کارگران و کشاورزان بیپشتوانهترین طبقه در بین طبقات اجتماعی دوران پهلوی بودند، این تودههای زحمتکش اگر مورد بغض و یا کینه و عداوت قرار میگرفتند کسی نبود که از آنها حمایت کند.
کارگران در دوره پهلوی فاقد هر گونه حزب و یا ارگانی برای حمایت از حقوق خود بودند. گرچه اصناف و نهادهایی به شکل نمایشی برای حمایت از آنان به وجود آمده بود؛ اما عملاً هیچ کدام در جهت حمایت از حقوق مادی و معنوی آنان اقدامی نمیکردند. از سویی احزاب نیز نقشی در حمایت از این گروه نداشت:
«کارگران بیپشتوانهترین طبقه در بین طبقات اجتماعی دوران پهلوی بودند، این تودههای زحمتکش اگر مورد بغض و یا کینه و عداوت قرار میگرفتند کسی نبود که از آنها حمایت کند. قانون کار فقط در روی کاغذ بود، میشد خیلی آسان فردی را در محیطهای کارگری که جز تقاضای صنفی چیزی را نمیطلبید، به کمونیسم و یا هرج و مرج طلبی متهم کرد. در چنین صورتی کارگران هستی خود را از دست میدادند و احدی را یارای آن نبود که از این طبقه ستم کشیده پشتیبانی نماید. در بین کشاورزان هم وضع به همین منوال بود. ظاهرا این طبقه نیز به سازمانهای روستایی وابسته به حزب تعلق داشتند ولی عملاً حزب در میان این طبقه هم نفوذ اجتماعی نداشت.»
منبع: حسین آبادیان، دو دهه واپسین حکومت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1383، ص 444