بهاییت بر این اعتقاد است که سایر باورها و ادیان نسخ شدهاند و تنها اعتقادات خودشان پابرجاست.
البته بهاییان سعی در این مهم دارند که نشان دهند قوانین حقوق بشری را بهصورت کامل قبول دارند. در ادامه معتقد هستند تمامی ادیان ابراهیمی بهغیراز بهاییت دارای نقص هستند همین نقص مهمترین عامل عدم وحدت در میان ادیان و حقوق بشر آنها است. در بهاییت مانند دیگر ادیان مؤمن و کافر وجود ندارد و بر این موضوع اعتقادی ندارند و به دید خودشان همین موضوع مهمترین عامل جلوگیری از وحدت ادیان است. البته تمامی این اعتقادات تنها درد حرف و کلام هستند و که نمونههای آنها در اخبار گذشته اطلاعرسانی شده است.
بهاییان سعی دارند با توصیفات هدفمند خودشان باورهای پیروان ادیان الهی را دچار مشکل نمایند. به اعتقاد شیطانی این فرقه کذب، ادیان الهی همگی دارای کفر و شرک هستند و در بهاییت چنین موردی وجود ندارد. در حقیقت اصل صداقت و راستگویی را به فراموشی سپرده و با تکیهبر اکاذیب خود برای جلب افراد بیشتر به سمت این فرقه، هدف خویش را دنبال مینمایند.
بهاییان غیر خود را کافر میدانند هرچند که آنها از ادیان واقعی الهی باشند و نه مثل بهاییت زاده استعمار و صهیونیست و برای اهداف خاص...در حقیقت بهاءالله مردم را به دو گروه تقسیم میکند گروهی که پیرو وی هستند گروه دیگر که همان کافرانی هستند که به وی اعتقادی ندارند. چنانکه در کتابهای بهاییان آمده است که «فردی که من را قبول نداشته باشد محاربه نموده است با من» (در کتاب بهاءالله).
درواقع کافر در بهاییت شامل کسانی میشود که برای سؤالهای خود و دلیل آوردن از سوی اربابان بهایی در این فرقه جواب بخواهند، کافر از نگاه اربابان این فرقه مانند بهاءالله در حقیقت مخالفان اعتقادات کذب وی و فرقه ضاله بهاییت را شامل میشود.جالبتر اینکه بهاییان کافران را نجس نمیدانند ولی رفتار غیرانسانی و وحشیانه در برابر همین افرادی که زمانی پیرو و خدمتگزار آنها بودهاند و حالا به دلیل سؤال یا اعتراض به بهاییت طردشده و کافر خوانده میشوند جای بسی تأمل دارد.بطوریکه بهاء در کتاب خود کسانی را که وی را دوست ندارند سنگریزههای ارض خاکی میداند.
حتی طاهره همان زنی که در میان مردان کشف حجاب نمود و اعتقاد داشت زنان میتوانند با 9 مرد همبستر باشند هم درزمانی که عازم سفر کربلا بوده تا به محمدکاظم رشتی ملحق شود از 3 فرزند خود میخواهد همراه وی بیایند و به فرقه شیخیه بپیوندند و آنها قبول نمیکنند و طاهره آنها را طرد مینماید. در همین رابطه عبدالبهاء میگوید چون این بچهها به طاهره "ایمان نیاوردند" تا آخر عمر محروم از موهبت مادری شدهاند.
در بهاییت به کسانی که بهاءالله را قبول نداشته باشند صفت بیخردی و بیعقلی داده میشود. در ادامه کسانی که به موردی اعتراض نمایند از طرف بهاءالله و بهاییت "حیوان" نامیده میشوند. همچنین افرادی که فضیلتهای بهاءالله را انکار نمایند چنان جرمی مرتکب شدهاند که بهاییان آنها را "حرامزاده " مینامند.
الفاظی دیگری در این زمینه؛ مانند «جزامی»، «مقابله با سلطان و پادشاهی عرصه علم»، «گزینش معانی و مطالب مزخرف»، «مساوی با دنبالهروی کف روی آب رفتن»، «گزینش آب تلخ»، تنها برای کسانی است که به هر دلیل از بهاییت مطرود شدهاند که از سؤال نسبت به شبهات در فرقه بهاییت گرفته تا هرگونه اعتراض یا اقدامی بدون اجازه بیتالله را شامل میشود.
درنتیجه تنها زمانی که افراد مختلف بدون چونوچرا در خدمت این تشکیلات جاسوسی باشند و هیچ حرف یا کلامی در هیچ زمینهای نداشته و تنها اطلاعت اوامر کنند محبوب بهاییت هستند و در غیر این صورت بدترین اوصاف شامل حال آنها میشود.