گرچه دورى ملكمخان از ايران، رسوايى او پس از ماجراى امتياز لاتارى، و سرانجام انحلال مجمعآدميت پس از مرگ ناصرالدين شاه، به تدريج و به طرز فزايندهاى از نقش و حضور مستقيم او در ايران كاست، ولى در واقع وى نماد و سخنگوى جريان فكرى فعالى بشمار مىرفت كه حتى براى مدتها پس از حيات وى نيز شاخصه حيات روشنفكرى ايران، يا حداقل بخش قابل ملاحظهاى از آن، به شمار مىرفت و بنابراين موجوديت و استمرار آن قائم و منوط به فرد خاصى نبود..