مهربانم! چشم بارانی چه می آید به تواین ردای سبز روحانی چه می آید به توآن نگاه زیر چشمی با وقارت می کنداین تبسم های پنهانی چه می آید به توحرکت آن خال مشکی با تکان های لبتتا که شب «والیل» می خوانی چه می آید به توموی مجنون، ریش درویشی چه می آید به منناز لیلا، اخم سلطانی چه می آید به تواخم کن! آخر نمی دانی که وقتی ابرویتچین می اندازد به پیشانی، چه می آید به توبی قرارِ رفتنی، موجی بزن دریای من!گرچه آرامی، پریشانی چه می آید به توقیصرِ رومی حجازی! آن عبور با شکوهبا سواران خراسانی چه می آید به توخال تو آن نقطه ی پایان دفترهای ماستخال در این بیت پایانی چه می آید به تو***قاسم صرافان***شکر ایزد که پی زلف پریشان شده امدر شب بعثتتان حوریه باران شده امتا که از محضر عرفانی حق بازاییپای این کوه حراء سر به گریبان شده امآیه ای عرضه کن ای معتکف غار حراءقلبا آماده بشنیدن قرآن شده امبه حدیثی نبوی روح مرا تصفیه کنکه سرا پا همه بازیچه شیطان شده امتهنیت باد پیمبر شدنت مرد امینکه در آمیخته با سیل مریدان شده اممنم آن گمشده در وادی سرگردانیکه به دستان کریم تو مسلمان شده امنبی الله ترین ای سبب خلقت انستازه از بعد تو حس میکنم انسان شده امبرکه بی رمق و مرده دلی بودم و حالاز عنایات تو چون رود خروشان شده امبودم آن بتکده مملو از لات و هبلکه به دستان پسر عم تو ویران شده امحمدلله به نمایندگی از قوم عجمروزبه* بودم و از عشق تو سلمان شده ام*نام ایرانی جناب سلمان***علی آمره***