام یافته بود)سهیم سازند.اما از اوایل‏ قرن بیستم به بعد به علت توسعهء قدرت‏ نظامی و صنعتی آلمان و ضعف نسبی‏ روسیه در آسیا و خاور دور(که از شکست تاریخی این دولت از ژاپن به سال‏ 1905 ناشی می‏شد)،روسها ناچار شدند که با رقیب خود(بریتانیای کبیر)کنار بیایند و اختلافات دیرین خود را در آسیا با عقد قراردادی برطرف سازند.7
به موجب این قرارداد که در 31 اوت 1907 میان دولتهای انگلستان و روسیه به امضا رسید،سرتاسر خاک‏ ایران به سه منطقهء متمایز(منطقهء نفوذ اقتصادی روس،منطقهء نفوذ اقتصادی‏ انگلیس،و منطقهء بیطرف)تقسیم شد و به‏ رقابت روس و انگلیس در ایران ظاهرا پایان داده شد.8اما روسها فقط به فارغ‏ شدن از شر مزاحمت بریتانیا در مناطق‏ شمالی ایران قانع نبودند بلکه‏ می‏خواستند در سرتاسر ایالات و ولایاتی‏ که جزء منطقهء اختصاصی آنها منظور شده‏ بود،«اعمال حاکمیت سیاسی»هم بکنند و این درست همان چیزی بود که حکومت‏ ایران،به نص صریح قانون اساسی کشور، نمی‏توانست با آن موافقت کند.9
حکومت تزاری روس که از اقدامات‏ غیرمستقیم خود برای از بین بردن‏ حکومت مشروطه ایران(از جمله کودتای‏ 23 ژوئن 1908 محمد علی شاه)نتیجه‏ای‏ نگرفته بود،اقدامات اصلاحی مورگان‏ شوستر مستشار مالی آمریکایی و خزانه‏دار کل ایران را بهانه قرار داده‏ مجلس شورای ملی ایران در دسامبر 1911 به زور سر نیزه تعطیل و شوستر را از ایران اخراج نمودند.روسها سپس به‏ کشتار آزادیخواهان در آذربایجان و گیلان پرداخته و حرم مطهر حضرت رضا (ع)را در مشهد به توپ بستند.10
بدین‏گونه،از سال 1912 استقلال‏ و حاکمیت سیاسی ایران رو به زوال نهاد و کنسولها و نمایندگان سیاسی روسیه‏ بتدریج کنترل دستگاه اداری را در شمال‏ کشور به دست گرفتند.در جنوب نیز انگلسیها با شیخ محمره(خرمشهر)و خانهای بختیاری و بلوچ چنان رفتار می‏کردند که گویی دولت ایران در تهران‏ وجود ندارد.11
از آغاز سال 1914«کمتر کسی‏ از عقلا بود که امیدی به بقای کشور داشته باشد»و فقط«معجزه‏ای» می‏توانست ایران را از شر مداخلات‏ روسیه و از زیر بار یأس و نومیدی نجات‏ دهد-این معجزه جنگ بین الملل بود!12
جنگ بین الملل احساسات فشرده و فسردهء ملت ایران را منبسط وگرم کرد و خبر فتوحات سربازان آلمان در روسیه‏ ایرانیان حساس را که از روسها ناامید و از انگلستان رنجیده خاطر بودند،به‏ هواداری از متحدین(آلمانی و عثمانی) وادار کرد.13اما دولت ایران در این‏ جنگ بیطرفی اختیار نمود.لرد کرزن، کفیل وزارت خارجه بریتانیا،در گزارشی‏ که برای کابینه بریتانیا تنظیم نموده‏ دربارهء نقش دولت و ملت ایران در جریان‏ جنگ بین الملل اول می‏نویسد:
«گرچه حکومت ایران به ظاهر بیطرفی خود رادر این جنگ اعلام کرده‏ بود ولی دولت و ملت ایران تا آنجا که‏ توانستند به فعالیتها و دسیسه‏های دشمنان ما در خاک کشورشان کمک کردند و وضع‏ عمومی ایران تحت تأثیر علل و عوامل‏ متعدد-که برخی از آنها ناشی از تبلیغات‏ مضر آلمانها،برخی دیگر معلول حملهء نظامی ترکها به ایران،و قسمتی هم معلول‏ (به تصویر صفحه مراجعه شود) خصومت خود حکومت ایران نسبت به‏ متفقین‏[روس و انگلیس‏]بود چنان سخت و حساس گردید که ما برای حفظ امنیت‏ مرزهای افغان،و نیز برای حفاظت از منافع‏ مستقیم خود و متفقین‏مان در ایران،ناچار شدیم از همان آغاز امر،این کشور را(در عین بی‏طرفی)تقریبا به شکل صحنه‏ای از صحنه‏های مهم جنگ چهانی تلقی کنیم.»14
هنوز یک سال از آغاز جنگ‏ بین الملل نگذشته بود که خاک ایران‏ برای دومین بار میان روسیه و انگلستان‏ تقسیم شد.به موجب توافقهای سری‏ قسطنطنیه(مارس 1915)دولت روسیه‏ موافقت نمود که قسمت اعظم منطقهء بی‏طرفی که در قرارداد 1907 تعیین شده‏ بود،رسما ضمیمهء منطقهء نفوذ اقتصادی‏ بریتانیا گردد و دولت انگلستان نیز در عوض،آزادی عمل کامل روسیه را در بقیه خاک ایران(منطقهء نفوذ اقتصادی‏ روس)به رسمیت شناخت.15
طبق توافقی که در اوت 1916 میان‏ دولتهای روسیه و انگلستان و حکومت‏ سپهسالار تنکابنی به عمل آمد،امور مالی‏ و نظامی ایران«رسما»تحت کنترل و نظارت روس و انگلیس قرار گرفت.16و در خلال این احوال،ملیون ایرانی طرفدار آلمان و عثمانی(که نواحی مرکزی، جنوبی،و غربی ایران را تحت کنترل‏ کامل خود درآورده بودند)توسط نیروهای روس و انگلیس تار و مار و به‏ خاک عثمانی رانده شدند.17
در زمستان 1917 قشون روس و انگلیس در بین النهرین به‏هم‏پیوست و بار دیگر استقلال و تمامیت ارضی ایران‏ در معرض خطر جدی قرار گرفت.چرا که حوزهء نفوذ اقتصادی روس به موجب‏ پیمان سری قسطنطنیه ضمیمهء خاک روسیه‏ تزاری می‏شد و بقیه نیز به کام استعمار انگلیس فرو می‏رفت.اما این‏بار نیز معجزه‏ای رخ داد و ایران از این سرنوشت‏ محتوم رست.این معجزه انقلاب روسیه و سقوط رژیم تزاری در آن کشور بود.
انقلاب اکتبر 1917 روسیه،نقشهء تقسیم ایران را از بین برد و خواب شومی‏ را که دولتهای روس و انگلیس برای این‏ کشور دیده بودند باطل و بی‏اثر ساخت. با روی کار آمدن حکومت شوروی در روسیه،سیاست استیلاجویانهء روسیه تزاری‏ که از اوایل قرن نوزدهم ایران را زیر فشار خود خرد کرده بود ناگهان بر طرف گردید و«برای حفظ قومیت و سیادت و اعادهء حقوق مغصوبهء ایران‏ فرصت مغتنمی به دست آمد.»18اما طراحان سیاسی لندن به محض آنکه عرصه‏ را از حریف دیرین خالی دیدند،دست به‏ کار شدند تا با عقد قراردادی با حکومت‏ ایران تمام این سرزمین را عملا تحت‏ الحمایه خود قرار دهند.
در پایان جنگ بین الملل،آلمان‏ مغلوب به عنوان یک قدرت بزرگ نظامی‏ از عرصهء سیاستهای شرق نزدیک بیرون‏ رفته بود.روسیه دچار انقلاب کمونیستی‏ شده و ذمهء انگلستان را از قید پیمانهایی‏ که سابقا با دولت تزاری داشت بکلی‏ آزاد کرده بود.ترکیه شکست خورده و متلاشی شده بود.آمریکای آن‏دوره علاقهء خاصی به افتادن در گرداب سیاستهای‏ استعماری دول اروپایی نداشت و می‏کوشید تا هرچه زودتر از غوغای‏ کنفرانس ورسای خلاص گردد و دیپلماسی سنتی آمریکائیان را که عبارت‏ از انزوای سیاسی و کناره‏گیری از بند و بستهای محرمانهء دول اروپایی بود دوباره‏ از سرگیرد19شاه ایران(سلطان احمدشاه‏ قاجار)و رئیس الوزرای او(میرزا حسن‏ خان وثوق الدوله)هردو سر سپردهء دولت‏ انگلستان بودند و همه ماهه مقرری ثابتی‏ از آن‏دولت دریافت می‏کردند.20به این‏ ترتیب،زمینه از هر حیث برای پیشبرد اغراض و مطامع سیاسی بریتانیا در ایران‏ هموار شده بود.
طراح سیاست انگلستان در خاورمیانه در این تاریخ لرد کرزن‏ (Curzon) بود که با استفاده از انقلاب‏ روسیه و سقوط امپریالیسم رقیب تزاری، می‏خواست همان رؤیای قدیمی روسها (تسلط کامل بر ایران)را به نحوی دیگر زنده کند و این‏بار کشور خود (انگلستان)را حاکم و فعال مایشاء ایران‏ سازد.
«لرد کرزن به ضرورت ایجاد زنجیره‏ای از کشورهای حایل که روسیه را از هند جدا کنندو هیچ کدام تحت نفوذ و تسلط روسیه نباشند قابل بود و آن را از ارکان مهم سیاست«دفاع از هند» می‏شمرد.ایران در نظر او مهمترین و در عین حال ضعیفترین حلقهء این زنجیره را تشکیل می‏داد که می‏بایست از خطر تعدی‏ هر متجاوزی محفوظ بماند.»21
اما تجاوز به تمامیت ارضی‏ کشورهایی که بی‏طرفی خود را در جنگ‏ بین الملل حفظ کرده و اقدامی خصمانه‏ علیه متفقین صورت نداده بودند،عملا غیر ممکن بود.مادهء چهاردهم(از مواد چهارده گانه پرزیدنت ویلسن)که اساس‏ سیاست متفقین را در دورهء بعد از جنگ‏ تشکیل می‏داد(و بعدا نیز در میثاق‏ جامعه ملل گنجانده شد)استقلال سیاسی‏ و تمامیت ارضی کشورهای جهان را،اعم‏ از بزرگ یا کوچک تضمین و توصیه‏ می‏کرد که برای نظارت بر اجرای این‏ اصل سازمانی مرکب از نمایندگان ملل‏ جهان هرچه زودتر تشکیل گردد و پاسداری از حقوق ملل ضعیف را به عهده‏ گیرد.22
استقرار سیستم قیمومت نیز در ایران عملی نبود زیرا این راه حل بیشتر برای تعیین تکلیف مناطقی نظیر سوریه، لبنان،فلسطین،عراق و اردن ابداع شده‏ بود که در گذشته بخشی از امپراتوری‏ وسیع عثمانی را تشکیل می‏دادند و مردمانش هنوز به آن درجه از رشد سیاسی نرسیده بودند که خود مستقلا زمام سرنوشت خود را به دست گیرند. گذشته از این،اجرای سیستم قیمومت در ایران،یعنی در کشوری که سابقهء استقلال‏ طولانی داشت،هم احساسات ملی مردم‏ ایران را جریحه‏دار می‏ساخت و هم در چهارچوب تعرض که از کشورهای تحت‏ قیمومیت شده بود نمی‏گنجید.
«آخرین راه حلی که باقی می‏ماند-و کرزن آن را انتخاب کرد-استقرار نظام‏ مستشاری در ایران بود که ماهیتش را،یعنی‏ ماهیت خود نظام را،یکی از مأموران‏ برجستهء انگلیسی که سالها با همین سمت‏ مستشاری در مصر خدمت کرده بود(لرد میلنر)به عنوان«رژیم تحت الحمایگی‏ مستور»با سلطهء نامرئی انگلستان بر شئون‏ نظامی و سیاسی و اقتصادی کشور موردنظر -توصیف کرده است.این نظام ماهرانه که‏ هم انگلستان را بر کشوری مسلط می‏کرد و هم آن کشور را به ظاهر مستقل جلوه‏ می‏داد،قبلا با موفقیت تمام در مصر به‏ معرض اجرا گذاشته شده و نتایج سودمندی‏ برای انگلستان بار آورده بود.24
بنابراین،به محض متارکهء جنگ‏ بین الملل و اعلام تصمیم حکومت‏ انگلستان دایر به عدم مداخله در امور داخلی روسیه و احضار قوای انگلیس از این کشور و منطقهء خاورمیانه،لرد کرزن‏ مذاکره برای عقد قرارداد با دولت ایران‏ را آغاز کرد.25
مذاکرات سری مربوط به انعقاد قرارداد حدود نه ماه به طول انجامید و سرانجام قرارداد ایران و انگلیس(مشهور به قرارداد وثوق الدوله)در نهم اوت‏ 1919 میان رئیس الوزرای ایران(میرزا حسن خان وثوق الدوله)و وزیرمختار انگلیس در تهران(سر پرسی کاکس)به‏ امضاء رسید.26در قبال موافقت احمدشاه‏ با امضای قرارداد،از طرف حکومت‏ انگلستان به مشار الیه تضمین کتبی داده‏ شد که«...وی و جانشینانش،مادام که‏ بر وفق سیاست و صواب دید بریتانیا در ایران عمل کنند،از حمایت دوستانهء دولت انگلیس برخوردار خواهند شد.»27 ضمنا،برای آنکه در غوغای هیجانات‏ ملّی(که مسلم بود پس از انتشار متن‏ قرارداد بروز خواهد کرد)مقام سلطنت‏ در ایران حضور نداشته باشد و دست‏ رئیس الوزرا برای سرکوب کردن ملیون و مخالفان قرارداد باز بماند،حکومت‏ انگلستان با مسافرت احمدشاه به اروپا موافقت کرد و معظم له سه روز بعد از امضای قرارداد رهسپار فرهنگ(اروپا) گردید.
حکومت انگلستان به وثوق الدوله‏ رئیس الوزرا و شرکای او(نصرت الدوله‏ وزیر خارجه و صارم الدوله وزیر مالیه) نیز تضمین داد که در صورت لزوم آنان‏ را در یکی از مستملکات بریتانیا به‏ عنوان«پناهندهء سیاسی»بپذیرد.28اما با کمال زرنگی،چهارصد هزار تومان‏ رشوه‏ای را که بابت حق الامضای قرارداد به وزرای سه‏گانه(وثوق الدوله،نصرت‏ الدوله،صارم الدوله)پرداخت کرده بود، اولین قسط از وام دو میلیون لیرهء قرارداد محسوب نمود.29
اما عاقدان ایرانی قرارداد از شدت‏ وحدت احساسات ناسیونالیستی و ضد انگلیسی(که پس از جنگ بین الملل اول‏ در ایران بروز کرده بود)همان قدر غافل‏ بودند که عاقدان انگلیسی قرار داد.آنان‏ متوجه این واقعیت نشده بودند که شرق‏ 1919 با شرق 1890(که مصادف با اوج قدرت مرگبار روسیه در آسیا بود) بکلی تفاوت کرده است.شکست روسیه از کشور آسیائی ژاپن در سال 1905، خیانت انگلیسیها به ایرانیان در سالهای‏ 1907 و 1915،انقلاب اکتبر 1917 روسیه،اعلام چهارده اصل ویلسن رئیس‏ جمهور آمریکا،و بالاخره افول قدرت‏ انگلستان بعد از جنگ بین الملل،آن‏ حالت تسلیم جبری و چاره ناپذیر ملل‏ شرق را نسبت به سلطهء غرب از بین برده‏ بود.30
از اینها گذشته،در خلال مذاکرات‏ مربوط به قرارداد نیز اشتباهاتی صورت‏ گرفت که قرارداد ایران و انگلیس را از همان لحظهء انتشار متن آن،در معرض‏ سوءظن و مخالفت افکار عمومی ایران و جهان قرار داد.مهمترین این اشتباهات، اشتباه شخص لرد کرزن در مورد طرز تلقی‏ ایرانیان نسبت به روسیه و بریتانیای کبیر بود.او درک نکرد که در سال 1919 این بریتانیای کبیر بود که در چشم‏ ایرانیان دولتی متجاوز و ستمگر شناخته‏ می‏شد،نه روسیه.31
«وزیر خارجه انگلیس(به قول خود) می‏کوشید تا به کمک قرارداد 1919 از استقلال و تمامیت ارضی ایران در مقابل‏ خطر بالشویزم دفاع کند و مانع از سرایت این مسلک خطرناک به هند(از راه ایران)گردد.اما اکثریت مردم چیز فهم ایران...خود همین قرارداد 1919 را بزرگترین تهدید کنندهء استقلال‏ کشورشان می‏شمردند و به حرفها و مواعید رجال انگلیس(که بارها در عمل‏ نقض شده بود)هیچگونه ایمان و اعتقاد قلبی نداشتند.»32
بدین ترتیب،هنوز چند روزی از انتشار متن قرارداد در تهران نگذشته بود که نهضتی متشکل از رجال،روحانیان، روزنامه‏نگاران،و خطبا برای مخالفت با قرارداد ایران و انگلیس و عاقدان آن‏ تشکیل گردید و سید حسن مدرس رهبری‏ آن را به عهده گرفت.33نمایندگان‏ نهضت در ملاقاتی که با وثوق الدوله‏ رئیس الوزراء به عمل آوردند،صراحتا به‏ وی گفتند که«مواد قرارداد برضد مصالح عالی کشور است و رئیس الوزراء پیش از مشاوره و تبادل نظر با کسانی که‏ حق اظهار نظر در این بازه دارند نمی‏بایست تن به عقد چنین قراردادی‏ داده باشد.»34
اما وثوق الدوله به‏جای آنکه به‏ نصایح و توصیه‏های روحانیان و رجال‏ عالیرتبهء کشور گوش فرا دهد،در تهران‏ حکومت نظامی اعلام کرد و اغلب رهبران‏ مخالف قرارداد را زندانی و تبعید نمود.35خوشبینی وثوق الدوله و مقامات‏ وزارت خارجهء انگلستان نسبت به سرنوشت‏ قرارداد ایران و انگلیس به حدی بود که‏ تصویب قرارداد مجلس را«مسئله‏ اساسی»ندانسته اجرای مواد آن را بی‏درنگ آغاز36و باوجود سانسور و خفقان‏ شدیدی که حکومت وثوق الدوله در ایران‏ حکمفرما کرده بود،غوغای جراید تهران‏ و فعالیت روحانیان و ملیون و روشنفکران‏ علیه قرارداد به خارج از کشور سرایت‏ کرد.37ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا با مصاحبه‏ها،سخنرانیها،و نوشته‏های دقیق‏ و مستند خود افکار و احساسات حقیقی‏ ملت ایران را به بهترین وجه در اروپا و آمریکا منعکس کردند و اقدامات‏ وثوق الدوله و سرپرسی کاکس را که‏ می‏کوشیدند با منحرف کردن حقایق‏ اوضاع،چنین به دنیا تفهیم کنند که‏ ایرانیان از قرارداد راضیند با شکست‏ مواجه ساختند.38
بنابراین،قرارداد ایران و انگلیس‏ با مخالفت گستردهء اروپائیان،آمریکائیان‏ و جهان اسلام روبرو شد.در یادداشتی که‏ توسط سفیر آمریکا در لندن تسلیم وزارت‏ خارجه انگلستان گردید،دولت ایالات‏ متحدهء آمریکا صریحا اعلام نمود که‏ «آنها قادر نیستند قرارداد اخیر ایران و انگلیس را به حسن قبول تلقی کنند مگر اینکه با دلایل متقن و عینی ثابت شود که‏ قاطبهء مردم ایران یک دل و یکزبان پشت‏ سر این قرارداد هستند و انعقاد آن را تصویب می‏کنند.»39
از سوی دیگر،حکومت شوروی که‏ خود تمام عهدنامه‏های سری روس و انگلیس را(که مفادشان ناقض حق‏ حاکمیت ایران بود)باطل و کان لم یکن‏ اعلام کرده بود،نمی‏توانست شاهد این‏ باشد که امپریالیسم انگلستان ایران را زیر یوغ تسلط خود درآورد.لذا با قاطعیت و تأکید هرچه تمامتر اعلام کرد که قرارداد مورخ نهم اوت 1919 ایران و انگلیس را«هرگز به رسمیت نخواهد شناخت»و«آن را به چشم ورق پاره‏ای‏ می‏نگرد که هیچگونه اعتبار قانونی‏ ندارد.»40
در این احوال نیروهای مسلح‏ بالشویک(ارتش سرخ)در تمام‏ جبهه‏های داخلی روسیه بر افسران و سربازان روس سفید(که برای احیای‏ مجدد رژیم تزاری می‏جنگیدند)غلبه‏ کردند و ژنرال دنیکین(یکی از افسران‏ سلطنت طلب روسیه)و بقایای سپاهیانش، از قفقاز به سواحل ایران پناهنده شدند. ورود این ژنرال ضد انقلابی و همراهانش‏ به بندرانزلی و حضور نیروهای انگلیسی‏ در خاک ایران موجب حملهء قوای ارتش‏ سرخ به گیلان گردید.41
در 18 مه 1920 بندرانزلی به اشغال ارتش سرخ درآمد و چند روز بعد یک جمهوری شوروی سوسیالیستی(تحت‏ ریاست میرزا کوچک خان)در گیلان‏ تشکیل شد.این جمهوری،به نام ملت‏ ایران،قرارداد وثوق الدوله را ملغی اعلام‏ کرد.42
حکومت شوروی نیز اعلام داشت که‏ تا قوای انگلستان از خاک ایران بیرون‏ نرود،ارتش سرخ از ایران بیرون نخواهد رفت.43
اما حکومت انگلستان نه اجازه‏ می‏داد که حکومت وثوق الدوله برای حل‏ بحران شمال با شورویها مذاکره کند و نه‏ در جامعهء ملل از شکایت ایران حمایت‏ نمود.44لذا پس از بازگشت احمد شاه‏ به کشور در ژوئن 1920 و وخیم شدن‏ روابط شاه با رئیس الوزراء(بر سر نحوهء تأمین ما بقی هزینه‏هایی که شاه در سفر فرنگستان کرده بود)وثوق الدوله ناچار به‏ استعفا و خروج از ایران گردید.45
وزیرمختار جدید انگلستان در تهران(نورمن)برای جلوگیری از تهاجم‏ بالشویکهای گیلان به پایتخت و همچنین، تشکیل مجلس شورای ملی ایران و تصویب‏ قرارداد ایران و انگلیس،موجبات روی‏ کار آمدن میرزا حسن خان مشیر الدوله را (که از وجاهت ملی برخوردار بود)فراهم‏ آورد.46اما رئیس الوزرای جدید (مشیر الدوله)که از احساسات نامساعد ملت نسبت به قرارداد بخوبی آگاه بود، با کمال زیرکی توانست وزیرمختار بریتانیا را اغفال و چنین وانمود کند که‏ بهترین راه به تصویب رساندن قرارداد در مجلس،«معوق گذاشتن آن در دوران‏ فترت پارلمانی است.»همچنین، مشیر الدوله وزیرمختار را متقاعد ساخت‏ که اعزام«سفیری فوق العاده»به مسکو برای حل مسئلهء گیلان از ضرورت و اهمیت ویژه‏ای برخوردار است.47
مشیر الدوله ضمن انجام اقدامات‏ سیاسی برای حل مسالمت آمیز مسئلهء گیلان،لشکر قزاق ایران را«که‏ فرماندهی آن را هنوز افسران روسی بر عهده داشتند)به شمال فرستاد.قزاقان، نیروهای بالشویک گیلان را که تا نزدیکی قزوین پیش‏آمده بودند به سختی‏ شکست داده تا انزلی دنبال کردند.اما در آخرین لحظات نبرد،در نتیجهء حمایت‏ ارتش سرخ شوروی از بالشویکهای‏ گیلان،و برتری آتش توپخانه دشمن، لشکر قزاق ایران شکست خورده به‏ آقابابا(نزدیک قزوین)عقب نشست.48
شکست لشکر قزاق ایران،آن‏ فرصتی را که انگلیسی‏ها از مدتها قبل به‏ دنبالش می‏گشتند ناگهان در اختیارشان‏ گذاشت.از اوت 1919 که قرارداد ایران‏ و انگلیس به امضاء رسید،انگلیسی‏ها با کمک وثوق الدوله(رئیس الوزراء)و نصرت الدوله(وزیر خارجه)نهایت تلاش‏ خود را به عمل آورده بودند که لشکر قزاق ایران را منحل و قشون متحد الشکلی‏ از نیروهای قزاق،ژاندارم،اسپیار(پلیس‏ جنوب)وبریگاد مرکزی به وجود آورند. ولی ژنرال استار و سلسکی‏ (Starosselsky) فرماندهء لشگر قزاق و سایر افسران روسی این لشکر(که از پشتیبانی کامل احمد شاه برخوردار بودند)با انحلال لشکر قزاق مخالفت‏ کرده کلیهء تلاشهای مزبور را با شکست‏ مواجه ساخته بودند.49
اما شکست و عقب‏نشینی قزاقان از گیلان،موقعیت ژنرال استار و سلسکی و افسران روسی وی را کاملا دگرگون‏ ساخت و سیمای حقیقی آنان را به شکل‏ افسرانی«بی‏کفایت و بی‏شهامت»عیان‏ نمود بنابراین،وزیرمختار انگلیس در تهران(نورمن)و فرماندهء جدید«نور پرفورث»50در ایران(ژنرال آیرن‏ ساید)با استفاده از این فرصت مناسب از احمد شاه و مشیر الدوله رئیس الوزراء خواستند که بی‏درنگ افسران روسی را برکنار و لشکر قزاق ایران را تحت‏ نظارت و فرماندهی افسران انگلیسی قرار دهند.51
فشار انگلیسیها سرانجام شاه را به‏ زانو درآورد.52اما مشیر الدوله زیر بار نرفت‏53زیرا«حذف شدن افسران روسی‏ از عرصهء تشکیلات نظامی ایران، انگلیسی‏ها را که در این تاریخ عملا فرمانروای سیاسی مملکت شده بودند بر شئون نظامی کشور نیز مسلط می‏کرد و این(به تشخیص مشیر الدوله)مغایر با مصالح درازمدت ایران بود.»54
از آنجا که مشیر الدوله در خلال‏ چهار ماه زمامداری خود،من غیرمستقیم، موجبات به تعویق افتادن افتتاح مجلس را نیز فراهم آورده بود،55حکومت‏ انگلستان کمکهای خود را به کابینه قطع‏ کرد و در نتیجه مشیر الدوله مجبور به‏ استعفا شد.بعد از استعفای مشیر الدوله، انگلیسها از احمد شاه خواستار وی کار آوردن رئیس الوزرایی شدند که در اسرع‏ وقت افسران روسی لشکر قزاق ایران را منفصل سازد؛امور لشکر را به افسران‏ انگلیسی واگذار کند؛انتخابات نیمه‏تمام‏ کشور را به پایان برساند؛مجلس شورای‏ ملی ایران را تشکیل دهد؛و حد اعلای‏ کوشش خود را به کار برد تا مجلس‏ جدید قرار داد ایران و انگلیس را(با حد اقل دستکاری در متن آن)تصویب‏ کند56و بدین منظور،سپهدار رشتی‏ (فتح اله خان اکبر)را که شخصیتی‏ بی‏اراده و ساده‏اندیش بوده پیشنهاد نمودند.57
احمد شاه که از حملهء قریب الوقوع‏ نیروهای حکومت شوروی سوسیالیستی‏ گیلان به پایتخت به شدت متوحش شده‏ بود،با تقاضای وزیرمختار انگلیس در تهران موافقت کرد و در عوض‏ «ملتمسانه»از وزیرمختار تقاضا نمود که حکومت انگلستان امنیت پایتخت را تضمین و او را در مقابل بالشویکها بی‏کس و تنها نگذارد.تقاضاهای دیگر احمد شاه از وزیرمختار انگلیس(که‏ مورد موافقت قرار نگرفتند)عبارت بودند از:پرداخت مجدد آن مقرری پانزده هزار تومان در ماه که از زمان استعفای‏ وثوق الدوله قطع شده بود،و موافقت‏ دولت انگلیس با سفر مجدد وی به اروپا.58
رئیس الوزرای جدید (سپهدار رشتی)به فرمان احمد شاه فرماندهء روسی‏ لشکر قزاق را عزل و امور لشکر رابه‏ افسران انگلیسی واگزار نمود.59وی‏ حد اکثر تلاش خود را به کاربرد تا یک‏ نیروی جدید تحت فرماندهی افران‏ انگلیسی تشکیل دهد و مجلس شورای‏ ملی را افتتاح نماید.اما علما،رجال،و سران آزادیخواه این تلاشها را با شکست‏ مواجه ساختند.61
راه یافتن موضوع رشوه‏گیری وزرای‏ ارشد کابینهء وثوق الدوله به مطبوعات‏ تهران‏62و همزمان با آن،وصول متن‏ پیمان پیشنهادی شورویها به حکومت‏ ایران،63مساعدترین محیطی را که‏ ملیون ایرانی و مخالفان قرارداد لازم‏ داشتند در اختیارشان گذاشت.و حتی‏ موافقان سابق قرارداد هم از پیرامون‏ سفارت انگلستان پراکنده شدند.
در فوریهء 1921( بهمن 1299) سی و نه تن از وکلای حاضر در تهران(که‏ نخبه و اکثریت مجلس آتی را نشان‏ می‏دادند)لایحه‏ای در روزنامهء رعد منتشر ساختند و مخالفت قطعی خود را با قرارداد ایران و انگلیس اعلام داشتند.64 بدین ترتیب،امید سفارت انگلستان برای‏ تصویب قرارداد در مجلس مبدل به یأس‏ گردید.65
در این هنگام اوضاع ایران بسی‏ آشفته و تشویش آمیز به نظر می‏رسید.با وجودی که مذاکرات مربوط به قرارداد ایران و شوروی با موفقیت به پایان رسیده‏ بود،شورویها قوای اشغالی خود را کما کان در رشت و بندرانزلی نگاه‏ داشته بودند.و برای محافل سیاسی‏ تهران(اعم از ایرانی و خارجی)تردیدی‏ باقی نمانده بود که به محض خروج‏ سربازان انگلیسی از ایران در آوریل‏ 1921( فروردین 1300)،نیروهای‏ بالشویک گیلان(که خود را«ارتش ملی‏ ایران»می‏خواندند)پایتخت را اشغال و حکومت مرکزی را ساقط خواهند کرد66 (به تصویر صفحه مراجعه شود) در شرایطی که شاه ایران(سلطان‏ احمد شاه قاجار)درصدد فرار از کشور و دولت ایران درصدد انتقال پایتخت به‏ اصفهان،شیراز،یا همدان بود حکومت‏ انگلستان چاره‏ای جز قبول تجزیهء ایران به‏ یک حکومت شوروی در شمال و حکومتی‏ تحت حمایت یا سلطهء انگلیس در جنوب، نداشت‏67اما ژنرال آیرن ساید فرماندهء مصمم و قوی الارادهء نیروی انگلیسی حافظ شمال ایران(نور پرنورث)،بیشتر در فکر حفاظت سربازان انگلیسی و تضمین امنیت‏ جاده‏هایی بود که می‏بایست هنگام‏ عقب‏نشینی این سربازان مورد استفاده‏ قرار گیرد.68
در اواسط ژانویهء 1921 ژنرال آیرون‏ ساید به این نتیجه رسید که برای غلبه بر مشکلات حکومت انگلستان در ایران و حفظ آرامش جاده‏هایی که قوای تحت‏ فرماندهی وی می‏بایست از طریق آنها عقب‏نشینی کند،تنها یک راه حل وجود دارد و آن هم برقراری یک«دیکتاتوری‏ نظامی»در ایران است.بنابراین،میر پنج‏ رضاخان(از افسران برجستهء لشکر قزاق‏ ایران)را عملا در رأس لشکر قرار داد و تصمیم گرفت پیش از آنکه قوای بریتانیا خاک ایران را ترک کند به افسران‏ ضد کمونیست لشکر قزاق اجازه دهد که‏ به سوی پایتخت پیش روند و زمام‏ حکومت را قبل از ورود کمونیستهای‏ شمال به تهران قبضه کنند69
در اواسط فوریه 1921 ژنرال آیرون‏ ساید این نقشه را با وزیرمختار انگلستان‏ در تهران(نورمن)در میان نهاد70و چون تا این تاریخ تمامی تلاشهای سفارت‏ انگلستان در تهران برای تشکیل حکومتی‏ مقتدر-خواه ملی،خواه ارتجاعی و افتتاح مجلس با شکست قطعی مواجه شده‏ بود،71مستر نورمن این پیشنهاد را پذیرفت و در آخرین لحظات سید ضیاء الدین طباطبائی(مدیر روزنامهء رعد و از سرسپردگان جدی و صمیمی سفارت‏ انگلستان)را به رهبری سیاسی کودتا تعیین نمود.
به این ترتیب،در اولین دقایق‏ بامداد روز 21 فوریه 1921( 3 اسفند 1299)پایتخت به تصرف کودتا گران‏ درآمد و سلطان احمد شاه قاجار که از این واقعه به تمام معنی«مرعوب و آشفته» شده بود،طبق توصیهء وزیرمختار انگلستان،سید ضیاء الدین را به مقام‏ ریاست وزراء و میر پنج رضاخان را به‏ لقب سردار سپه و فرماندهی لشکر قزاق‏ ایران منصوب نمود.72
مستر نورمن،وزیرمختار انگلستان‏ در تهران،و سید ضیاء الدین طباطبائی‏ رئیس الوزراء بخوبی می‏دانستند که تا قرارداد 1919 ایران و انگلیس-حتی به‏ طور اسمی-در میان است،نه حکومت‏ کودتا گران دوامی خواهد داشت و نه‏ روابط ایران و انگلستان به حالت عادی‏ باز خواهد گشت.73ازاین‏رو،نورمن و سید ضیاء الدین با کوشش بسیار،موافقت‏ لرد کرزن وزیر خارجهء انگلستان را با الغای رسمی قرارداد 1919 و اجرای‏ «مستتر»و ظاهر الصلاح مواد آن جلب‏ نمودند.74
اصلاحات موردنظر سید ضیاء الدین‏ اغلب آن مزایایی را که حکومت‏ انگلستان با عقد قرارداد 1919 به دست‏ آورده بود،دوباره نصیبش می‏کرد بی‏آنکه هیچگونه مخارجی به گردن‏ بریتانیای کبیر گذاشته شود.75اما بازیگر دیگر کودتا(رضاخان،سردار سپه)از همان ساعتی که قدم به صحنه‏ گذارد عزم جزم کرد که افسران انگلیسی‏ را به قیادت و سرپرستی نظام نپذیرد76 سید ضیاء نهایت تلاش را به عمل آورد که رضاخان سردار سپه را تحت اطاعت و انقیاد خویش درآورد ولی سلطه‏جویی‏ سردار سپه تمام نقشه‏های وی و اطرافیانش را نقش بر آب ساخت.77
در این میان سلطان احمد شاه قاجار که از«بی‏ادبی»های سید ضیاء نسبت به‏ مقام سلطنت بسیار ناراحت و ناراضی شده‏ بود،با سردار سپه کنار آمده متفقا کمر همت برضدیت با سید ضیاء استوار کردند78«کوششهای سفارت انگلستان‏ برای رفع بحران و تقویت رئیس دولت‏ مورد اعتمادشان ثمری نبخشید.»79زیرا با قطع مقرری ماهیانهء شاه،خروج‏ سربازان انگلیسی از ایران و برقراری‏ روابط دوستانه میان ایران و شوروی،هر (به تصویر صفحه مراجعه شود) نوع دلیل یاانگیزه‏ای که ممکن بود شاه‏ را وادار به قبول نصایح سفارت انگلستان‏ کند،کاملا منتفی شده بود.بدین ترتیب، در 25 مه 1921( 4 خرداد 1300) سید ضیاء الدین از ریاست وزراء معزول و تحت الحفظ از ایران اخراج گردید.
بدین ترتیب،با روی کار آمدن‏ حکومت قوام السلطنه و گشایش مجلس‏ چهارم،حکومت مشروطه دوباره برقرار گردید و تا پائیز 1921 کلیهء مستشاران‏ نظامی و مالی بریتانیا از ایران اخراج‏ گردیدند.80شورویها نیز پس از حصول‏ اطمینان از خروج قوای انگلستان از ایران،سربازان خود را از گیلان بردند.81 و با ختم غائلهء گیلان و تصویب قرارداد 1921 ایران و شوروی در مجلس شورای‏ ملی ایران،فصل جدیدی در روابط ایران‏ و همسایه شمالی گشوده شد.82

https://www.cafetarikh.com/news/20729/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما