بدون شک تشکیل حکومت صفوی در ایران، سرآغاز ایجاد و توسعه روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با دنیای غرب و اروپاییان بود. سیاست مدارا با غیر مسلمانان و اتحاد با اروپا علیه دولت عثمانی،از دلایل مهم نزدیکی ایران و اروپا در این دوره بود. اما در خلال روابط سیاسی و و امنیتی رشد و توسعهء هنر و صنایع دستی در دورهء صفوی . . .
در این سند آگهی مسابقه تهیه مجسمه محمدرضا شاه توسط هنرمندان جهت نصب در میدان راه آهن تبریز مشاهده می شود. جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران متولی تهیه ماکت و مجسمه شاه بوده است.
در بین شاهان معاصر ایران، ناصرالدین شاه علاقه زیادی به علم و هنر عکاسی داشت و کاربردهای فایده مند عکاسی را به فراست دریافته بود. علاوه بر این خود نیز بسیار مشتاق فراگیری این فن و بکارگیری آن بود. از همین رو به سفیر خود فرخ خان امین الدوله که در اروپا به سر می برد، دستور داد که یک تن عکاس ماهر استخدام کرده و به ایران بیاورد . . .
شیخ فضل الله نوری تمام تلاش خود را کرد تا مذهب از سیاست تفکیک نشود. وی پس از نخستین جشن سالگرد مشروطیت، اعلامیهای منتشر کرد و به شعارها و راه و رسم آزادیخواهان شدیدا اعتراض کرد و گفت . . .
در زمان های گذشته وجود کاروانسرا در مسیر شهرها خیلی ضروری بود. چرا که به دلیل مسافت زیاد ممکن نبود برخی از فاصله ها را در طی روز طی کرد و بعلاوه حرکت در شب نیز امنیت لازم را دارا نبود. اما کاروانسرها همه به یک شکل نبودند . . .
اویسی یکی از چهره های خشن حکومت پهلوی بود. او کسی بود که در جریان انقلاب اسلامی، حرکت های خشنی را برعلیه انقلابیون به اجرا درآورد. مروری بر تاریخ دلایل حمایت تمام قد او از حکومت پهلوی را نشان می دهد. او در عصر پهلوی و در چارچوب این حکومت فرصتی خوبی برای دزدی و مهمتر از آن فساد سازماندهی شده یافته بود . . .
زمانی که آتش انقلاب در کشور زبانه گرفت؛ سخنانی درباره سیزده سال حکومت امیرعباس هویدا به میان آمد که تا به آن روز کسی حاضر نبود، از آن سخن براند. یکی از منتقدین این دوره نخست وزیر تازه به قدرت رسید، جمشید آموزگار بود. جدا از آنکه انتقاد او با واکنش شاه و عذرخواهی آموزگار و توجیه کردن همراه شد . . .
در میان فضای سراسر تملق و چاپلوسانه دربار شاه قاجار، عکاسی نیز وسیله ای برای نزدیک شدن و تقرب به شاه شده بود و درباریان و رجال از این فرصت برای ربودن گوی سبقت از حریفان سود می جستند . . .
در سند ذیل که نامه ای از سوی اسدلله علم خطاب به اردشیر زاهدی وزیر امورخارجه وقت ایران نوشته شده است بر لزوم تقدم مقام اشرف پهلوی در شرکت در مجامع بین المللی تاکید شده است. جال اینکه علم تاکید نموده است که مقام دیپلماتیک اشرف از نخست وزیر ایران نیز بالاتر و مقدم تر می باشد و لذا کلیه نمایندگیهای سیاسی ایران ملزم به رعایت این تقدم و تاخر می باشند. . ...
در کشورهایی که از نظر سیاسی به غرب وابسته هستند، حتی چینش نخبگان در درون کشور نیز مبتنی و متاثر از تعامل و تقابل های میان نخبگان است. طبیعتا این مسئله درباره ایران پهلوی نیز صادق بود و پایان قدرت هژمونی انگلیس و آغاز هژمونی امریکا در ایران خود را در رفت و آمدن نخبگان نشان داد . . .
بعد از دارالفنون، دومین مدرسه مدرن ایران نیز در تبریز احداث گردید. تأسیس اولین مدرسه طب ایران در ارومیه، مدرسه شوکتیه بیرجند و اولین مدارس دخترانه همچون مدرسه دوشیزگان و مدرسه ناموس که توسط طوبی آزموده تأسیس شد، نیز طی همین دوران شکل گرفت . . .
در دوره پهلوی فقر در جامعه ایران بیداد می کرد. شکاف میان دارا و ندار زیاد بود. طبقه دارای ایران محدود بودند و از این رو فساد در دستگاه حکومت نیز به فراخور مشاهده می شد و از آن جمله رشوه و رشوه گیری . . .
از جمله متلهایی که وجود دارد متل «دویدم و دویدم» می باشد. این متل به دو مقوله آب و نان و جایگاه این دو برای رشد و ادامه حیات و جریان داشتن چرخه زندگی اشاره می کند . . .
سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجانی بورانی پیش آوردند، خوشش آمد، گفت: بادنجان طعامیست خوش. ندیمی در مدح بادنجان فصلی پرداخت. چون سیر شد. گفت: بادنجان سخت مضر چیزیست. ندیم باز در مضرات بادنجان مبالغتی تمام کرد. سلطان گفت . . .
روز سوم خلیفه از زیر آن خانه میگذشت، ابراهیم بانگ زد که ای خلیفه من در این خانه قرص جوی خوردم سه روز محبوسم کردهاند که یاقوتی سه مثقالی بردی، تو که آن همه نعمتهای الوان خوردی و به زیان بردی با تو چهها کنند . . .
قاضی بعد از ادای مراسم تهنیت و مبارکبادی سلطنت، در مقام نصیحت آمده سخنان خوب بیان فرمود. نصایح دلپذیر به زبان فصیح و بلیغ ادا میفرمود. طغرل بیک از تخت فرود آمده در برابر قاضی صاعد به دو زانوی ادب نشست . . .
در زمانه اصلاحات ارضی، حکومت مقابله با مالکین را بسیار محکم و سخت دنبال می کرد. آنان به دنبال این بودند تا قدرت سیاسی مالکین را به نفع دولت مصادره کنند و به نظر می رسید در این اقدام کمی عجولانه عمل می کردند. این مسئله به خوبی از روایت فرمانفرماییان مشخص بود . . .
ناصرالدین شاه یک کتابچه داشت که همه کارهایش را در آن یادداشت می کرد، کتابچه مزبور قفل و بست داشت و کلیدش همیشه در جیب شاه بود. یک روز که شاه به حمام رفته بود کشیک چی، خانم باشی (از زنان حرمسرا) بود . خانم باشی کلید کتابچه را بدست آورد، کتابچه رو گشوده بود . . .
رضاشاه همیشه سعی می کرد طعمه های خود را غافلگیر نماید، زیرا می دانست در اینصورت از فعالیت دفاعی دشمن خود ایمن است. برای غافگیری نیز اسلوب او همین بود که در نزدیک ترین مواقع اجرای نقشه خود، نسبت به یکی از طعمه هایش به قدری او را طرف محبت و نوازش قرار می داد که سراپای او (طعمه های شاه) مملوء از احساسات پر از غرور می شد . . .