علم در وزارتخانهی دربار، علاوه بر تنظیم برنامههای شاه و تقویت حکومت پهلوی، همچون حائل و رابطی بین مجلس شورای ملی و شاه عمل میکرد و بهنوعی نقش حفظ و تحکیم سلطهی شخص اول رژیم بر سایر نهادهای حکومتی را بازی میکرد.
رژیم پهلوی که با کودتای سوم اسفند 1299 شمسی به سریر قدرت دست یافته بود، از پایگاه طبقاتی کارآمد و تکیهگاههای اجتماعی مطمئن برخوردار نبود. به همین سبب، برای ایجاد ثبات لازم در حکمرانی خود بر مردم، بسیاری از ساختارهای سیاسی سنتی ایران را تغییر داد و ساختار حکومتی خود را بر سه رکن اصلی ارتش، بوروکراسی و دربار استوار گرداند.
در این مقاله قصد داریم یکی از این سه رکن اساسی حکومت پهلوی، یعنی وزارت دربار را بررسی نماییم که چگونه به قدرتدهی شاهان پهلوی و بهطور ویژه رژیم محمدرضاشاه کمک میکرده است. همچنین در ادامهی این نوشتار قصد داریم نقش یکی از مؤثرترین وزیران آن سازمان، اسدالله علم را نیز در گسترش و قدرتدهی به این وزارتخانه در پیشبرد خواستها و علایق شاه در شئون و سطوح مختلف، که بسیار نیز مؤثر واقع شد، بررسی نماییم.
نقش وزارت دربار در حکومت پهلوی
در هرم قدرت رژیم پهلوی، در مقاطعی بعد از شخص شاه، وزیر دربار قرار میگرفت و در مقاطع زمانی دیگر، این پست همردیف با نخستوزیر و یا یک پله پایینتر از آن قرار میگرفت که این رتبهبندی بستگی مستقیم به شخصیت و زیرکی وزیر دربار داشت. این وزارتخانه برخلاف نامش، جزء وزارتخانههای کابینهی نخستوزیر منتخب دولت محسوب نمیشد و مستقیم زیر نظر شخص شاه اداره میشد.
همچنین وزیر و کارکنان آن از معتمدترین افراد نزدیک به شاه انتخاب میشدند و معمولاً ریاست این وزارتخانه به نخستوزیران برکنارشدهی وفادار به رژیم پهلوی، سپرده میشد. بهعنوان مثال، افرادی چون فروغی، حسین علاء، امیرعباس هویدا و امیراسدالله علم، بعد از منصب نخستوزیری، بلافاصله به دلیل خوشخدمتی به شاه و جلب اعتماد او، به سمت وزیر دربار منسوب شدند.
وظیفهی اصلی این وزارتخانه، علاوه بر تنظیم برنامههای شاه و تقویت حکومت پهلوی، همچون حائل و رابطی بین مجلس شورای ملی و شاه عمل میکرد و بهنوعی نقش حفظ و تحکیم سلطهی شخص اول رژیم بر سایر نهادهای حکومتی را بازی میکرد. به همین دلیل، این وزارتخانه با برخورداری از حمایت شخص شاه و یک شبکهی گستردهی پرسنلی، به یکی از قدرتمندترین سازمانها تبدیل شد و تمام امور کشور را رصد میکرد.
در دوران صدارت علم بر وزارت دربار بهتدریج وزارتخانههای خارجه، دفاع، کشور و نفت نیز تحت نفوذ و کنترل مستقیم دربار درآمدند. بدینترتیب بعد از انتساب علم به وزارت دربار، این وزارتخانه مانند دولتی مافوق غیررسمی، به رکن اصلی سیاستگذاریهای داخلی و خارجی کشور تبدیل شد.
به نقل از آقای مظفر شاهدی، میتوان از مهمترین دلایل عمده مرکزیت یافتن وزارت دربار در دوران پهلوی را بدینصورت برشمرد: «1. تثبیت و تحکیم موقعیت شاه در رأس حاکمیت کشور، 2. کاهش قابل توجه رقابت میان کشورهای انگلیس و آمریکا در ایران و گرایش هر دو کشور برای نیل به توافقی نسبی در عرصهی سیاسی کشور، 3. کاهش قدرت نخستوزیران به دلایل عدیده، 4. سرکوب قهرآمیز مخالفان سیاسی رژیم پهلوی، 5. افزایش نسبی قیمت نفت و در نتیجه، بهبود تدریجی وضعیت اقتصادی کشور، 6. حمایت کشورهای انگلیس و آمریکا از رژیم پهلوی بهعنوان کانون اصلی حفظ منافع این کشورها در منطقه و...»]1[
بدینترتیب وزارت دربار در طول سلطنت پهلویها بهعنوان یکی از اصلیترین ارکان سیاستگذاریهای داخلی و خارجی کشور محسوب میشد و با پشتوانه و حمایت همهجانبهی شخص شاه، فراتر از تمام ارگانها و سازمانهای دولتی و غیره، بر امورات کشور نظارت میکرد و در قدرتدهی شاهان پهلوی نقش عدیدهای داشت.
اسدالله علم و بازیابی قدرت وزارتخانهی دربار
تیمورتاش اولین وزیر مقتدر و پرنفوذ دربار پهلوی بود که در زمان رضاشاه، این وزارتخانه را تبدیل به جایگاهی کلیدی در اعمال قدرت کرده بود، اما این وزارتخانه در سوم دیماه سال 1311 به دستور رضاخان تعطیل و وزیر آن تیمورتاش از کار برکنار شد و مورد غضب شاه قرار گرفت. این ماجرا پایان کار این وزارتخانه نبود و در آخرین سالهای حکمرانی مؤسس سلسلهی پهلوی در سال 1318، دوباره بازگشایی شد و از آن تاریخ به بعد، هرگز وزارت دربار نتوانست اهمیت قابل توجهی در رأس قدرت و همچنین در حلوفصل امور مختلف داشته باشد و وظایف آن بیشتر در انجام تشریفات و برگزاری مراسم تشریفاتی خلاصه میشد.
بعد از تیمورتاش تا انتساب اسدالله علم، افراد دیگری چه در دورهی رضاشاه و چه در دورهی محمدرضاشاه به سمت وزارت دربار منصوب شدند، اما هیچیک از آنها آن جایگاه و اقتداری را که تیمورتاش برای این وزارتخانه کسب کرده بود، به دست نیاوردند؛ درحالیکه افراد منصوبشدهی بعدی همگی بهلحاظ سیاسی افرادی بهاصطلاح ذینفوذ و استخواندار محسوب میشدند. اشخاصی که بعد از تیمورتاش و تا قبل از عَلَم به وزارت دربار منصوب شدند، عبارت بودند از: ادیبالسلطنه سمیعی، محمود جم، محمدعلی فرزین، محمدعلی فروغی ذکاءالملک، ابراهیم حکیمی، عبدالحسین هژیر، حسین علاء، ابوالقاسم امینی، دکتر منوچهر اقبال و حسین قدس نخعی.]2[
این روند تا اواسط دههی چهل و روی کار آمدن اسدالله علم ادامه داشت و از این تاریخ به بعد در یک روند صعودی، علَم با زیرکی برای تحقق دیکتاتوری شاه که روند آن بعد از کودتای مرداد سال 32 شدت گرفته بود و تبدیل کردن مقام نخستوزیری به نقشی درجهدوم، این وزارتخانه را به یکی از اصلیترین و عمدهترین کانون قدرت و تبلورگاه افکار و نظریات شاه و مرکز ثقل هدایت کشور تبدیل کرد تا دیگر افرادی مستقل و خارج از کانون پهلویها به هرم قدرت نزدیک نشوند و تأثیری در روند هدایت کشور نداشته باشند و دیگر وقایع سالهای 1330 تا 1332 تکرار نشود.
اقدامات عَلَم در قدرتدهی به وزارت دربار که او را از دیگر همتایانش متمایز میکرد
علم مورد اعتماد رژیم بود و روابط بسیار نزدیکی با شاه داشت. در سراسر ایران، هیچ فرد سیاسی در چنین موقعیتی قرار نگرفته بود. چنین رابطهی تنگاتنگی باعث شد در روز 21 آبان 1345، امیراسدالله علم نخستوزیر اسبق به سمت وزیر دربار منصوب و موظف به یکسری سازماندهیها و دگرگونیهای گسترده شود تا دربار را به وزنهی مهمی در سیاست داخلی و خارجی تبدیل کند و بدین نحو، قدرت استبدادی شاه تحکیم یابد و خواستههای نامشروع شاه بدون مشروعیت مردمی محقق شود.
در این راستا، امیر اسدالله بهمحض رسیدن به صدارت دربار، دست به اقداماتی زد که تا پیش از او هیچکدام از وزرای دربار، توان و درایت انجام آن کارها را نداشتند. این اقدامات عَلَم را برای بازیابی قدرت وزارت دربار، که او را از دیگر همتایان خود در این پست جدا میکرد، میتوان در چند مورد تقسیمبندی و بیان کرد:
الف) انتقال وظایف هیئتدولت به وزارت دربار
علم در طول دوران صدارت خود، سعی کرد وظایف اصلی و کلان هیئتدولت به وزارت دربار سپرده شود تا بدینطریق بتواند در دوران حاکمیت خود بر وزارت دربار، در بسیاری از تصمیمگیریهای کشور دخالت کند. در مراحل بعد، بهتدریج وزارتخانههای خارجه، دفاع، کشور و نفت نیز تحت نفوذ و کنترل مستقیم دربار درآمدند. بدینترتیب بعد از انتساب علم به وزارت دربار، این وزارتخانه مانند دولتی مافوق غیررسمی، به رکن اصلی سیاستگذاریهای داخلی و خارجی کشور تبدیل شد و فراتر از تمام وزارتخانهها، سازمانها، دوایر و غیره، به مسائل ریزودرشت کشور نظارت داشت و کنترل فائقه اعمال میکرد.
به نقل از علینقی عالیخانی، در ارتباط با تغییر و تحولات بهوجودآمده در وزارت دربار در دورهی اسدالله علم، میتوان گفت:«با آمدن علم، قیافهی وزارت دربار دگرگون شد و سازمانهای تازهای برای نظارت بر دانشگاهها و بررسی مسائل اجتماعی به وجود آمد و دبیرخانهی مجهزی مسئول پیگیری تماسهای دیپلماتیک شاه با مقامهای بیگانه شد. شاه بهتدریج در هر موردی که از پیشرفت کاری در دستگاه دولتی خرسند نبود، از علم میخواست کمیسیونی با مسئولان مربوطه تشکیل دهد و کار را به فرجام برساند.»]3[
ب) تجهیز و مدرن کردن وزارت دربار
اسدالله علم برای پیشبرد اهداف خود، نیاز به یکسری امکانات مدرن و افراد متخصص داشت و بدینمنظور، جهت تجهیز هرچه بیشتر وزارت دربار، دست به ساختوسازهای جدید زد و ساختمانهای مدرن و زیبایی برای قسمتهای مختلف وزارت دربار ساخت و با وسایل و لوازم مدرن و گرانقیمت آنها را آراست و از سوی دیگر، دستگاههای جدید و مدرن امنیتی و ارتباطی و اطلاعرسانی در قسمتهای مختلف وزارت دربار نصب نمود. در ادامه، بخشهای تخصصی چندگانهای در وزارت دربار تأسیس کرد و از متخصصین رشتههای مختلف علمی، فرهنگی، اجتماعی و... جهت همکاری با وزارت دربار دعوت به عمل آورد.
علم علاوه بر نفوذ در دیوانسالاری کشور، دست به چینش نمایندگان مجلس پهلوی نیز زد و برای این منظور، اقدام به تشکیل کمیتهای مخفیانهای کرد که وظیفهی آن تعیین نمایندگان مجلس بود. در واقع این وزیر دربار بود که نمایندگان مجلس پهلوی را تعیین میکرد.
بدینترتیب در مدت نسبتاً کوتاهی که از وزارت دربار عَلَم سپری میشد، او توانست وسایل، امکانات و نیروهای لازم را برای وزارتی که پس از این قرار بود بهعنوان شاخصترین کانون قدرت و تصمیمگیری در کشور عمل کند، فراهم آورد.
عَلَم در زمینهی نوسازی و کارایی وزارت دربار در خاطرات خود مینویسد: «بعدازظهر شاهنشاه و شهبانو از کارهای ما در دربار بازدید فرمودند. عمارتهای تازهساز برای کارکنان وزارت دربار در سعدآباد و کاخ وزارت دربار را که با کمال آبرومندی ساختهام و با فرشهای عالی مزین است، دیدن کردند... از تشکیلات هم خیلی خوششان آمد. از دستگاههای ریز و ارتباط با دنیا، شاهنشاه فوقالعاده خوشحال شدند و هیچ تصور نمیفرمودند چنین دستگاهی به وجود آمده باشد... عرض کردم دربار به هر صورت مرکز ثقل کشور است...»]4[
ج) تشکیل باندی گسترده برای رسوخ در تمامی مقامهای حساس دیوانسالاری
اسدالله علم برای پیشبرد اهداف و تبدیل وزارت دربار به مرکز ثقل قدرت خود، نیاز به افرادی وفادار و مورد اعتماد در تمام سازمانها داشت و به همین منظور نیز هنگامی که به وزارت دربار منصوب شد، به تشکیل باندی گسترده و متنفذ از عوامل خود دست زد که در همهی مقامات حساس دیوانسالاری ایران رسوخ داشتند و عَلَم نیز از پرداخت پاداش به آنان در ازای خدماتشان ابایی نداشت و این پاداش البته از جیب بیتالمال بود.
بدینترتیب تعداد زیادی از دوستان و نزدیکانش را در پستهای حساس و کلیدی کشور منصوب کرد. این افراد با توجه به سوابق کاری خود، امور اداری، اجرایی، سیاسی و... دستورات وزارت دربار را چنانکه دلخواه اسدالله علم بود، انجام میدادند. این وضعیت به علم امکان میداد تا بدون دغدغهی خاطر، به مأموریتها و وظایف اصلی خود بپردازد. علم علاوه بر نفوذ در دیوانسالاری کشور، دست به چینش نمایندگان مجلس پهلوی نیز زد و برای این منظور، اقدام به تشکیل کمیتهای مخفیانهای کرد که وظیفهی آن، تعیین نمایندگان مجلس بود. فعالیت این کمیسیون غیررسمی و پنهانی در طول دوران سرپرستی عَلَم بر وزارت دربار ادامه داشت و در واقع این وزیر دربار بود که نمایندگان مجلس پهلوی را تعیین میکرد.]5[
فرجام سخن
امیراسدالله عَلَم که در طول دوران نخستوزیری خود سابقهی تصویب لایحهی ضداسلامی انجمنهای ایالتی و ولایتی و بازداشت حضرت امام خمینی در 15 خرداد 1342 و سپس سرکوب خونین قیام پانزده خرداد را داشت، در دوران سرپرستی وزارت دربار نیز همچون نخستوزیری، در راستای تقویت موقعیت و تحکیم پایههای قدرت استبدادی و غیرمشروع و مردمستیز شاه، از هیچکاری فروگذاری نکرد و بهنوعی میتوان مدعی شد بعد از انتخاب عَلَم به وزارت دربار، وظایف اصلی و کلان کشور بهوسیلهی این وزارتخانه انجام میشد و دولت تحت هدایت نخستوزیر، به نقشی درجهدوم در کانون قدرت دست یافت و تبدیل به سازمانی شد که تنها مجری انجام فرامین غیرقانونی شاه بهواسطهی وزارت دربار بود.
در انتها نیز با توجه به سوابق و خوشخدمتیهای عَلَم در پیشبرد اهداف غیرقانونی شاه و سرکوب مردم، او در تاریخ، نام خود را بهعنوان یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران حکومت غیرقانونی محمدرضاشاه و چهرهای بهشدت منفور در بین اذهان عمومی ثبت کرد و در پایان نیز به سبب بیماری سرطان از سمت خود استعفا داد و در 25 فروردین 1357 در کام مرگ فرورفت.(*)
پینوشتها
1. مظفر شاهدی (1379)، مردی برای تمام فصول، اسدالله علم و سلطنت محمدرضاشاه پهلوی، تهران، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 489-488.
2. مصطفی الموتی (1372)، ایران در عصر پهلوی، جلد 15، ص 174.
3. اسدالله علم (1377)، یادداشتهای علم (به کوشش علینقی عالیخانی)، جلد اول، تهران، کتابسرا، ص 5.
4. اسدالله علم (1377)، همان، ص 197-196.
5. عبدالله شهبازی (1370)، ظهور و سقوط پهلوی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، جلد دوم، تهران، انتشارات اطلاعات، ص 240-241.
منبع:برهان