خدایا! مرا در اصلاح نفسِ خویش به کاری فرمان دادهای که خود در انجام دادن آن از من تواناتری، و قدرت تو بر آن کار و بر من، از قدرت من افزونتر است. پس مرا چنان نیرویی ده که با آن به کاری مشغول شوم که تو را از من خشنود میسازد، و خشنودی خود را در حال تن درستی [نه در گرفتاری و سختی] از من بخواه.
خدایا، مرا طاقت رنج نباشد، و بر بلا شکیبایی نتوانم، و تاب تحمل درویشی ندارم. پس روزیام را از من مگیر و مرا به آفریدگانت وامگذار. تو خود حاجتم را برآور و خود مرا کفایت کن.
به چشم رحمت خود نگاهم کن و در همهی کارها مرا مدد فرما، که اگر مرا به خود واگذاری، در کار خود فرو مانم و به آنچه مصلحت من در آن است نپردازم، و اگر به آفریدگانت مرا واگذاری، چهرهی خویش درهم کشند، و اگر مرا به نزدیکانم حوالت دهی، ناامید سازند، و اگر چیزی بخشند، اندک و بیخیر باشد و بسیار بر من منت نهند و مرا سرزنشها کنند.
پس خدایا، به فضل خود مرا توانگر ساز، و به عظمت خود مرا بلند مرتبه گردان، و به توانمندی خود مرا گشاده دستی عنایت کن، و با آنچه نزد توست، بینیازم فرما.
خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا از بند حسد رهایی بخش، و از گناهان در پناه آور، و از حرامها بپرهیزان، و مرا بر آنچه نافرمانی توست گستاخ مفرما، و خواهشم را به سوی خود گردان، و مرا به آنچه از تو به من میرسد دلخوش ساز، و به آنچه روزیام کردهای و آنچه به من بخشیدهای و آن نعمت که ارزانیام داشتهای، برکت ده، و مرا در هر حالی، در امان دار، و از نافرمانی نگاه دار، و از چشم بد بپوشان، و از دست دشمنان دور ساز، و در پناه خویش آور و ایمن گردان.
خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و توفیقم ده که هر چه را بر من لازم گرداندهای و در پیوند با خودت یا آفریدگانت بر من واجب کردهای، به جای آورم، اگر چه تنم از انجام دادن آن ناتوان باشد و نیرویم به سستی گراید و وُسع من بدان نرسد و مال و داراییام تحمل آن نتواند؛ خواه آن وظیفه را به یاد داشته باشم یا فراموشم شده باشد.
ای پروردگار من، آن وظیفه را تو بر عهدهام گذاشتهای و من به اختیار خود از آن غفلت ورزیدهام. اینک تو آن را، از جانب من، از بخشش بیپایان و احسانِ فراوان خویش ادا فرما، که تو بس بینیاز و بخشندهای، تا چیزی از آن بر گردنِ من باقی نماند که بخواهی در روز دیدارت ـ ای پروردگار من ـ به جای آن از نیکیهای من بکاهی یا بر بدیهایم بیفزایی.
خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا به کاری برانگیز که در راه تو برای آخرتِ خود بدان پردازم، تا آنجا که صدق آن رغبت را در دل خویش احساس کنم و زهد ورزی در کار دنیا خلق و خوی من گردد و از سرِ اشتیاق به نیکیها مبادرت ورزم و از روی هراس از بدیها بپرهیزم، و مرا چنان روشنایی ده که با آن در میان مردم راه بسپرم و در تاریکیها به راه راست روم و تیرگی شکّ و شبهه را بزدایم.
خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و ترس اندوه عذاب و شوق پاداش موعود را روزیام کن، تا لذت چیزی را که تو را برای آن میخوانم، و غصهی چیزی را که از آن به تو پناه میبرم، دریابم.
خدایا، تو خود میدانی که سامانِ کارِ این جهانِ من در چیست. پس با مهربانی بزرگِ خود به خواستههای من توجه فرما.
خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و چون از شکر نعمتهایی که در آسودگی و سختی و تن درستی و بیماری به من عطا کردهای، کوتاهی ورزم، حق را روزیِ من فرما تا در هنگامههای بیم و امنیت و خرسندی و خشم و زیان و سود، حقیقت خشنودی و آرامش جان خود را در عمل به آنچه در برابر تو وظیفهی من است، بدانم.
خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و سینهی مرا از رشک و حسد تهی گردان، تا بر هیچ یک از بندگانت، به سبب احسان تو به ایشان، حسد نبرم؛ آن گونه که اگر ببینم به یکی از بندگان خود در کار دین و دنیا و تن درستی و پرهیزگاری و توانگری و آسودگی، نعمتی دادهای، من نیز از تو و به یاری تو برای خود برتر از آن را آرزو کنم؛ ای که یکتا و بیهمتایی.
خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا در این جهان و آن جهان، در حال خشنودی و خشم، از خطاها به دور دار، و از لغزشها بپرهیزان، تا خشنودی و خشم برای من یکسان باشد، و از تو فرمانبرداری کنم، و خشنودی تو در حقِ دوستان و دشمنان را بر خشم و خشنودی خویش ترجیح دهم؛ آن گونه که دشمنم از جور من در امان مانَد و دوستم از هواخواهی ناحقّ من ناامید شود.
و مرا از کسانی قرار ده که هنگام آسودگی، تو را مخلصانه میخوانند؛ آن سان که بیچارگانت هنگام درماندگی. آری، تو ستوده و بزرگواری.»