مگر ممکن است گفتههای کسی را که به صورتی واضح جراحات ناشی از شکنجه را بر بدن خود دارد، تکذیب کرد و مورد تمسخر این و آن قرار نگرفت؟
شاه هیچگاه ادعای زندانیان سیاسی و برخی از رسانههای داخلی و خارجی پیرامون شکنجه زندانیان را قبول نمیکرد و به اشکال مختلف تلاش میکرد تا آن را دروغ جلوه دهد؛ اما این موضوع در خاطرات بسیاری از عوامل حکومت و حامیان شاه نیز بارها تکرار شده است. از جمله این خاطرات میتوان به کتاب پرویز راجی آخرین سفیر ایران در انگلیس اشاره کرد که صراحتاً بر موضوع شکنجه در ایران اعتراف کرده است.
«با اینکه دیروز «حسین اشراقی» دو بار از «بوداپست» تلفن کرده بود، ولی من عمدأ خود را به بیخبری زدم و علیرغم آگاهی به حضور او و خلعتبری در مجارستان به عنوان همراهان شاه در سفرش به آن کشور، باز هیچ اقدامی برای تماس با بوداپست انجام ندادم. تا اینکه امروز صبح ساعت هفت و نیم اشراقی بار دیگر زنگ زد و با لحنی جدی دستور شاه را در مورد مصاحبه بیبیسی راجعبه شکنجه آن افسر ایرانی و مقاله سه روز قبل روزنامه تایمز، به این صورت ابلاغ کرد: : «... چون این مسأله يك ادعای صرف و بهتانی بیش نیست، راجی موظف است در يك مصاحبه مطبوعاتی آنرا تکذیب کند...». در پاسخ اشراقی با حالتي اعتراضآمیز گفتم: «ولی من هیچ اطلاعاتی راجعبه شخص مصاحبه کننده و مسأله مورد نظر او ندارم تا بتوانم حقایق را در مصاحبه مطبوعاتی بیان کنم. مگر ممکن است گفتههای کسی را که بصورتی واضح جراحات ناشی از شکنجه را بر بدن خود دارد، تکذیب کرد و مورد تمسخر این و آن قرار نگرفت؟». متاسفم! این دستور شاهنشاه است». «پس لطفاً به وزیر خارجه بگو که: من با کمال احترام از شاهنشاه تقاضا دارم در دستور خودشان تجدیدنظر بفرمایند»