آیت الله قاضی در اولین فرصتی که به دست آورد (پانزدهم بهمن ) به همراه تعدادی از یاران خود راهی دیدار با امام شد و در تهران به منزل حاج عباس چاروقچی وارد شدند. تا پس از اندکی استراحت به ملاقات با امام بروند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تمام تلاش آقای قاضی ، ایجاد نظم و سازماندهی نهادهای انقلاب وخارج کردن مردم از شرایط مبارزه با رژیم بود. تلاش در جهت بازگشایی کارخانجات و ادارات ، بازگشایی بازار، جلوگیری از تعرض به جان و مال مردم ، جلوگیری ازاقدامات فردی بدون اجازه قانونی ، جلوگیری از حمل اسلحه غیرمجاز، جلوگیری ازحیف و میل بیت المال ، رعایت حال مردم و... بود.
● تظاهرات پنجم بهمن به طرفداری از قانون اساسی در تبریز بالاخره بهمن ماه فرا رسید؛ انقلاب بسرعت قدمهای نهایی خود را برمی داشت ،جلساتی که روحانیون شهر ترتیب می دادند، نه تنها از حرکت و نهضت حمایتی نداشت ، بلکه بیشتر آنها تبدیل به جلسهٔ محاکمه قاضی می شد. مساجد شعبان ومقبره در جنب و جوش عجیبی بودند. خصوصاً مسجد شعبان که کانون انقلاب تبریزمحور تمام فعالیتها، اعلام راهپیماییها، توزیع اعلامیه ها، سخنرانی وعاظ انقلابی بود. روزی نبود که تظاهراتی بر ضد رژیم صورت نگیرد. روز پنج شنبه پنجم بهمن از سوی طرفداران رژیم ، تظاهراتی در حمایت از قانون اساسی در استادیوم تختی (باغ شمال ) و در پناه تانکها و نیروهای نظامی ترتیب یافت . مردم با اطلاع از این اجتماع ، به سوی استادیوم حرکت کردند که با تیراندازی مأموران نظامی مواجه شدند. تظاهرات مردمی تا ساعت هفت شب ادامه یافت .آیت الله قاضی با صدور بیانیه ای تظاهرات طرفداران قانون اساسی راصحنه سازی کذایی و رسواکننده از سوی عمال رژیم و دولت معرفی و آن را محکوم کرد. در قسمتی از آن آمده است . «روز پنج شنبه 5/11/57 تحت لوای طرفداری از قانون اساسی و باجمع آوری عده معدودی از جیره خواران و کهنه کاران و به نمایش گذاشتن آنها در پناه تانکها و توپها، علناً به احساسات مذهبی وخواست اکثریت مردم مسلمان ، به نام فضای باز سیاسی اهانت نمودند.صبح روز جمعه 6/11/57 نیز به بهانه حفظ امنیت و مقررات حکومت نظامی جمعی از جوانان عزیز این شهرستان را به خاک و خون کشیدند وعده زیادی را نیز مصدوم و مجروح ساختند.» در پایان بیانیه ایشان ضمن اعلام پشتیبانی قاطع مردم آذربایجان از امام خمینی (ره ) خواستار بازگشایی فرودگاهها جهت ورود ایشان شدند. ششم بهمن نیزتظاهرات دیگری برپا شد. روز شنبه هفتم بهمن نیز تظاهرات گسترده ای (پانصد هزار نفری ) از خیابان امام خمینی (ره ) شروع و در ایستگاه راه آهن پایان یافت . روز سه شنبه دهم بهمن نیز مردم تبریز تظاهرات گسترده ای داشتند. در این روز خواستار استعفای نمایندگان آذربایجان در مجلس سنا و شورای ملی شدند. فرودگاهها بسته و مردم چشم به راه رهبر دور از وطن خود بودند. آیت الله قاضی باارتباطی که با هُمافران و خلبانان پایگاه هوایی تبریز داشت ، بر آن شد که با هماهنگی با طرفداران انقلاب در فرودگاه تبریز، این فرودگاه را برای فرود هواپیمای حضرت امام آماده کنند. در صحبتهایی که از لحاظ امنیتی شده بود، گفته بود: شما مطمئن باشید هیچ خطری امام را تهدید نمی کند. این طرح به دلیل مخاطرات احتمالی که داشت انجام نگرفت
. ● ورود امام خمینی (ره ) به ایران و دیدار مُجدد شور و شوِ مردم تبریز برای بازگشت امام بی اندازه بود. در اوایل بهمن که خبربازگشت امام منتشر گردید، مردم در اطراف مجسمه هایی که به زیر کشیده شده بودند، تظاهرات برپا نموده و تصویر بزرگی از امام خمینی را در ساختمان شهرداری تبریز (میدان ساعت ) نصب کردند. سرانجام امام به وطن بازگشت . هنگامی که هواپیمای امام از آسمان آذربایجان می گذشت ، آیت الله قاضی به وسیله بی سیم فرودگاه تبریز پیام دادند که : «ورود آن رهبر عظیم الشأن اسلام را به خاک وطن خیر مقدم عرض نموده ، تمنا می شود در صورت امکان ، با قدوم مبارک خود شهرستان تبریز را مزین فرمایند. سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی » آیت الله قاضی در اولین فرصتی که به دست آورد (پانزدهم بهمن ) به همراه تعدادی از یاران خود راهی دیدار با امام شد و در تهران به منزل حاج عباس چاروقچی وارد شدند. تا پس از اندکی استراحت به ملاقات با امام بروند. حاج عباس چاروقچی می گویند: بعد از بازگشت امام ، بختیار سرکار بود و حکومت نظامی بود. آیت اللهقاضی به همراه پسرانش و آقای نجف آقازاده و تعداد دیگر که جمعاًدوازده نفر می شدند به منزل ما آمدند. در آن روزهایی که خطرناک بودبه وسیله آقای بنی فضل با آقای پسندیده در اینجا، آدرس دادند رفتیم .آیت الله پسندیده را هم برداشتیم و دسته جمعی رفتیم مدرسه رفاه برای دیدار امام . در آنجا همه با امام دیدار کردند. در آخر امام و آقای قاضی خلوت کردند. آقای قاضی آمد و گفت : امام به من امر کردند که ماندن تو صلاح نیست . زود برگرد به تبریز.» قبل از بازگشت به تبریز مقدمات دیدار آیت الله خوانساری با امام رافراهم آورد. آقای قاضی سریعاً به تبریز بازگشت و در اعلامیه ای که منتشر کرد، نوشت : «روز یکشنبه ششم ربیع الاول [پانزدهم بهمن ] ۱۳۹۹ به نمایندگی ازطرف تمام آذربایجانیان حضوراً شرفیاب و خیر مقدم عرض بنمایم . باتمام کثرت و احساساتی که مردم مسلمان و قدرشناس ایران به حضورشان ابراز می دارند، نظر به عنایت معظم له به این خطه انسان پرور اینجانب را ساعت سه بعد از ظهر همان روز اختصاصاً به نام مردم آذربایجان پذیرفتند و فرمودند: از جانب حضورشان اعلام کنم که «قیام قهرمانانه شما مردم آذربایجان و اعلان رسمیت مذهب حقه شیعه جعفری و پایداری شما در برابر درباریان جبار عثمانی ، قیام مردانه شمادر جنبش ضد دربار خودکامه قاجار و پایمردی شما در برابر یورش قزاقان و برقراری مشروطه ، قیام شما برای حفظ تمامیت ارضی ووحدت کشور در طول بحرانهای بعد از جنگ جهانی دوم و سالهای بیست و چهارم و بیست و پنجم ، قیام شما در دهم ربیع الاول ۱۳۹۸،نظیر چنین روزی و ضربت جسورانه ای که بر پیکر استبداد و ارتجاع پوسیده جنایتکار وارد نمودید و نقش تاریخ ساز شما مردان غیورمسلمان ، مورد توجه خاص آیت الله العظمی می باشد.» دیدار با امام و تأیید مبارزات مردم آذربایجان ، قوّت قلبی برای آیت الله قاضی ومردم مسلمان آذربایجان بود تا با اطمینان بیشتر مبارزات را تا سرنگونی رژیم ادامه دهند. با اعلام انتخاب مهندس بازرگان به عنوان رئیس دولت موقت از سوی امام ،حمایتهای سراسری از وی به عمل آمد. در تظاهرات گسترده ای که در هجدهم بهمن در تبریز برپا شد مردم به حمایت از دولت موقت پرداختند. در خاتمه ضمن ایرادقطعنامه ای خواستار کناره گیری دولت بختیار و استعفای نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا شدند. خبرهای ناگوار کشتار مردم تهران ، در روزهای پایانی عمر رژیم ، در گسترش تظاهرات شهرستانها مؤثر بود. شایع بود که ارتش ، کودتا خواهد کرد. مردم تبریز باشنیدن این اخبار به خیابانها ریختند و شعار می دادند: کودتا را بر ضد کودتا، تبدیل خواهیم کرد.
● پیروزی انقلاب در تهران در ۲۲ بهمن در تهران شیرازه حکومت و رژیم فرو پاشید و سلسله پهلوی برای همیشه متلاشی شد. در شهرستانها با فاصله یکی ، دو روز انقلاب پیروز شد. ساواک تبریز عملاً دیگر بطور رسمی فعالیتی نداشت . ادارات و سازمانها همگی در تحصن واعتصاب بودند. تنها مظهر رژیم در تبریز که فعال بود، پادگان و پرسنل حکومت نظامی به فرماندهی سرلشکر احمد بیدآبادی بود. سرلشکر بیدآبادی فطرتاً آدم خونریز و جانی نبود، از این رو در تلاشهایی که جهت ختم اوضاع بدون خونریزی انقلاب می شد سعی در شرکت مثبت داشت ، وی در آن روزها در جلساتی که در منزل آقای قاضی تشکیل می شد شرکت می کرد.مخصوصاً روزی یک بار به منزل ایشان می آمد. مخالفان آقای قاضی چنان شایع کرده بودند که وی با بیدآبادی باجناِق است ، در حالی که صحت نداشت . پس از پیروزی انقلاب و تشکیل کمیته های انقلاب اسلامی در تهران ، وی هم در تبریز به سازماندهی ستادی برای حفظ نظم پرداخت . برای تهیه اسلحه جهت حفظ امنیت توسط جوانان پرشور، دلالی را با پول راهی کردستان کرد تا اسلحه خریداری کند. قبلاً هم تعدادی اسلحه کمری تهیه شده بود. با مذاکراتی هم که با بیدآبادی داشت قرار بر این بود که تعدادی اسلحه به انقلابیون تحویل داده شود.
آیت الله قاضی در بیست و چهارم بهمن با صدور اعلامیه ای اعلام داشت : «طبق مذاکره با مقامات نیروی هوایی ، همافران و جوانان مجاهدِذیصلاح تبریز، تحت عنوان ستاد موقت عملیات انقلاب اسلامی زیرنظر روحانیت ذیصلاح ، مقرر است با استقرار حکومت ملی اسلامی درکلیه محلات تبریز، وظایف حفظ نظم و انتظامات در کلیه مراحل رابه وسیله مأموران انتخاب هر محل و به اتفاِ همافران و افراد مسلح نیروی هوایی ، جوانان مجاهد ذیصلاح امر نظم و انتظام شهر را به عهده بگیرند. انتظار دارد کلیه ادارات دولتی و سازمانهای ملی و شهرداری بامأمورین انتظامی همکاری فرمایند. از اهالی محترم ، روحانیون و معتمدین محلات تبریز تقاضا می شود ازهر گونه اقدامات انفرادی در هر محله قویاً جلوگیری و با مأمورین فوِکه در هجده محل از مساجد و دانشگاه معین شده است ، کمال مساعدت و همکاری نمایند...»
● تشکیل کمیته ها در تبریز همزمان ساواکیها و عوامل رژیم گذشته ، دست به اقدامات ضد انقلابی زدندبه گونه ای که تبریز، صحنه درگیری انقلابیون و ضد انقلابیون بود. در پی این حوادث امام پیامی جهت مردم آذربایجان فرستاد: «چشم امید ما همیشه به مردم دلیر و مجاهد تبریز است و باید در این نهضت اصیل و حیاتی ، مداومت نموده و تا وصول به نتیجه کامل وهدف مقدس دست از این قیام ملی و مذهبی برنداشته ... با همبستگی در پیکار، با مخالفین به مبارزه پرداخته و به مقصد مقدس خود نایل آیند.» پس از این حوادث کمیته های متعددی در شهر تبریز به وجود آمد. در یک گزارش کنسولگری آمریکا از تبریز آمده است : «ظهور قارچ مانند گروههای رقیب ، هشدار دهنده و بیدار کننده که ازلحاظ نظری مسئول حفظ نظم بودند، به فرو ریختن نظم در تبریز کمک کرده است . مأمورین پلیس و ساواک تحت تعقیب قرار می گرفتند.دشمنان قدیمی می کوشیدند انتقام بگیرند. دو گروه «کمیته » یکی تحت ریاست آیت الله قاضی طباطبایی و دیگری تحت رهبری ملایی به نام بنابی می کوشیدند هر کدام بر دیگری تفوِ یابند.» در تبریز تحت نام امام خمینی دو کمیته مرکزی شکل گرفت ؛ «کمیته مرکزی امام خمینی شماره یک » زیر نظر آیت الله قاضی و شماره دو زیر نظر حجت الاسلام بنابی .کمیته ای که زیر نظر آقای بنابی اداره می شد، با کمیته مرکزی تهران رابطه نداشت وعلاوه بر مشکلات «کمیته های امام شریعتمداری »، این کمیته هم در ناهنجاری و عدم تمرکز مؤثر بود. آقای سید محمّد الهی می گوید: «در تبریز ۳۲ کمیته بود که همگی مرکزی بودند. از جمله کمیته مرکزی آقای بنابی . کمیته مرکزی آقای قاضی ، من و آقای دکتر کرّانی در ستادعملیاتی پادگان بودیم ، رفتیم حضور آقای قاضی . که کمیته های متعدد و عملکردهای متعدد آنها در شهر امکان درگیری است . آقای قاضی از آقای بنابی دعوت کرد که ما چهار نفر در اتاِ نشسته بودیم .من بودم ، آقای دکتر کرانی که زنده است و آقای بنابی و آقای قاضی . مامسئله را مطرح کردیم ؛ به عنوان اینکه ما در قضیه داخل بودیم . آقای بنابی شما هم کمیته مرکزی باز کرده اید. آقای قاضی هم باز کرد. یک سری تناقضها به وجود می آید، ارتباط کدامتان با کمیته انقلاب امام برقرار است ؟ ما خود را با او هماهنگ کنیم تا این کمیته ها هماهنگ شوند. آقای بنابی آن روز نه به من نه به آقای قاضی نه آقای دکتر کرانی جوابی که نداد هیچ ، [در حالیکه ] عبایش یک طرف روی دوشش یک طرف روی زمین کشیده می شد، بی اعتنا خارج شد و رفت . اصلاً اعتنانکرد. هیچ به آقای قاضی هم اعتنا نکرد. این وضعیت کمیته مرکزی شمارهٔ دو بود. محل تشکیل آن هم در کاخ جوانان [بود] که الا´ن دفترتبلیغات اسلامی است .»
● تصرف پادگان تبریز به دست انقلابیون پادگان تبریز تنها مظهر رژیم در تبریز بود. به همین دلیل آیت الله قاضی ،حجت الاسلام علی خاتمی و فرزند بزرگش را مأمور دستگیری بیدآبادی کرد.گروههایی خواستار غارت اسلحه و مهمات پادگان تبریز بودند. پادگان تبریز با توجه به موقعیت منطقه و نزدیکی به مرزهای شوروی ، دارای انبارهای مهمی بود. آیت الله می دانست که اگر این انبارها و اسلحه ها به دست مردم بیفتد، در جوّ پرالتهاب تبریزفجایعی به بار خواهد آورد. گروههای چپ و مارکسیستی ، طرفداران رژیم سابق وضد انقلابیون ، هسته های اولیه تشکیلاتی که بعدها به حزب خلق مسلمان معروف شد، بسیاری از افرادی که در این مقطع در پی فرصت برای آشوب بودند و هر کس هوایی در سر داشتند. خدا می داند با دستیابی به اسلحه چه می کردند. پس از سقوط پادگان در بیست و هفتم بهمن سرتیپ حسن ارزیلی را که معاون بیدآبادی بود، به فرماندهی پادگان برگزید. وی ستادی به نام ستاد عملیاتی درآنجا مستقر کرد. افرادی چون دکتر کرّانی ، دکتر رجایی خراسانی ، مهندس حبیب یکتا، سیدمحمد الهی ، مهندس محمود وافی ، جواد حسین خواه و تعدادی از افسران ودرجه داران عضو آن بودند. قاضی برای حفظ پادگان با قاطعیت دستور داده بود که هرکس خواست از دیوار پادگان بگذرد با تیر بزنند.
● ربوده شدن اسناد ساواک از پادگان تبریز ساواک تبریز پس از انحلال ، پرونده های مهم حساس خود را جهت حفاظت به پادگان تبریز منتقل کرده بود. از انقلاب و پیروزی چیزی نگذشته بود که اقدامی سئوال برانگیز از سوی کمیته مرکزی (آقای بنابی ) انجام گرفت و آن انتقال اسناد به محل کمیته شماره دو بود: «چند روز بود انقلاب شده بود. شب به دستور آقای بنابی ، آقای سرهنگ ابراهیم وکیلی با تفنگچیان آقای بنابی وارد پادگان شدند وبدون اینکه مسئولین پادگان را در جریان بگذارند با موضع گیری نظامی پرونده های ساواک را بار کامیونها کردند و بردند و ما هیچ اقدامی نتوانستیم بکنیم ، مگر اینکه آقای قاضی و آقای مدنی را در جریان بگذاریم .» آقای محمدحسن عبد یزدانی ، در خصوص ربوده شدن پرونده های ساواک می گوید: «در آنجا آقای ایرانی و آقای بنابی پرونده ها به شکل انبوه را آوردند خودمن دیدم . این پرونده ها خوب به فروش می رفت . من فرستادم پرونده ساواک افرادی راخریدند و حتی شهید محمدحسن نوری که در دادگاه بود، به من گفت که چنین است ورفت پرونده تعدادی از افراد را مخفیانه آورد.» متأسفانه با این اقدام آقای بنابی ، اسناد مهم انقلاب اسلامی آذربایجان از میان رفت . پرونده روحانیت آذربایجان دیگر به دست نیامد. اگر این پرونده در دست بود،جریان اصیل انقلابی ، مبارز و طرفدار امام در آذربایجان بوضوح قابل ارایه بود، وجریان محافظه کار، خائن ، حقوِبگیر از ساواک و اوقاف ، طرحهای ساواک وروحانیت آذربایجان برای خرد کردن و شکستن کمر نهضت ، همه و همه آشکارمی شد. ولی افسوس دشمن هشیارتر از اینها بود. آقای عبد یزدانی در ادامه می گوید: «رفتم نزد آیت الله قاضی و آیت الله مدنی . گفتم : قضیه این است . هر دومتفقاً نامه ای نوشتند که نزد من موجود است و امضا کردند. نوشتند که آقای میرزا حمید بنابی و آقای ایرانی پرونده ها را به وسیله محمدحسن عبد یزدانی تحویل دادگاه بدهید. من آمدم این نامه را نشان دادم . آنهااهمیت ندادند. یعنی نامه ای که دوتا مجتهد بزرگ که شهید شده اند،حرف این دو بزرگوار را نفی کردند. حتی مختصر اهانتی به آنها نزد من کردند که من آن را بازگو نکردم . شهید مدنی و قاضی ، آقای بنابی راخواستند. مجدداً گفتند که نوشته بودیم پرونده ها را بدهید به دادگاه ،آخر اینها اسناد ملی هستند، اسناد انقلاب هستند. باز هم اهمیت ندادند و پرونده ها از بین رفت »
● سالگرد قیام ۲۹ بهمن تبریز با پیروزی انقلاب و تلاشهایی که جهت مقابله با انقلاب صورت گرفته بود انقلاب در حال حرکت به سمت تثبیت بود. سالگرد قیام شورانگیز ۲۹ بهمن فرارسید. باتسخیر پادگان و تعیین فرمانده جدید، رژه ای نظامی در شهر صورت گرفت . واحدهای نظامی با انجام رژه ، حرکت مردم مسلمان در سرنگونی رژیم پهلوی را تأیید کرده همراهی خود با انقلاب را اعلام کردند. آیت الله قاضی هم به مناسبت سالگرد قیام پیامی منتشر کرد و در آن به شهیدان تبریزی درود فرستاد که «نهال آزادی را در ایران کاشتید و با خون پاک خود انقلاب را،ایران گیر کردید. ملت به رهبری امام خمینی ، در بهار آزادی ، به فردای روشن و پرامید لبخند می زند.»
● تثبیت انقلاب اسلامی از این پس تمام تلاش آقای قاضی ، ایجاد نظم و سازماندهی نهادهای انقلاب وخارج کردن مردم از شرایط مبارزهٔ با رژیم بود. تلاش در جهت بازگشایی کارخانجات و ادارات ، بازگشایی بازار، جلوگیری از تعرض به جان و مال مردم ، جلوگیری ازاقدامات فردی بدون اجازهٔ قانونی ، جلوگیری از حمل اسلحه غیرمجاز، جلوگیری ازحیف و میل بیت المال ، رعایت حال مردم و... بود. وی مردم را به خونسردی ومتانت دعوت می کرد و در مقابل افراد عجول و خواهان شدت عمل ، می گفت : «قدرت پنجاه ساله رژیم را می خواهیم به رژیم دیگری منتقل کنیم و اینها تصور می کنند که درطول بیست و چهار ساعت این کار مهم ، انجام شدنی است !» یا در جای دیگر برای جلوگیری از اقدامات خودسرانه افراد ناشناس و مفسده جوو هر گونه اعمال ضدانقلابی و برای جلوگیری از هر گونه هتک حرمت به افرادمسلمان ، اعلام کرد: «مِن ْ بعد هیچ احدی به هیچ عنوان حق دستگیری افراد و تفتیش منازل اشخاص را ندارند. مگر با اجازهٔ کتبی از کمیته مرکزی » در همان ایام در محله ای از محلات تبریز مردم ، معترض بهاییان ساکن آن محله شدند، آنها شکایت پیش آقای قاضی آوردند. ایشان دستور داد روحانی آن محل رااحضار کردند. گفت : «ما با اینها بحثهایی داریم که الان موقع آن نیست . تا شرایط مساعد شود، هرکس به اینها تعرضی کرد، بگیرید بیاورید، زندانی کنیم .» مخالفت با استانداری رحمت الله مقدم مراغه ای دهم اسفند امام خمینی به شهر قم عزیمت کرد. آیت الله قاضی با ارسال تلگرافی ضمن تبریک ورود امام به قم ، مشکلاتی را که در آذربایجان مطرح بود بیان کرد اهم این مسایل «تأخیر در آمدن استاندار محترم و عدم تعیین رئیس شهربانی » بود.