شاه نه تنها به مبارزه با فساد در داخل کشور اهتمامی نداشت، بلکه برای جلوگیری از اشاعه فساد نزدیک ترین افراد منسوب به خود نیز تلاشی نمی کرد. این مسئله بی آبرویی زیادی را در کشور برای خاندان سلطنت ایجاد می کرد و گاهی حتی در خارج از کشور نیز بازتاب های بسیار منفی با خود به همراه داشت . . .
جشن های 2500 ساله شاهنشاهی اوج ولخرجی حکومت پهلوی بود. جشن هایی که از اساس بی مورد بود و جالب اینکه در کنار مردم ایران، حتی مجالس خارجی نیز این جشن ها را غیرلازم می دانستند و البته خیلی صریح این نکته را ذکر و به حکومت های خود برای ارسال دیپلمات به این جشن ها انتقاد کردند . . .
در ایران به دلیل نبود آزادی مطبوعات عمدتا نمی شد واقعیت های زندگی شاهانه و بریز و به پاش های محمدرضا پهلوی و خانواده او را در روزنامه ها تبلور داد؛ اما شاه نمی توانست روزنامه های خارجی را مجبور به کتمان واقعیت ها کند؛ اگرچه رجال سیاسی اروپایی از درنظر گرفتن این واقعیت ها در ارتباط با شاه پرهیز می کردند . . .
فساد در حکومت شاه آنچنان گسترده بود که بخش زیادی از آنچه می بایست در اختیار مردم قرار می گرفت، نصیب عده ای محدود از اطرافیان شاه می شد. با همه این احوال فساد بسیار مخفی بود و شاه علاوه بر آنکه از مفاسد اطرافیان خود مطلع بود، از آن صحبتی به میان نمی آورد. اما در برخی مواقع زمینه امری طوری پیش می رفت که خبر فساد جهانی می شد. در چنین مواقعی مصائب مردم ...
چندی پس از بازگشت ولیعهد از سفر سویس جهت تحصیل، ارنست پرون نیز در تهران به او ملحق شد. رضاشاه با اکراه حضور پرون در ایران را پذیرفته بود و از او متنفر بود. قطعا رضاشاه که خود عامل انگلیس بود به این نکته پی برده بود که پرون عامل انگلستان در ایران است.
در سال 1972 موقعی که شاه و ملکه برای اسکی بازی در سن موریتس به سر می بردند، شاهزاده "دولو" (یکی از منسوبین و دوست نزدیک شاه ، که انحصار تجارت خاویار ایران را دردست داشت) به جرم قاچاق مواد مخدر توسط پلیس سوئیس دستگیر شد....
یکی از تفریحات و خوشگدرانیهای محمدرضا پهلوی از حساب خزانه ملی، سفرهای متناوب به کشور سوییس بود؛ محلی که محمدرضا پهلوی تحصیلات خود را در آنجا به اتمام رسانیده بود.
"ویلهم تل" در برابر نمادی که اشغالگران کشورش گذاشته بودند خم نشد و آنرا به هیچ گرفت و تاوان آن را هم پس داد. او مجبور شد روی سر پسر کوچکش یک سیب بگذارد و به آن شلیک کند.
مینو صمیمی که سالها منشی سفیر ایران در سوئیس و بعد از آن مدتی منشی فرح همسر شاه بود، در کتاب، خاطرات خود مستندی از ولخرجیها و حیف و میلهای شاه و درباریان او ارائه می دهد.