۰
plusresetminus
روز سه شنبه ۱۳ مهرماه ۱۳۴۴ ( شهر جمادیالثانی ۱۳۸۵) هواپیمای حامل امام و شهید حاج سید مصطفی خمینی از ترکیه به سوی عراق پرواز کرد. در ساعت ۲ بعدازظهر در باند فرودگاه بینالمللی بغداد بر زمین نشست و مسافرین پیاده شدند. امام و مرحوم حاج سید مصطفی به گمان آنکه مأموران عراقی برای تحویل گرفتن آنان و بردنشان به محل تحت نظر آمدهاند، دقایقی در سالن فرودگاه منتظر ماندند و چون به ظاهر از مأموران خبری نشد از فرودگاه بیرون آمدند و با تاکسی راهی کاظمین شدند.
چرا امام (ره) به عراق تبعید شد؟
 عصر روز جمعه ۱۶/۷/۴۴ امام خمینی همراه با شهید سید مصطفی و شماری از علما و روحانیان عازم کربلا شد. در سی کیلومتری شهر کربلا در قصبه «مسیب» نزدیک پانصد نفر از علما و محصلان علوم اسلامی کربلا و نجف و شماری از مردم به استقبال امام شتافته بودند. امام با دیدن استقبال کنندگان از ماشین پیاده شد و به میان مردم رفت. پس از چند دقیقه دیدار، امام در ماشینی که اهالی کربلا آن را با گل پوشانده بودند سوار شد و در حالی که بیش از چهل دستگاه ماشین سواری و اتوبوس او را همراهی میکرد به طرف کربلا حرکت کرد. هنگام ورود به کربلا بلندگوی صحن مطهر امام حسین (ع) به صدا در آمد و ورود امام خمینی را به پیشگاه قهرمان شهید کربلا حضرت حسین بن علی علیهما السلام و عموم اهالی آن شهر مقدس تبریک گفت و رو به آستانه حضرت امام حسین (ع) کرد و گفت:«امروز یکی از فرزندان فداکارت که به پیروی از راه و فکر تو قیام کرده و آوارگی کشیده به حضورت میآید» آنگاه خطاب به امام خمینی گفت: «ای مجاهد!، ای قائد! به شهر جدت حسین خوش آمدی».

 

«.... اینجانب در این تبعیدگاه ثانوی در تحت قباب مطهره دعاگوی اسلام و مسلمین و حوزههای علمیه و طبقه جوان زحمتکش رنج دیده میباشم .» امام خمینی

روز سه شنبه ۱۳ مهرماه ۱۳۴۴ ( شهر جمادیالثانی ۱۳۸۵) هواپیمای حامل امام و شهید حاج سید مصطفی خمینی از ترکیه به سوی عراق پرواز کرد. در ساعت ۲ بعدازظهر در باند فرودگاه بینالمللی بغداد بر زمین نشست و مسافرین پیاده شدند. امام و مرحوم حاج سید مصطفی به گمان آنکه مأموران عراقی برای تحویل گرفتن آنان و بردنشان به محل تحت نظر آمدهاند، دقایقی در سالن فرودگاه منتظر ماندند و چون به ظاهر از مأموران خبری نشد از فرودگاه بیرون آمدند و با تاکسی راهی کاظمین شدند.

شهید سید مصطفی خمینی نقل میکرد که : «در فرودگاه بغداد امام سر کرایه تاکسی چونه میزد و سوار نمیشد، به شوخی به او گفتم: تا مأموران سر نرسیده اند و ما را دستگیر نکردهاند بیا در ریم و او را وادار کردم که سوار شود!». ساعتی بعد هر دو در مسافرخانه جمالی کاظمین اطاقی گرفته به استراحت پرداختند. اما پس از لحظهای استراحت از جا برخاست و روانه حرم مطهر گردید. شهید سید مصطفی در مقام تماس تلفنی با مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی در نجفآباد بر آمد تا ورودشان را خبر دهد. اما چون او را نتوانست پیدا کند به منزل آقای خویی تلفن کرد ورود امام و خودرا به پیشکار منزل که در آن ساعت تنها در آن جا بود خبر داد و از او خواست که منزلی برای ایشان در نجف در نظر بگیرند.

 

صاحب مسافرخانه جمالی آقای عبدالامیر جمالی که تا آن لحظه امام و فرزندش را نشناخته بود از گفتگوی تلفنی مرحوم سید مصطفی خمینی به نجف دریافت که این مهمانان تازه وارد چه کسانی هستند فورا در مقام تجلیل و تکریم بر آمد و با اصرار ایشان را به منزل شخصی خویش برد، و منزل را دربست در اختیار آنان قرار داد. دیری نپایید که خبر ورود امام به عراق برقآسا در محافل روحانی نجفاشرف طنین افکند و سر زبانها افتاد لیکن برای هیچ کس این خبر باورکردنی نبود. روحانیان و محصلان علوم اسلامی برای اطلاع از صحت و سقم خبر به مدرسه مرحوم آیتالله بروجردی که جنبه مرکزیت حوزه نجف را داشت؛ رو آوردند و در انتظار رسیدن خبر قطعی از کاظمین در آنجا گرد آمدند. طولی نکشید که زنگ تلفن مدرسه به صدا در آمد و ورود امام را به کاظمین بشارت داد. روحانیان جوانان با دریافت این بشارت به کف زدن پرداختند و مدرسه یک پارچه در شور و شعف فرو رفت. شماری از مقامات علمی و روحانی نجف با دریافت خبر ورود امام در همان ساعت به صورت دسته جمعی راهی کاظمین شدند. پاس از شب گذشته بود که آنها به محل سکونت امام در کاظمین رسیدند. در آن ساعت امام به استراحت پرداخته بود و شهید حاج سید مصطفی با تنی چند از علمای کاظمین و مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی که تازه از لبنان وارد شده بود به گفتگو نشسته بودند. روحانیانی که از نجف وارد شده بودند با دیدن عمامه امام در طاقچه اطاق به سوی آن هجوم بردند و آن را برداشته می بوسیدند و به چشم میمالیدند. فردای آن روز نیز انبوهی از عالمان و روحانیان نجف و کربلا برای دیدار امام با کاظمین رفتند و ورود او و شهید حاج سید مصطفی را به سرزمین عراق تبریک گفتند. علمای طراز اول نجف برای عرض خیرمقدم به امام هر یک فرزند خود یا نمایندهای را، راهی کاظمین کردند.

در شب دوم ورود امام (۱۵/۷/۴۴) وزیر وحدت عراق دکتر عبدالرزاق محی الدین به ملاقات امام در کاظمین رفت و از طرف رییس جمهور عراق ارتشبد عبدالسلام عارف به او خیر مقدم گفت و آمادگی مقامات عراقی را برای انجام امور و ایجاد هر گونه تسهیلات لازم برای او اعلام داشت. امام متقابلا به رییس جمهور سلام رساند و تشکر کرد.

عصر روز پنجشنبه ۱۵/۷/۴۴ امام همراه شهید مصطفی و انبوهی از روحانیان نجف و کاظمین به طرف سامرا حرکت کردند. در سامرا انبوهی از برادران سنی و شیعه همراه با علما و روحانیان خود، به استقبال امام شتافتند و با شعار «یعیش الخمینی ـ فلیسقط الشاه» مقدم او را گرامی داشتند. همچننی مجلس جشنی به مناسبت ورود او به سامرا در مدرسه مرحوم میرزای شیرازی (اعلی الله مقامه) برگزار کردند که در آن علاوه بر مقامات روحانی و شماری از طبقات مختلف مردم بعضی از مقامات دولتی نیز شرکت داشتند. در این جشن باشکوه یکی از علمای بزرگ اهل تسنن در سامرا به نام شیخ سعید البدری سخنانی ایراد کرد ، ترجمه بخشی از سخنان او این است:

سرورم آیت الله خمینی !

آقای علمای اعلام!

به اسم شهر دو امام عسکری پاک که امام مجاهد خمینی به شجره مبارکه آنان منسوب است مقدم مجاهد عظیم و پیشوای ارجمند آیتالله خمینی را گرامی داشته تبریک میگویم و مدرسه شیرازی که امروز از ایشان تجلیل میکند در حقیقت از علم، حکمت، فلسفه و جهاد ایشان تجلیل به عمل میآورد. ایشان در علم و جهاد با مرحوم میرازی شیرازی همگام است. تاریخ معاصر جهاد خمینی و مبارزات ایشان را در راه حفظ دین اسلام و آیین محمد، قرآن و پیروان محمد با حروف درخشان ثبت میکند. اگر قرن نوزدهم شاهد مبارزات مصلح بزرگ اسلام سید جمالالدین افغانی بود، قرن بیستم نیز شاهد جهاد امام خمینی در شرق و کوششهای او در راه تحکیم مبانی عالیه اسلام میباشد. اگر چه خمینی در سالهای اخیر در غربت به سر بردند ولی تمام کشورهای اسلامی شهر و وطن اوست و هر جا که ورود معزز و محترم است. درود خدا بر ایشان و بر شما باد».

آنگاه آقای دکتر صادقی به عنوان سپاسگزاری از حق شناسی و مهماننوازی اهالی سامرا سخنانی ایراد کرد و عظمت مجاهدات امام را ستود و از ورود او به سرزمین مقدس عراق اظهار مسرت کرد.

عصر روز جمعه ۱۶/۷/۴۴ امام خمینی همراه با شهید سید مصطفی و شماری از علما و روحانیان عازم کربلا شد. در سی کیلومتری شهر کربلا در قصبه «مسیب» نزدیک پانصد نفر از علما و محصلان علوم اسلامی کربلا و نجف و شماری از مردم به استقبال امام شتافته بودند. امام با دیدن استقبال کنندگان از ماشین پیاده شد و به میان مردم رفت. پس از چند دقیقه دیدار، امام در ماشینی که اهالی کربلا آن را با گل پوشانده بودند سوار شد و در حالی که بیش از چهل دستگاه ماشین سواری و اتوبوس او را همراهی میکرد به طرف کربلا حرکت کرد. هنگام ورود به کربلا بلندگوی صحن مطهر امام حسین (ع) به صدا در آمد و ورود امام خمینی را به پیشگاه قهرمان شهید کربلا حضرت حسین بن علی علیهما السلام و عموم اهالی آن شهر مقدس تبریک گفت و رو به آستانه حضرت امام حسین (ع) کرد و گفت:

«امروز یکی از فرزندان فداکارت که به پیروی از راه و فکر تو قیام کرده و آوارگی کشیده به حضورت میآید» آنگاه خطاب به امام خمینی گفت: «ای مجاهد!، ای قائد! به شهر جدت حسین خوش آمدی». پلاکاردی در درب قبله صحن مطهر حضرت امام حسین (ع) بالا برده بودند که این شعار روی آن جلب نظر میکرد:

«ترفوف رایهٔالاسلام بید آیه الله الخمینی»

در همین حال در مدخل شهر کربلا پشت صحن حضرت ابوالفضل و درب سحن حضرت سیدالشهداء (ع) چندین رأس گوسفند از طرف اهالی شهر قربانی شد.

 

در ساعت ۵ بعدازظهر روز مزبور امام خمینی در برابر صحن حضرت امام حسین از ماشین پیاده شد و به اتفاق شماری از مستقبلین، به حرم مشرف گردید پس از زیارت، نمازمغرب و عشا را بنا به درخواست آقای سید محمد شیرازی به جای او در صحن مطهر برگزار کرد و انبوهی از روحانیان و مردم به او اقتدا کردند. پس از پایان نماز آقای شیرازی از طرف اهالی کربلا از امام خواست که اقلا برای یک هفته در کربلا توقف نماید. این درخواست از طرف او پذیرفته شد و مدت یک هفته که در کربلا توقف داشت نماز را به جای آقای شیرازی با جماعت برگزار میکرد.

در شب اول ورود امام به کربلا در اقامتگاه او نزدیک به پانصد نفر از روحانیان و مردم اطعام شدند و جشن با شکوهی به مدت سه روز در کربلا برگزار شد و اشعار و قصاید زیبایی در مدح او نهضت اسلامی ایران سروده و خوانده شد. گفته شده است که همزمان با ورود امام به کربلا عکس او را در بازار پخش کرده بودند. و امام رسما دستور منع این کار و جمع کردن عکسهای پخش شده را داده بودند. نیز گفتهاند که از طرف امام با بلندگو اعلام کردند که: «علیه هیچ دولتی شعار ندهند».

البته دستور جمع کردن عکسها از روحیه خداجوی امام شگفت انگیز نیست زیرا امام هماره از این گونه کارهای کودکانه دوری میگزیده و از آن نفرت داشته و دارد. اما در مورد دستور امام مبنی بر آنکه «علیه هیچ دولتی شعار ندهند». در صورتی که که صحت داشته باشد ـ نشان دهنده تاکیتیک است که امام همیشه در زندان و تبعید جهت اغفال دشمن به آن اهمیت میداد و مبادرت میورزیده است. امام با کاربرد این تاکتیک ، خواسته است به رژیم ایران وانمود کند که روحیه و اندیشه و برنامه گذشته را ندارد تا رژیم شاه را بر آن دارد که بدون دلهره و دغدغه با بازگشت او به ایران موافقت کند.

سرکنسولگری ایران در کربلا طی گزارشی به ایران آورده است:

« از هنگام ورود آقای خمینی به کربلا که قریب ۴۸ ساعت میگذرد این طور استنباط میشود که نامبرده سعی دارد نظام و آرامش را در بین اطرافیان حفظ و تا حد امکان از انتقاد خودداری گردد. و حتی به دیگران که همیشه در پی فرصت مناسب برای ابراز احساسات خائنانه خود هستند نیز اجازه تظاهرات نداده است کما اینکه یکی از طلاب به نامبرده نزدیک شده و با صدای بلند میگوید آیا اطلاع دارید آقایان آیت الله زنجانی و آیتالله سید احمد مستنبط ربع قرن سلطنت اعلیحضرت را تبریک گفته اند؟ (موضوع گزارش محرمانه شماره ۱۷۳ مورخ ۱۴/۷/۱۳۴۴ به سفارت کبرای شاهنشاهی در بغداد) نامبرده در پاسخ میگوید: به جای این قبیل حرفها بهتر است که سکوت اختیار نموده و از کسی غیبت کند...»

توقف یک هفتهای امام در کربلا تقریبا به زیارت و دید و بازدید با علما و مقامات روحاین کربلا گذشت. و بعد از ظهر روز جمعه ۲۳/۷/۴۴ در حالی که شماری از علما و روحانیان کربلا به عنوان بدرقه او را همراهی می:ردند به سوی نجف اشرف حرکت کرد. از نجف نیز حدود ۸۰ دستگاه ماشین که سرنشینان آن را علما و روحانیان و شماری از مردم نجف تشکیل میدادند ، برای استقبال از او حرکت کرده بود. علمای تراز اول نیز هر کدام چند دستگاه ماشین کرایه کرده در اختیار روحانیانی که میخواستند از امام استقبال کنند قرار داده بودند. کارشکنی مهرههای مرموز استعمار به منظور جلوگیری از انجام گرفتن یک استقبال با شکوه از امام و بازداشتن بسیاری از روحانیان و مردم با تهدی و تطمیع از رفتن به استقبال امام ، به عنوان اولین گام برای کوبیدن او آغاز شد. لیکن نتیجه مطلوب را در بر نداشت. لیکن با این کارشکنی فقط توانستند شمار افرادی را که اشتیاق رفتن به استقبال امام را داشتند کاهش دهند و خود را دل خوش کنند که با این کار به اصطلاح «خمینی را کوبیدند و کنار گذاشتند»!.

اتومبیلهای استقبال کنندگان در قصبه «خان نص» که در هشتاد کیلومتری کربلا است به ماشینهای حامل اما و همراهان رسید. ماشینها توقف کردند، امام و دیگر سرنشینان از ماشینها پیاده شدند و برای چند دقیقهای در آنجا با چای و نوشابه از حاضرین پذیرایی به عمل آمد و سپس راهی نجف شدند.

شهر نجف به مناسبت ورود امام جلوه دیگری داشت. در میدانی که تقریبا در دروازه شهر قرار داشت پلاکاردی با شعار زیر جلب نظر میکرد:

«مدینه النجف الاشرف ترحب به مقدم البطل الاسلامی المجاهد الامام الخمینی»

در ابتدای بازار بزرگ نجف نیز پلاکارد دیگری به جشم میخورد که شعار زیر روی آن نوشته شده بود:

«جماهیر النجف المسلمهتبدی سرورها بمقدم الامام الخمینی رمز التضحیهٔ و الجهاد»

بر روی برخی از ماشینهایی که برای استقبال از امام آمده بودند نیز آیه هایی از قرآن و گفته های ائمه (ع) به چشم میخورد. همانند این سخن امام حسین:

«انی لا اری الموت الا سعاده و الحیوه مع الظالمین الا برما»

و مانند این فرموده خداوند در قرآن کریم:

«فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما»

و «افحکم الجاهلیه بیغون»

مقارن ساعت ۴ بعدازظهر امام و همراهان در بابر صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) از ماشین پیاده و درحالی که روحانیان و مردم امام را احاطه کرده بودند با سلام و صلوات وارد حرم مطهر شد. پس از زیارت به خانهای که در خیابان رسول ـ کوچه «شربهایها» ـ برای امام اجاره کرده بودند وارد شد و حاضران در منزل را مورد تفقد قرار داد. نماز مغرب و عشا را در منزل با جماعت ادا کرد. تا مدت زمانی خانه غرق شور و نشاط روحانیان و مردمی بود که برای دیدار امام به آنجا آمده بودند. در نخستین شب ورود، آقایان مرحوم شاهرودی و خویی و شماری از علما و مقامات حوزه علمیه نجف از امام دیدن کردند. مرحوم آقای حکیم شب دوم به دیدن او رفت. آقای حکیم ضمن گفتگو از امام پرسید شنیده ام بر خلاف متعارف نماز را در منزل برگزار کرده اید؟ و امام پاسخ داد خیلی از کارهایم خلاف متعارف است. و گفتگو در همین جا خاتمه یافت. چقدر مناسب بود اگر آقای حکیم به جای پرسش از محل اقامه نماز امام از انگیزه و سبب نهضت و قیام او دردسرها و رنجهایی که در این راه تحمل کرده بود سخن به میان میآورد و علت زندان رفتن و تبعید او را سئوال میکرد تا از این راه به اوضاع سیاسی ایران و عملکرد رژیم شاه آگاهی یابد و در برخورد با جریانات و رویدادهای ایران دچار اشتباه نگردد و ناآگاهانه عمل نکند. لیکن چه توان کرد که بعضی از مقامات روحانی با وجود مسئولیتهای سنگینی که در قبال اسلام و امت اسلامی دارند از برابر بسیاری از مسائل پیچیده اسلامی ، اجتماعی و سیاسی بیتفاوت میگذرند. و آن را ناچیز میشمارند. در نتیجه زیانهای جبران ناپذیری به اسلام و جامعه اسلامی وارد میاید و راه نفوذ و سلطه اجانب و دشمنان دیرینه اسلام در کشورهای اسلامی باز میشود.

اصولا بسیاری از مقامات روحانی نجف اشرف نه تنها به خود اجازه ندادند که از اطلاعات ژرف و گسترده ، تجربه های همه جانبه و آگاهیهای سیاسی امام درباره اوضاع ایران و منطقه و خطراتی که در جهان اسلام به وجود آمده بود و اساس اسلام را تهدید میکرد آگاهی یابند و اطلاعی کسب کنند بلکه کوشیدند مردم را نیز از اشعه فروزان فکری و روحی امام دور نگهدارند و از انعکاس اندیشه های والا و حماسه ساز امام در سطح عراق پیشگیری کنند. از طرف دیگر مهره های استعمار و ارتجاع در حوزه نجف نیز تمام نیروی خود را به کار گرفتند تا پیش از آنکه امام بتواند سرود بهاران را بر سرمازدگان زمستان سیاه ساخته و پرداخته استعمار بخواند و سردستان خاموشی و سکوت را بشکند او را در زیر بهمن سنگین تهمت افترا و انواع برچسبها مدفون سازند و با جوسازی و شایعه پراکنی، توفانی علیه او پدید آورند.

یکی از روحانیان نجف با ورود امام به عراق در مجلس انسی اظهار کرده بود:

«این سید حوزه قم را بر هم ریخت. اکنون باید مراقب باشید که حوزه نجف را بر هم نریزد«!!

به مناسبت ورود امام به نجف جشن باشکوهی از طرف روحانیان مبارز و متعهد در مدرسه بروجردی نجف برگزار شد که بسیاری ا زمقامات روحانی و نیز برخی از مردم نجف در آن جشن شرکت کردند و قصیدههای زیبایی که از طرف بعضی از شعرای عرب سروده شده بود خوانده شد. که فقط یک بیت آن را توانستم به دست بیاورم.

نجم الخمینی فی الافق العراق بدا بشری لقد انجز الاقبال ما وعدا

آقای غدیری یکی از فضلای حوزه نجف نیز قطعه شعری را در آن جشن باشکوه قرائت کرد که فقط این چند بیت آن به دست آمده است.

دیدی که عاقبت ز پس ابر قیرگون خورشید بهر نورفشانی گشوده راه

دیدی که دی گذشت و خزان رفت و گل دمید بلبل به گلشن آمده و شد تازه هر گیاه

دیدی که خصم از بر خورشید تابناک خفاش وش گریخت که نتوان کند نگاه

آن مرجعی که هست به او فخر مسلمین روح الله است نام وی و ارواحنا فداه

 

به محض ورود امام به نجف اشرف بار دیگر آقای عبدالرزاق وزیر مشاور در امور وحدت به ملاقات او آمد و ضمن ابلاغ سلام رییس جمهور اظهار داشت: «از طرف حضرت رییس جمهور مأمورم به شما ابلاغ کنم که احساس غربت نکنید اینجا وطن شما است و در حقیقت در کشور خودتان هستید و رییس جمهور و دولت عراق آمادگی دارند که به نحو مطلوب زندگی شما را تأمین کنند و در صورتی که موافق باشید مصاحبهای در رادیو تلویزیون با شما به عمل آورند .... (چیزی به این مضمون)

امام در پاسخ گفت: «سرزمین اسلام متعلق به عموم مسلمانان است و من احساس غربت نمیکنم و از اظهار محبت رییس جمهور متشکرم. هموطنانم در حدود امکان جور ما را میکشند. تاکنون احتیاجی نبوده است و امیدوارم بعدا هم ایجاد مزاحمتی نکنم». (نزدیک به این مضمون)

نکتهای که لازم است یادآوری شود آنکه اگر امام برای مصاحبه رادیو تلویزیونی اعلام آمادگی میکرد آیا مقامات عراقی آمادگی انجام انی مصاحبه و پخش آن را داشتند؟ یا آنکه پیشنهاد آقای وزیر صرفا جنبه تشریفات و تعارف داشت؟ با در نظر گرفتن سیاست آن روز عراق و ارتباط گرمی که در آن روزها با رژیم ایران برقرار کرده بود به نظر میرسد که این پیشنهاد جز تعارف خشک و خالی چیزی نبوده است ، دیگر آنکه اگر عراق به راستی میخواست چنین مصاحبهای انجام دهد آیا با جو نجف برای امام امکان این بود که به چنین کاری دست بزند؟

کسی که از جو آلوده و مسموم آن روز نجف آگاهی داشته باشد میداند که اگر امام به چنین مصاحبهای دست مییازید دیگر نمیتوانست در حوزه نجف سربلند کند تا چه رسد به اینکه در مقام ساختن واحدها و تغییر دادن جو آلوده آنجا بر آید و موفقیتی در راه پیشبرد نهضت اسلامی خویش به دست آورد.

امام خمینی به دنبال ورود به نجف و اقامت در آن، بنا به دعوت و اصرار محصلان علوم اسلامی مدرسه بروجردی پذیرفت که نماز مغرب و عشا را در آن مدرسه با جماعت برگزار کند و از شب ۲۶/۷/۴۴ این برنامه اجرا شد. هنگام ورود امام به مدرسه گوسفندی برای گرامی داشت مقدم او قربانی کردند. محصلان علوم اسلامی مدرسه، عکس قاب گرفته بزرگی از امام را در صحن مدرسه به دیوار نصب کردند که مایه ناراحتی امام شد و دستور داد که آن را پایین بیاورند لیکن طلاب مدرسه با اصرار و التماس، امام را بر آن داشتند که از این دستور صرف نظر نماید. و اظهار داشتند که اگر ما میدانستیم این کار باعث ناراحتی خاطر امام میشود هرگز به آن دست نمیزدیم. لیکن اکنون که عکسی را بالا بردهایم پایین آوردن آن برای ما کار ناشایسته و دشواری است.

به دنبال ورود امام به نجفاشرف روزنامه «الفجر الجدید» عراق زیر عنوان:

«آیت الله خمینی از کربلا و نجف دیدن کرد. چشن باشکوهی در آن دو شهر برای مقدم ایشان ...» آورده است که:

«امام آیت الله خمینی از ترکیه به عراق آمد. شهر کاظمین به احترام او جشن باشکوهی برپا داشت. چنانکه شهر سامره گرمترین استقبالها را نسبت به او انجام داد و آنگاه که به سوی کربلا حرکت کرد جمعیت انبوهی از طبقات مختلف برای استقبال از ایشان از شهر خارج شدند و تا قصبه ( مسیب) به پیشواز ایشان رفتند. امام در کربال مرقد مطهر حضرت سیدالشهدا و برادر آن حضرت عباس علیهما السلام را زیارت و آنگاه عازم نجف گردید. شهر نجف یک پارچه به استقبال امام شتافت، عموم طبقات و در پیشاپیش آنان علماء اعلام از امام استقبال کردند، استقبال گرم و باشکوهی که نجف اشرف مانند آن را به خود ندیده بود و دامنه استقبال تا «خان نص» کشیده شده بود. و ماشینهایی که برای استقبال آمده بود به دویست دستگاه میرسید ... و آنگاه که واردین به نجف رسیدند مهمان بزرگوار به زیارت مرقد جد بزرگوارش امام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام مشرف شد و پس از زیارت به منزلی که در نجف برای ایشان آماده شده بود وارد گردید. گویندگان و شعرا با سخنرانیها و سرودن اشعار از ایشان تجلیل کرده مقدم ایشان را گرامی داشتند».

 

https://www.cafetarikh.com/news/21156/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما