شاه منصور هنگام خروج از شهر نگاه پیر زنى به او افتاد، پس با صداى بلند به سرزنش او پرداخت و گفت : ببینید این نمک به حرام را، که اموال ما را ربوده و به خون ما دست گشوده و اکنون ما را بینواتر از آنکه بودیم ، در چنگال دشمن رها مى کند.
در سال 794 تیمور لنگ به قصد تصرف شیراز و برانداختن سلسله آل مظفر راهى آن شهر گردید و شاه منصور مظفرى ابتدا مى خواست که با جنگ و گریز سپاهیان او را نابود سازد. اما هنگام خروج از شهر نگاه پیر زنى به او افتاد، پس با صداى بلند به سرزنش او پرداخت و گفت : ببینید این نمک به حرام را، که اموال ما را ربوده و به خون ما دست گشوده و اکنون ما را بینواتر از آنکه بودیم ، در چنگال دشمن رها مى کند.
شاه منصور از این سخن یکه خورد و در درونش آتش گرفت . با بى اختیارى عنان اسب را باز گردانید و سوگند یاد کرد که جز جنگ رویاروى با تیمور نکند. بدین ترتیب از نقشه جنگى ارزنده اى که پیش از این طرح کرده بود منصرف شده و به جمع آورى سپاه براى جنگ با دشمن غدار پرداخت.
شاه منصور در اولین حمله شخص تیمور را هدف قرار داد و با شمشیر برهنه به سوى او حمله کرد. تیمور که جان خود را در خطر دید، گریخت جامه اى بر سر افکنده و خود را به درون سراپرده زنان ، انداخت ، زنان به سوى شاه منصور شتافتند و گفتند: اینجا سراپرده زنان است . آنگاه انبوه لشکر را به او نشان دادند و گفتند: کسى را که تو مى خواهى در میان زنان است و شاه منصور به آنسوى منحرف شد.