اگر فدائیان اسلام در توافق با جبهه ملی مانعی به نام «حاجیعلی رزم آرا»را به بیرون از عرصه سیاست رهنمون نمی ساختند، هرگز نفت ایران – به ترتیبی که رخ داد - ملی نمیشد.
محمدرضا کائینی: در صبحگاه برفی 27 دی ماه 1368 - که یخبندان راه مدرسه را بسته بود - مادر به عادت مالوف پیچ رادیو را گشود تا به هنگام صرف صبحانه، سکوت اتاق را بشکند.
برنامهای در حال پخش بود در تبیین زندگی و زمانه نواب صفوی و یارانش. در آن روزگار نوجوانی که رفته رفته عطش شناختن را در خود مییافتم،تا آن لحظه رغبتی به شناخت این نام و هر آنچه به او مربوط است را در خود ندیده بودم.
صدای رادیو را اندکی بلند کردم. زنی در حال سخن بود که مجری او را همسر نواب معرفی کرد و مردی که به عنوان هوا دارش و به نام محمد مهدی عبد خدایی خوانده می شد.
الان که این کلمات بر کاغذ میآید، دقیقا به خاطر ندارم که آن دو -که بعدها در عداد دوستان نزدیکم در آمدند - در آن لحظات چه بر زبان راندند،فی الجمله یادم هست که شجاعت و خلوص و ساده زیستی آنان را میستودند.
اکنون نمی توانم چگونه جذبهای را که پس از دقایقی گوش دادن به گفتههای رادیو برای شناختن دنیای آن سید - که 34 سال از تیرباران او سپری می شد - را توصیف کنم.
تنها به یاد دارم که مسافت طولانی خانه با اولین دکه روزنامه فروشی را که باسوز سرما و برف سنگین همراه بود،پیمودم تا روزنامه های صبح رابرای خواندن هرآنچه آنان در باره این محبوب نو ظهور من نوشته بودند، یک جا بخرم! این شوق دلنشین، خیلی زود مرا به هفته نامهای که «منشوربرادری» نام داشت مربوط کرد،نشریهای که یادگاری از دوران فعالیت فدائیان اسلام بود و در هر شماره 4 صفحهای خود، ذکری از رهبر پاکباز آنان به میان می آورد.
این نشریه را به مدد دوستم محمدمهدی فرجو از اعضای فدائیان اسلام -که رحمت خدابر او باد-هر هفته از طریق پست دریافت می کردم و آن را از دلخوشیهای هفتهگی خویش میشمردم. من خیلی زود و با سرعتی که از یک جذبه مایه میگرفت، به دنیای این «فتیان» وارد شدم...
امروز 60 سال از تیرباران نواب و یارانش در نیمه شب ظلمانی27 دیماه 1334و 26 سال از دوستی وانس من با نام و یاد این دلاوران سپری گشته است.
در این ربع قرن،در کمتر زمانی از شناخت و گرد آوری هر آنچه از آنان برجای مانده است، غافل بودهام. این شیقتهگی، دهها گفت و شنود و صدها قطعه عکس و سند در آرشیو من گردآورده، تاجایی که برای برخی حسادت برانگیز شده است! امروز بیش از بسیاری، نقاط قوت و ضعف آنان را میشناسم، اما میل و مهر انسان به کسی یا چیزی،به خطایای طبیعی او مربوط نیست، که از خلوص و حق طلبی او ریشه می گیرد.
آنان در خویش اکسیری از ایمان و خدمت به مردم داشتند که میتواند دل های فراوانی را متوجه خویش سازد. آنان در طول حیات خود،با ابناء روزگار و سیاست پیشهگانی که تنها به مثابه نردبان صعود به ایشان می نگریستند،فراوان مواجه گشتند،اما هرگز رنگ آنان را نیافتند وگوهر صداقت خویش را در بازارمکاره جاه طلبی عرضه نکردند.آنان با سرمایه شرافت و آرمانخواهی خود دنیای مارا ترک کردند.
راقم این سطور،ازجنبه ای دیگر نیز نقش آنان را در تحولات ایران معاصر و به ویژه نهضت ملی ایران،بس مهم و خطیر می شمارد:
اول:حد و رسم تاثیرات آنان بر توفیق نهضت ملی است که جریان غالب و فاتح این نهضت با شلتاق و هیاهوی فراوان،آن را مغفول نهاده است.نگارنده این سطور هیچگاه پدیده های سیاسی و اجتماعی را به یک عامل یا گروه فرو نکاهیده و مجموعه علل و اسباب خرد و کلان را در ساخته و پرداخته کردن آنها دخیل میداند.
با این همه و ظاهرا،تاریخ نگاران متصف به «ملیت»به رغم داعیه فراوان بر «خاکستری» دیدن و قایع و ترویج شدید «چندصدایی» در همه عرصهها،علاقه زیادی به عمل به شعارهای خود نشان نمی دهند و ترجیح میدادهاند تا پدیده «فدائیان اسلام » را در تحلیلهای تاریخی خود دور بزنند! در یک کلام و براساس شواهد متقن، هرگز نمیتوان از این مهم روی برتافت که اگر اقدام متهورانه سید حسین امامی در از میان برداشتن عبدالحسین هژیر نبود، اعضای جبهه ملی همچنان در یاس و انکسار تقلب در آغازین دور از انتخابات مجلس شانزدهم می ماندند و هرگز به دومین دوره انتخابات و سپس نمایندگی آن مجلس راه نمی یافتند.
در گام سپس، اگر فدائیان اسلام در توافق با جبهه ملی مانعی به نام «حاجیعلی رزم آرا»را به بیرون از عرصه سیاست رهنمون نمی ساختند، هرگز نفت ایران – به ترتیبی که رخ داد - ملی نمی شد.
دو دیگر اینکه: بسیاری از هوا داران اندیشه نواب، بعدها در عداد پیشتازان انقلاب اسلامی در آمدند و متاثر از شعار او در برقراری حکومتی بر پایه شریعت،نقشی اساسی وکلان آفریدند.
از این جنبه میتوان نواب و اندیشه او را در زمره بسترسازان وقایع بعدی سیاست در ایران دانست،جریانی که هنوز در قامت هواداران نسل چهارم وحتی پنجم خویش در عرصه فرهنگ وسیاست ایران فعال است و هرگز قطع و ابتر نشده است. این درحالی است که بسیاری از گروهها و خرده گروههایی که در نهضت ملی، در عرض فدائیان اسلام فعالیت می کردند، ره به پستوی خاموشی و فراموشی برده و در سپهر فرهنگ و سیاست ایران امروز، کمتر میتوان از آنان سراغی گرفت.