شاهان قاجار به رسم پادشاهان پیشین ایران زمین ، علاقه زیادی به هنر و هنرمندان داشتند و لذا هنرمندان را وارد دربار خویش میکردند و در مـیان ایـن هـنرمندان،نقاشان و سایر هنرمندان تجسمی(نقاشان دربار)جایگاه خاصی داشتند.
شاهان قاجار به رسم پادشاهان پیشین ایران زمین ، علاقه زیادی به هنر و هنرمندان داشتند و لذا هنرمندان را وارد دربار خویش میکردند و در مـیان ایـن هـنرمندان،نقاشان و سایر هنرمندان تجسمی(نقاشان دربار)جایگاه خاصی داشتند.آنها در کارگاه همایونی کار میکردند و ایـن کـارگاه هـمچون سدههای پیش، نقاشخانه یا کارگاه نقاشی نامیده میشد.هنر ایران تا پیـش از دوران معاصر همواره وابسته به توجه دربار و قدرت کارگاهها بوده است. آخرین دوران شکوه نقاشخانههای ایران را باید در درون کـارگاههای صـفوی جستوجو نمود و به محض بسته شدن آنها در نیمهی دوم حکومت شاه تهماسب بـه واسـطهی تغییر نگرشهای دینی وی و مهاجرت هنرمندان پایان مـیپذیرد،دربـار قـاجار نتوانست آثار سترگی از خود بجای بگذارد و شـاید نـسخه هزار ویک شب کار صنیع الملک را بتوان پایانی بر حمایتهای عظیم دربار از هـنرمندان دانـست.فلور نیز در بحث طبقات نـقاشان و نـقاشان بازاری،سـلسله مـراتب هـنرمندان در این دوره قاجار را چنین نقل میکند: « بهترین نقاشان در تهران زندگی میکردند و به دربار وابسته بودند. میرزا بابا و مـهر عـلی را که نقاشان چیرهدست دو دههی نخستین سـدهی نـوزدهم بودند و هـردواز اهـالی اصـفهان و در تهران زندگی میکردند.بـا اینکه شماری از نقاشان سفارشهای حامیان ثروتمند را انجام میدادند و در نقاشخانهی سلطنتی کار میکردند یا برای نـخبگان سـیاسی آثاری پدید میآوردند ولی پیشهی نقاشی تـا حـدود زیـادی جـهتگیری بـازاری داشت. محصولات نـقاشی بـازاری دربردارندهی نسخههای خطی مذهب با گارهها، قلمدانها، سرقلیانها، نقاشیهای روی بوم، آبرنگها، نقاشیهای مینایی، قطعهها، طراحیها، نـقاشیهای روی چـوب و دیـوارنگارهها بود. نویسنده همچنین در مورد موقعیت اجتماعی هنرمندان و نقاشان این دوره اشاره دارد که به فراخور مهارتها و محل زندگی آنها مطرح میشدند. ایـن نوع طبقهبندی نقاشان به همین منوال با توجه به نوع محصولتی که تولید میکردند،آنها را از هنرمند فاخر درباری به هنرمندی با تولید آثار بازاری و عامیانه تقلیل میداد.»
منبع:فـلور، ویـلم و دیگران، نقاشی و نقاشان دورهی قاجار، ترجمه یعقوب آژند؛ تهران: انتشارات ایل شاهسون بغدادی،1381، ص 150