۰
plusresetminus
حکایتی تاریخی از چاپلوسی درباریان ناصرالدین شاه و ضعف او که افرادی را در کنار خود جمع کرده که جز تملق و چاپلوسی کار دیگری نمی کنند.
حکایتی از چاپلوسی درباریان و نقطه ضعف شاه قاجار
جوان و تاریخ:حکایتی تاریخی از چاپلوسی درباریان ناصرالدین شاه و ضعف او که افرادی را در کنار خود جمع کرده که جز تملق و چاپلوسی کار دیگری نمی کنند.

روزی ناصرالدین قاجار وهمراهانش رفتند به باغ دوشان تپه، نهال گل سرخ قشنگی جلوی عمارت، نظر شاه را جلب کرد، فوری کاغذ و قلم برداشت و شروع به نقاشی آن گل نمود. تمام که شد، آنرا به درباریان نشان داد و پرسید چطور است؟
مستوفی الممالک پاسخ داد "قربان خیلی خوب است".
اقبال الدوله گفت "قربان حقیقتا عالی است"
و اعتمادالسلطنه نیز عرض کرد "قربان نظیر ندارد"
و بعد یکی دیگرگفت "این نقاشی حتی از خود گل هم طبیعی تر و زیباتر است"...
نوبت به ضیاءالدوله که رسید گفت "حتی عطر و بوی نقاشی قبله عالم ازعطر و بوی خود گل، بیشتر و فرحناکتر است". همه حضار خندیدند.
بعد از آنکه خلوت شد ،شاه به موسیو ریشار فرانسوی* گفت: وضع امروز را دیدی؟من باید با اینها مملکت را اداره کنم.

پرتوی آملی وزیری ، مهدی - "چکیده های تاریخ"تهران،انتشارات اشاره،چاپ79ص ۹۲۳
*ژول ریشاریا میرزارضا خان ، نخستین معلم زبان فرانسه مدرسه دارالفنون(متولد ۱۲۳۱ ق در پاریس – وفات۱۳۰۸ ق در تهران)

https://www.cafetarikh.com/news/22058/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما