یکی از شبهاتی که امروزه برای مقابله با جمهوری اسلامی بسیار بر آن تاکید می شود، مسئله نوسازی در عصر پهلوی است. اینکه اگر حیات نظام پهلوی ادامه می یافت، ایران در حال حاضر یکی از اقتصادهای بزرگ جهان بود! در ارائه این شبهه معمولا بر نوسازی دهه چهل و پنجاه میلادی استناد می شود و با روایتی گزینشی از واقعیت های آن سال ها، این نکته مورد تاکید قرار می گیرد ...
«امروز بعد از ظهر که به حضور شاه رفتم، وسط کار ماساژ و حمام بودند، دو ساعتی با هم صحبت کردیم. عرض کردم به نظر من ایشان هم در ورزش و هم در فعالیتهای شبانه[!] افراط می کنند ...به تذکرم خندید ...بار دیگر پیشنهاد کردم به حد کافی خارج از مملکت بوده ایم و اکنون بهتر است برگردیم. مثل این که دنیا را بر سرش خراب کرده باشم، اما وظیفه من ایجاب می کند که به اطلاع ...
علاوه بر تشریفات و مهمانیهای مستمر و علاوه بر ملاقاتهای مردم و راهانداختن کار آنها و رساندن عرایض آنها به شاهنشاه من به طور رسمی، تا آن جا که حافظهام حکایت میکند، این کارها را دارم.
مرحوم پرویز ناتلخانلری ادیب و سیاستمدار، از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۵۷ مجله «سخن» را منتشر کرد. خاطرات او از سانسور رژیم شاهنشاهی و دامهایی که برای او چیده میشد، موضوع این بخش از خاطرات اوست که در مجله بخارا، سال پانزدهم، شماره ۹۴، مرداد و شهریور ۹۲ به چاپ رسیده است:
رسم پوشاندن سر، ضربه زدن به توپ با سر را سخت میکرد و نویسنده روایت میکند که در یک بازی خودش دیده که پسربچهها «کلاه به سر وارد زمین میشدند و... فقط وقتهایی که فکر میکردند ممکن است بشود با سر ضربه بزنند، کلاهشان را بر میداشتند.»