۱
plusresetminus
چهارشنبه 13 آبان بود و زمین و آسمان ایران مردی از نسل ابراهیم(ع) را با چشمان غمناک بدرقه کردند.
من برای دفاع از وطنم تبعید شدم

هواپیمایی ارتشی، آسمان ابری ایران را به سمت آنکارا شکافت تا روح خدا را که با قلبی آرام و نفسی مطمئن در آن نشسته بود، از شهر و دیارش و مردمانی که دوستش داشتند جدا کند. چهارشنبه 13 آبان بود و زمین و آسمان ایران مردی از نسل ابراهیم(ع) را با چشمان غمناک بدرقه کردند. سرهنگ افضلی مأمور انتقال امام، اولین صحبت‌های پیر جماران را اینگونه گزارش کرد: «من برای دفاع از وطنم تبعید شدم.» تاریخ، داستان هجرت از درون و برون انسان‌های بزرگ است و امام یکی از بزرگترین آن‌ها بود. او با تبعید و فراق بیگانه نبود؛ چرا که از سلاله‌ای می‌آمد که هجرت و تبعید و داغ و درفش را چشیده بود و می‌دانست «اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً». آرامش امام همه را متعجب کرده بود، از یادگیری حتی در آن شرایط سخت غافل نبود و تلاوت قرآنش قطع نمی‌گردید. شعر لسان الغیب گویی برای او گفته شده بود:
هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب          باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار                 گر بود وردت دعا و ذکر قرآن غم مخور
مأمور بدرقه گزارش کرد: «در برنامه روزانه‌اش بیشتر استراحت و تلاوت قرآن و ادای نماز و صرف غذاست و گاه‌گاه هم کلمات ترکی را یادداشت می‌نماید.» مخبرین جراید ترکیه که آن روز با کنجکاوی اخبار امام را گزارش می‌کردند، هرگز نمی‌دانستند که تأثیرگذارترین چهره‌ی جهان اسلام و بت شکن معاصر را مشاهده می‌کنند.



https://www.cafetarikh.com/news/49875/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما