ریشه بحران مواد غذایی و به طور خاص کمبود نان، علتی جز این نداشت که احزاب سیاسی و گروههای درگیر در مسائل روزمره به هر چیزی بها میدادند جز رسیدگی به بدیهیترین معضلات مردم.
در واخر دهه 1290 بحران نان به وجود آمد. این بحران ریشه در مسائل مختلف داخلی و بینالمللی داشت. در رابطه با علل این موضوع تاکنون گزارشات زیادی تهیه شده است؛ اما بیشک نقش عوامل داخلی و مسائل سیاسی بسیار پررنگتر از سایر مسائل بود:
«از ماه رمضان سال 1329 اندک اندک نغمه کمبود غله در برخی نقاط کشور شنیده شد، به این شکل دامنه بحران از تهران به مناطق دیگر کشور سرایت کرد. ریشه بحران مواد غذایی و به طور خاص کمبود نان، علتی جز این نداشت که احزاب سیاسی و گروههای درگیر در مسائل روزمره به هر چیزی بها میدادند جز رسیدگی به بدیهیترین معضلات مردم. همه از مردم سخن میگفتند، اما توضیح نمیدادند مرادشان از مردم کیست؟ هرکس خود را طلایه دار رهبری مردم میدید، اما واقعیت امر این بود که همین مردم از فرط افلاس دیگر برایشان مهم نبود کشور از نظر سیاسی چه سمت و سویی دارد، برای آنان تهیه نان از هر چیزی مهم تر بود. به طور مثال عینالسلطنه نقل میکند مردم فقیر الموت باید مزدوری و عملگی میکردند تا فقط بتوانند گندم تهیه نمایند. ممیزین مالیاتی از این مردم فقیر تقاضای غله میکردند، کمبود وسایل حمل ونقل یکی از عمده ترین عوامل بحران مواد غذایی در کشور شناخته میشد. بسیاری از نقاط کشور همزمان با این فقر و نکبت آن قدر غله داشتند که این محصول هیچ قیمتی نداشت، اما در برخی دیگر از نقاط، مردمان از فقدان نان میمردند»
منبع: حسین آبادیان، ایران از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، ص 215