۰
plusresetminus
نام خانواده رشیدیان در سه مقطع تاریخ معاصر ایران برجسته است، آخرین سال های پر آشوب سلطنت احمدشاه قاجار که با کودتای 1299شمسی به صعود رضاخان به قدرت و سرانجام تاسیس سلطنت پهلوی انجامید، سال های پس از شهریور 1320 که اینتلیجنس سرویس به تجدید سازمان شبکه جاسوسی و تبلیغی و توطئه گر خود در ایران دست زد و بالاخره دوران 25 ساله پس از کودتای 28 مرداد 1332.
وقتی درشکه چیِ سفارت انگلیس سیاستمدار شد!؟
 مهم ­ترین و یا تنها عاملی که کشور ایران را در سال ­های متمادی، مَدِ ­نظر قدرت ­های بیگانه قرار داد، استعداد اقتصادی این کشور بود. چرا که ایران کشوری بود که ارزشمندترین ذخایر زیرزمینی و روزمینی را در اختیار داشت. یکی از اصلی ­ترین اهداف حضور استعمارگران در ایران و به کارگیری عناصر وابسته ­ی بسیار آنان، در گوشه و کنار این مملکت، بهره ­وری اقتصادی بود و در همین راستاست که در صدساله ­ی اخیر، بخش اعظمی از منابع زیرزمینی و ثروت ­های ملی ایران، به چپاول و یغمای قدرت ­های استعماری و استکباری رفته است و به موازات این چپاول­گری، مجوز بهره­ برداری بی­ حساب و کتاب از این خوان نعمت را به عوامل مزدور خود نیز عطا کرده ­اند.

همان­گونه که در کتب تاریخی کمابیش به شرح آن پرداخته شده است، از روزی که پای استعمارگران به ایران باز شد، خاندان ­های متعددی به خدمت آنان درآمدند و طوق بندگی آنان را به گردن آویختند. از آنجمله است: خاندان، فروغی، زاهدی، و غیره. یکی از خانواده ­هایی که در راه خدمت به استعمار پیر انگلستان، از هیچ خدمتی فروگذار نمی­ کرد. خاندان رشیدیان بود.

پدر این خاندان- حبیب­الله رشیدیان از مأمورین سفارت انگلیس بود و هر سه پسر خود (سیف­الله 1294- قدرت­الله 1295- اسدالله 1296) را نیز مأمور انگلیسی­ ها کرد.

او در سال ­های پیش از کودتای اسفند 1299 مستخدم سفارت انگلیس و به روایتی درشکه ­چی این سفارت بود، که این شغل در شرایط آن روزگار، موقعیت شامخی محسوب می­ شد.

ویلیام راجر لویس، محقق آمریکایی، سفارت انگلستان را در دهه 1320 چنین توصیف می­کند:

«سفارت منطقه ­ای به مساحت 6 هکتار را در قلب شهر اشغال می­ کرد. کارمندان آن شامل اعضای سیاسی و رایزنان شرقی، کنسول ­ها و مأمورین اقتصادی و کنسولی و اداری، کارمندان اداره اطلاعات و وابستگان نظامی و افسران امنیتی و مأموران رمز و تندنویس­ ها و ماشین­نویس ­ها بودند، محیط سفارت برای خودش دنیایی بود و دولتی در درون دولت به شمار می ­رفت و مینیاتور «شرکت نفت انگلیس و ایران» در دل ایران بود. این منطقه مستقل دیپلماتیک، مظهر سلطه خارجی بود. اعضای آن در 1952 هنوز می ­توانستند این شوخی را تکرار کنند که ایرانیان بر این باورند که آب قنات سفارت دارای خواصی مقوی و معجزه­آساست.»

این موقعیت شامخ بود که باعث شد سید ضیاءالدین طباطبایی، این چهره ­ی جوان مطبوعاتی جاه­ طلب و سوداگر، توسط حبیب ­الله رشیدیان به نرمان- وزیرمختار بریتانیا در ایران- معرفی شود.

انگلیس ­ها پس از به قدرت رساندن رضاخان، سید ضیاء را به مأموریتی تبعیدگونه به سرزمین فلسطین اعزام کردند و سهم حبیب­ الله رشیدیان نیز- در دوران کهولت- سلولی انفرادی، در زندان جدیدالتأسیس قصر شد. علت واقعی دستگیری حبیب­الله رشیدیان و زندانی شدن او، چندان روشن و مشخص نیست. بعضی از محققین، دلیل دستگیری او را، در سینه داشتن اسرار زیاد از چگونگی سقوط سلطنت قاجار و تأسیس سلسله پهلوی دانسته ­اند.

یکی از زندانیان سیاسی دوران رضاخان، که در بند 2 زندان قصر در سلول مجاور حبیب ­الله رشیدیان بود، در خاطرات خود، موقعیت او را در زندان، چنین توصیف می­ کند:

«عجیب ­ترین چهره ­ای که در این بند وجود داشت، پیرمردی بود به نام حبیب ­الله رشیدیان. وی در آخرین اتاق سمت چپ زندانی بود و روبروی او اتاق انفرادی در اختیار داشتند. در سایر اتاق ­ها معمولاً 3 نفر و گاهی 2 یا 4 نفر زندانی بودند. این دو نفر هر کدام به نحوی در روی کار آمدن رضاشاه نقش داشتند. رشیدیان هیچ وقت از اتاق خود بیرون نمی­آمد حتی نظافتچی را به اتاق خود راه نمی­ داد و خود اتاق خود را تمیز می­کرد.  بلندقامت بود، عبایی بر دوش و کلاهی پوستی، از نوعی که سیدضیاء بعدها مرسوم کرد، بر سر داشت. اتاق من دیوار به دیوار اتاق او بود. با وجود این در مدت 3 سال که ما مجاور هم می­ زیستیم، حتی یک بار هم میان ما سلام ردوبدل نشد. برای این­که کسی نتواند از حیاط به داخل اتاق او نگاه کند، پنجره خود را از داخل و خارج با پارچه پوشانده بود. چند سال رشیدیان بدین ­سان در این محبس مجرد نیمه ­تاریک اختیاری زندگی کرده بود؟ هیچ­کس نمی­ دانست. چون می­ گفتند از آغاز سلطنت رضاشاه زندانی بوده است. پلیس به او خیلی احترام می­ گذاشت. هفته ­ای یک بار مدیر داخلی زندان یا یکی از افسران آن، به اتاق او می ­آمدند و مدتی می ­نشستند و گفتگو می ­کردند. هر هفته پسرهایش اسدالله و سیف ­الله و قدرت ­الله و دختر و داماد و کس و کارش به ملاقات او می ­آمدند. پس از شهریور 1320 و سقوط رضاشاه او را با احترام از زندان آزاد کردند و هنگامی که سیدضیاءالدین با برنامه ­ای خاص به ایران بازگشت و حزب اراده ملی را تشکیل داد، حبیب­ الله رشیدیان مشاور مخصوص او گردید و پسرانش از قِبَلِ سیدضیاء ثروت ­های کلان اندوختند و به مهره ­های مهم اقتصادی و سیاسی کشور مبدل گردیدند».

شبکه رشیدیان ­ها که از اوایل جنگ جهای دوم از مهم ­ترین عوامل بومی بریتانیا در ایران محسوب می­ شدند، در جریا کودتای ننگین انگلیس- آمریکایی 28 مرداد 1332 نقشی اساسی داشتند.

ارتشبد حسین فردوست در نقل خاطرات خود، در این­باره می ­گوید: «در دوران مصدق، اشرف 3 بار به تهران آمد. مرتبه دوم و سوم برایم تعریف کرد که در تهران تشکیلاتی را سازمان داده تا در روز مبادا به نفع شاه فعالیت کنند و نام اسدالله رشیدیان را برد. طبق اطلاعی که داشتم، می­ دانستم که خانواده رشیدیان، مأمورین سفارت انگلیس بوده و هستند.»

وی در جای دیگری، ضمن اشاره به نقش مهم برادران رشیدیان در کودتای 28 مرداد می ­گوید: «آنان ثروت زیادی داشتند و در تهران صاحب خانه­ های متعددی بودند. این سه برادر به وضوح برای انگلیسی­ ها کار می ­کردند ولی از میان آن­ ها کوچک­ ترین برادر یعنی اسدالله، بیش ­تر به کاخ می ­رفت و با اشرف معاشرت داشت. اصناف تهران در اختیار اسدالله بود. او بعدها بانکی تأسیس کرد.»

ریچارد کاتم که در جریان کودتا برای CIA کار می­کرد، در خصوص نقش برادران رشیدیان در کودتا، چنین می­گوید: «برادران رشیدیان، فرصت ­ها را غنیمت جستند و مردمی را که در قبضه­ ی اختیار ما (آمریکایی ­ها) بودند به خیابان ­ها فرستادند تا چنان عمل کنند که گویی توده ­ای هستند. آن­ ها نقشی بیش از تحریک و فتنه ­انگیزی داشتند. آن­ ها نیروی ضربتی بودند که چنان عمل می ­کردند که گویی توده­ ای­ هایی هستند که پیکره ­ها و مساجد را سنگباران می ­کنند.»

فعالیت علنی به نفع انگلستان و شهره بودن برادران رشیدیان در خدمت به انگلیس، با مطالعه اسناد زیر روشن ­تر می­ گردد:

سند اول:

موضوع: فعالیت برادران رشیدیان

برادران رشیدیان که از دو سال قبل با تشکیل شرکت­ های تعاونی توزیع اختیار قسمت عمده ­ای از نان و گوشت و ارزاق عمومی را در تهران به دست گرفته ­اند برای پیشرفت کار خود مقالات مفصلی در مدح کارهای انجام شده خود تهیه می­کنند که با پرداخت مبالغ گزافی به نام حق ­الدرج، در مجله اکونومیست لندن چاپ کرده ­اند، عیناً آن را به نام ترجمه از روزنامه خارجی با پرداخت حق ­الدرج در روزنامه­ های تهران منعکس نموده­ اند.

چون برادران رشیدیان خود را وابسته به سیاست انگلستان معرفی می­ کنند و از تظاهر به این موضوع هم ابایی ندارند، در محافل اقتصادی از سپردن کلیه امور مربوط به ارزاق عمومی مملکت به دست این افراد اظهار نگرانی می ­شود. در بین مردم گفته می­ شود تا چند سال قبل امور اقتصادی مملکت ما دربست در اختیار آمریکایی ­ها و عمال سیاسی آن ­ها در ایران بود و اکنون به نام پیروی از یک سیاست مستقل ملی می­ خواهند آن را از دست آمریکایی­ ها خارج کرده، در اختیار عمال انگلیس­ ها قرار دهند و برای جلب رضایت طرفداران شوروی گروهی از کمونیست­ های مشهور مانند رحمت ­الله جزنی و یاران او را در سازمان برنامه صاحب اختیار و صاحب قدرت نموده ­اند تا از طریق همکاری با مقاطعه­ کاران قسمت عمده­ ای از اعتبارات سازمان برنامه به صورت ­های مختلف در اختیار این گروه قرار گیرد.

مردم از طبقات مختلف هنگام بحث و گفتگو پیرامون وضع سیاسی و اقتصادی مملکت می ­گویند ما با بازی ­های دستگاه حاکمه که برای تثبیت موقعیت خود و حفظ استقلال مملکت هر روز روش مخصوصی در سیاست خارجی اتخاذ می ­کند کاری نداریم ولی در اجرای این نقشه­ها فقط جلب رضایت و تأمین منافع یک عده معدود طرفداران سیاست خارجی به خصوص نباید مورد نظر باشد و دیگر مردم را هم باید به حساب بیاورند؛ برای این­که اگر روزی خطری برای مملکت و رژیم حکومت در پیش باشد فقط مردم کوچه و خیابان­ ها هستند که می ­توانند از موجودیت مملکت دفاع کنند.

 

سند دوم:

از: 300/ الف                                                                                        تاریخ: 24/ 9/ 45

به: 321                                                                                                 شماره: 970- 300/ الف

موضوع: سیف ­الله رشیدیان (اینترابانک لبنان)

به قرار اظهار چند نفر از نزدیکان و محارم سیف ­الله رشیدیان، علت مسافرت نام ­برده به لندن و نیویورک که چندی قبل صورت گرفت، خرید سهام اینترابانک لبنان است که چندی پیش ورشکست شد. در این مسافرت رشیدیان برای شرکت در سرمایه­ گذاری و به کار انداختن مجدد بانک مزبور با مقامات مربوطه مذاکراتی انجام خواهد داد. دوستان نزدیک رشیدیان در این مورد اظهار می­ داشتند این کار با اجازه و استحضار اعلی ­حضرت همایونی انجام شده است.

منابع:

1-خامه ای، انور، خاطرات انور خامه ای، تهران: هفته، 1362.

2-جیمز آلبن، بیل، مصدق، نفت و ناسیونالیسم ایرانی، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: نشر نو، 1368.

3-فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، تهران: اطلاعات، 1388.

*اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک، تهران: وزارت اطلاعات، 1386.

منبع:قدس

https://www.cafetarikh.com/news/29936/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما