اصطلاح غربزدگی، ترجمان اصطلاح قدیمیتر فرنگی مآبی است که در ادبیات دورة مشروطه و حتی پیش از آن به کار میرفت. این اصطلاح بعدها با عنوان غربزدگی توسط دکتر فردید و جلال آل احمد گسترش یافت.
غربزدگی، جریانی است که بسیاری آن را مربوط به دوران حکومت پهلوی دوم میدانند. همچنین بسیاری، جلال آل احمد را رهبر این جنبش تلقی میکنند. اما برخلاف این تصور غربزدگی و انتقاد از آن در دوره مشروطه نیز با اصطلاحی متفاوت مورد انتقاد قرار گرفته بود:
«اصطلاح غربزدگی، ترجمان اصطلاح قدیمیتر فرنگی مآبی است که در ادبیات دورة مشروطه و حتی پیش از آن به کار میرفت. نگاهی به «تاریخ دخانیه» شیخ حسن کربلایی که قریب پانزده سال پیش از مشروطه نوشته شده و کاربرد تعبیر «جماعت فرنگی مآب ایران» در آن، نشانگر توجه خاص به نوعی غربزدگی است. این اصطلاح را بعدها به صورت فلسفی دکتر فردید و پیش از وی فخرالدین شادمان در تسخیر تمدن فرنگی و بعد از آن، جلال با عرضة آن در عرصة ادبیات عامه و بسط آن به لحاظ مصادیق اجتماعی و ارزشی آن، رواج کامل دادند. پدید آمدن کتاب غربزدگی جلال (الدین سادات) آل احمد در سال 1340- 1341 هم به بار نشستن این تفکر را برای مخالفت با نظام حاکم بر ایران نشان میدهد و هم آبستن بودن ایران را برای زایش جنبشی که رویکرد سنت گرایی و ضد مدرنیسم دارد. جلال در این کتاب با اظهار این که پای در سنت دارد و سنتهای اسلامی گذشته خود را پیش رو دارد، به نفی غربزدگی به عنوان یک بیماری میپردازد. مهم این نیست که نظریة جلال دربارة ماهیت غربزدگی درست است یا نه، بلکه مهم آن است که مبارزه با غرب به صورت یک اصل درآمده و یک ادیب برجسته که نفوذی چشمگیر در روزگار خود دارد، اینچنین به مسئله پرداخته است.»
منبع: سقوط: مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، صص 232- 233