در رابطه با علل منع بردهداری دلایل متعددی ذکر شده است، برخی آن را با پیشرفت و توسعه اصول اخلاقی غرب مرتبط دانستهاند؛ برخی نیز آن را حاصل تلاش افرادی چون لینکلن دانستهاند؛ اما واقعیت در عوامل دیگری نهفته است.
بردهداری یکی از راههای پرسود استعمارگران برای بهره بردن از نیروی کار ارزان و نیز منتفع شدن از خرید و فروش بردهها در دوران استعماری بود. استعمارگران با آغاز حرکت استعماری خود، دریافتند که بردهداری فعالیتی سودآور است. آنها قریب به چند قرن از این تجارت غیرانسانی استفاده کردند؛ اما در نهایت در اوایل قرن نوزدهم برخی از کشورها به منع بردهداری مبادرت کردند و این سرآغازی بر پایان بردهداری بود. در رابطه با علل منع بردهداری دلایل متعددی ذکر شده است، برخی آن را با پیشرفت و توسعه اصول اخلاقی غرب مرتبط دانستهاند؛ برخی نیز آن را حاصل تلاش افرادی چون لینکلن دانستهاند؛ اما واقعیت در عوامل دیگری نهفته است.
اولین کشورهایی که برده داری را منع کردند
از اسپانیا به عنوان اولین کشوری که بردهداری را منع کرد نام برده شده است؛ گرچه این کشور اولین بار از وضع چنین قانونی صحبت کرد؛ اما عملا موفق به اجرای آن نشد. بعدها و در قرن نوزدهم کشورهایی چون آمریکا نیز تلاشهایی در این راستا انجام دادند، با این حال این کشور هم نتوانست نام خود را به عنوان اولین کشور منع کننده بردهداری ثبت کند. در نهایت این «دانمارک» بود که در نیمه دوم قرن هجدهم، تجارت برده را غیر قانونی شناخت; سپس «انگلیس» در سال 1807م. قانونی را در مجلس تصویب کرد که مورد عمل قرار نگرفت و در سال 1833م. لایحه دیگری تصویب شد که البته این قوانین همگی تجارت برده را ممنوع میکردند، ولی بردگی موجود را به رسمیت میشناختند; با این همه سرانجام بردهها آزاد شدند و در سال 1888م. برزیل آخرین کشوری بود که بردگی را لغو نمود.1
عوامل مؤثر در لغو برده داری
در رابطه با علل لغو بردهداری دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است. همانطور که در مقدمه نیز اشاره شد، برخی این موضوع را از بعد اخلاقمدارانه استعمارگران برای پایان بردهداری تحلیل کردهاند؛ اما این تحلیل طرفداران چندانی ندارد. مهمترین دلایلی که در رابطه با پایان بردهداری ارائه شده است، عبارت است از:
1. کاهش اهمیت «اقتصاد پلانت کاری» و به تبع آن، کاهش سودآوری تجارت برده;
2. آغاز اوج گیری تجارت جهانی تریاک در اواخر سده هجدهم و اوایل سده نوزدهم;
3. آغاز موج شورش های بزرگ بردگان در پلانتها (کشت زارها) از اواخر سده هجدهم;
4. دگرگونی در ساختار اجتماعی و فرهنگی غرب، طی سده نوزدهم.
البته در میان این عوامل که به نقل از عبدالله شهبازی در کتاب زرسالاران پارسی و یهودی مورد واکاوی قرار گرفته، به فریادهای بشردوستانه برخی از کشورها و گروهها نیز اشاره شده است. گرچه این عامل قابل کتمان نیست؛ اما تأثیر عوامل مزبور به مراتب بیشتر از فریادهای انسان دوستانه بود.2
در میان عوامل مطرح شده کاهش سود بردهداری که ناشی از کاهش اهمیت اقتصاد پلانت کاری بود، دیدگاه مهم و غالبی است و بسیاری از پژوهشگران غربی به طور مستقیم به آن اذعان داشتهاند. از جمله این پژوهشگران میتوان به اریک ویلیام اشاره کرد که در کتاب خود با عنوان سرمایه داری و بردهداری که در سال ۱۹۴۴م در امریکا منتشر شد، علت لغو تجارت برده را نداشتن سودآوری بیان کرده است. وی در این کتاب تلاش کرده است که بر آمدن سرمایهداری صنعتی را با جنبش ضد بردگی مرتبط کند. از دیدگاه وی، هند غربی انحصار خود را در کشت و تولید شکر از دست داد و بزرگترین نقص در نظام تولیدی بردهداری در کشتزارها این بود که به سرعت موجب «فرسایش خاک» و عدم سودآوری شد.3
یک دیدگاه دیگر که در میان عوامل مزبور جای خالی آن احساس میشود دیدگاهی است که علت پایان بردهداری را ناشی از تلاش خود بردگان میداند و معتقد است که آزادی بردهها از طريق مقاومت و نیز شورش، همراه با تحرکات سیاسی و فرهنگی حاصل گردید. این بحث را سی. ال. آر جیمز در مطالعه خود، ژاکوبنهای سیاه، توسنت لوور تور و انقلاب سانتو دومینگو، مطرح کرده است. وی تأثیر شورش بردگان را در سانتو دومینگو بر انقلاب فرانسه و لغو تجارت برده، مهم ارزیابی میکند. شورش بردگان در سانتو دومینگو که در سال ۱۷۹۱م آغاز شد و به مدت دوازده سال طول کشید، به شکست نهایی سفیدپوستان محلی و دولت فرانسه در سال ۱۸۰۳م انجامید که شکلگیری دولت هاییتی مستقل سپاهان را به دنبال داشت.4 این دیدگاه گرچه دیدگاه قابل تأمل و البته درست است؛ اما واقعیت آن است که قابل تعمیم به کلیت ماجرا نیست. به عبارتی شورش بردگان برای رهایی از یوغ بردهداران علیه تمامی استعمارگران صورت نگرفته است.
برخی نیز تلاش فردی افراد ذینفوذ را الهامبخش لغو بردهداری میدانند. به عنوان نمونه گفته شده است که آبراهام لینکلن از حامیان مهم این جنبش بوده و حرفهای او تأثیر بسزایی در پایان بردهداری داشته است. در حالیکه با رجوع به سخنان خود لینکلن میتوان پی برد که اساسا چنین حرفی صحت ندارد، چرا که برای لینکلن بردهداری و قوانین آن موضوعیت نداشته و او صرفا به دنبال اهداف سیاسی خود مانند انسجام اتحادیه بوده است. چنانچه وی خود در جایی در نامهای که بعدها در سال ۱۸۶۴ نوشت و به «نامهی به آلبرت هادگز» مشهور است و قرار بود در آن به برخی تناقضات در مواضع خود در اوایل جنگ و مواضعی که بعدها در مورد لغو بردهداری گرفت، اشاره کند چنین تصریح میکند: من برای حفظ قانون اساسی سعی کردم، حتی اگر به حفظ بردهداری، یا هر چیز جزئیتری بیانجامد.5
سخن نهایی
صحبت از پایان بردهداری در حالی مطرح میشود که عدهای معتقدند بردهداری هنوز پایان نیافته، بلکه از شکلی به شکل دیگر تغییر کرده است. بسیاری معتقدند بردهداری در اشکال جدید خود با نفوذ به مسائل جنسیتی، بخشی از جمعیت جهان را به خود درگیر کرده و از این راه سود زیادی را نیز نصیب تاجران آن کرده است. چنانچه خانم واسیلیا تامزالی، رئیس بخش زنان یونسکو دراین باره گفته است: صنعت جنسی بازار عظیمی است که نیروهای محرکه خاص خود را داراست; این شبکه جهانی برده داری، توسط باندهای قدرتمند مافیایی اداره می شود که بازار جهانی را از ژاپن تا آمریکا در کنترل دارند.6 در همین رابطه همچنین برخی از قاچاق کودکان نیز به عنوان شکل بردهداری نوین یاد میکنند. اعتیاد و قاچاق آن به کشورها نیز از دیگر شیوههای بردهداری نوین است که با درگیر کردن ذهن و جسم افراد، عملاً اختیار روح و جسم آنان را در اختیار توسعه دهندگان مواد مخدر قرار میدهد و از این راه سود هنگفتی نصیب آنان میکند.
فهرست منابع
1. مصطفی اسکندری، شناخت استعمار، قم، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، 1389، ص 215.
2. همان، ص 216.
3. فرج اله احمدی، "عصر روشنگری؛ کویکرها و الغای تجارت برده در بریتانیا"، فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره ۴۳، شماره ۴، (زمستان ۱۳۹۲)، ص 192.
4. همان، صص 193- 194.
5. Lincoln Abraham ۱۸۶۴ Letter to Albert G. Hodges. برگرفته از وبگاه https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=29605.
6. اسکندری، همان، ص 217.