در این نامه شهید نواب به دکتر مصدق متذکر میشود که در صورت اعلام اجرای برنامه ها و احکام اسلامی توسط دکتر مصدق حاضر است تا با او همکاری نماید. این نامه در 30 خرداد 1332 نگاشته شده است.
محمد مصدق در ۲۹ اردیبهشت سال ۱۲۶۱ در تهران به دنیا آمد. پدر وی، میرزا هدایتالله آشتیانی معروف به «وزیر دفتر» از بزرگمردان دوره ناصری و مادرش ملک تاج خانم، فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوه عباس میرزا ولیعهد قاجار و نایبالسلطنه ایران بود.
یکی از اشعاری که باعث به وجد آمدن حضار در جلسه شد شعری بود که توسط آقای فراهانی در وصف سردار سلیمانی خوانده شد: «غیر این مکتب که جز انوار قرآنی ندارد؛ مکتبی سردار، مانند سلیمانی ندارد».
روزنامه کیهان در فروردین سال 58 نوشت: میلیون ها ایرانی برای اولین بار در تاریخ خود نوروز بدون طاغوت را جشن گرفتند. حاجی فیروز را امسال در کوچه ها کمتر می دیدی چراکه روسیاهی به شاه ماند و بجای قصه خسته کننده تکرار، امسال د رهمه خانهها ...
بعد از وقوع انقلاب اسلامی تطهیر جامعه از فساد رژیم پهلوی آغاز شد. شهید باهنر یکی از انقلابیونی بود که در این امر پیش قدم بودند. ایشان در مورد موضوع فحشا و فساد اخلاقی با روزنامه جمهوری اسلامی مصاحبه ای انجام داده اند و اعتقاد داشتند که باید عوامل بوجود آورنده فساد اخلاقی باید برای مقابله با آن برطرف شود.
بعد از انقلاب اسلامی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا رویداد مهم دیگری بود که در بطن انقلاب رخ داد و امام خمینی (ره) آنرا انقلاب دوم نامیدند. روزنامه کیهان گزارشی از کیفیت تسخیر سفارت امریکا در تهران ارائه داده است.
امام خمینی پس از بازگشت به وطن پیامی را به دولت موقت داد این مووضع در روزنامه کیهان آن سالها بازتاب جالبی داشته است. جالب است که دولت بختیار آنقدر تحت فشار بوده که تلویزیون را قطع کرده اما وی مصاحبه کرده و بیان داشته که وی دستور قطع تلویزیون را نداده است.
حجتالاسلام سیدمهدی امام جمارانی گفت: زندگی خانم (همسر امام) قبلاً خیلی اشرافی بود. با زندگی بعدی که همسر یک روحانی بود بسیار متفاوت بود،اما در تمام مسائل با امام(ره) وفاداری و سازش داشتهاند.
در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی، گروههای تبلیغ مذهبی آمریکایی، پیش از ایجاد هرگونه رابطه رسمی به ایران گام نهادند. استعمار غرب همواره برای نفوذ و رخنه به درون کشورهای اسلامی و سایر نقاط دنیا، از گروههای تبشیری استفاده کرده است.
پس با ارباب وصیت همراهی می کنم. و ایشان را در امور مددکاری نمایم و در کشیدن آب غسل و کشاندن جنازه تا لب گور از پا ننشینم و چون از مرده فارغ شوند و بازگردند تا در تعزیت سرا با ایشان باشم. و چون اثری از وصیت ظاهر نشود نا امید بازگردم.