در سال های دهه چهل، پس از ترور حسن علی منصور، امیر عباس هویدا که وزیر دارایی بود، به جای او نخست وزیر شد. در همان زمان ناگهان پیاز نایاب شد و محتکران پیازهای خود را انبار کردند و پیازی خود را انبار کردند و پیازی که تا چند روز پیش کیلویی سه ریال بود به سی و حتی چهل ریال رسید و این بار جدانشدنی دیزی، از قهوه خانه ها به خانه های اشراف نقل مکان کرد.
در سال های دهه چهل، پس از ترور حسن علی منصور، امیر عباس هویدا که وزیر دارایی بود، به جای او نخست وزیر شد. در همان زمان ناگهان پیاز نایاب شد و محتکران پیازهای خود را انبار کردند و پیازی خود را انبار کردند و پیازی که تا چند روز پیش کیلویی سه ریال بود به سی و حتی چهل ریال رسید و این بار جدانشدنی دیزی، از قهوه خانه ها به خانه های اشراف نقل مکان کرد.
ملانصرالدین هم با دو انگشت سبابه و میانی به سوی او نشانه میرود. دانشمند برمیخیزد، ازملانصرالدین تشکر میکند و به شهر خود بازمیگردد. مردم شهرش از او درباره ی گفتگویش میپرسند و او پاسخ میدهد که ...
آن دانشمند دایرهای روی زمین میکشد. ملانصرالدین با خطی آن را دو نیم میکند. دانشمند تخم مرغی از جیب درمیآورد و کنار دایره میگذارد. ملانصرالدین هم پیازی را در کنار آن قرار میدهد. دانشمند پنجة دستش را باز میکند و به سوی ملانصرالدین حواله میدهد.