۰
plusresetminus
او قبل انقلاب مدتی محافظ کاباره ها بوده و بعد از انقلاب و در زمان جنگ همراه با یک سری از لات های تهران راهی جبهه می شود در خاطرات در مورد او آمده است :شاهرخ رفت سراغ چهار اسیری که صبح همان روز گرفته بودند. یکی از بچه های عرب را هم برای ترجمه آورد. بعد گفت:خبر دارید دیروز فرمانده یکی از گروهان های شما اسیر شد. اسرای عراقی با علامت سر تائید کردند.بعد ادامه داد: شما متجاوزید. ما هر اسیری را بگیریم می کُشیم ومی خوریم.مترجم تعجب کرده بود.
بازجویی به سبک شاهرخ ضرغام
شاهرخ ضرغام یکی از رزمندگان عجیب تاریخ جنگ است . او قبل انقلاب مدتی محافظ کاباره ها بوده و بعد از انقلاب و در زمان جنگ همراه با یک سری از لات های تهران راهی جبهه می شود در خاطرات  در مورد او آمده است :شاهرخ رفت سراغ چهار اسیری که صبح همان روز گرفته بودند. یکی از بچه های عرب را هم برای ترجمه آورد. بعد گفت:خبر دارید دیروز فرمانده یکی از گروهان های شما اسیر شد. اسرای عراقی با علامت سر تائید کردند.بعد ادامه داد: شما متجاوزید. ما هر اسیری را بگیریم می کُشیم ومی خوریم.مترجم تعجب کرده بود. اما سریع ترجمه می کرد. هر چهار اسیر عراقی ترسیده بودند و گریه می کردند. ما از دور نگاه می کردیم و می خندیدیم.
شاهرخ بلافاصله به سمت قابلمه کله پاچه رفت. بعد هم زبان کله را درآورد. جلوی اسرا آمد وگفت: فکر می کنید شوخی می کنم؟! این چیه!؟ جلوی صورت هر چهارنفرشان گرفت. ترس عراقی ها بیشتر شده بود. مرتب ناله می کردند. شاهرخ ادامه داد: این زبان فرمانده شماست زبان،می فهمید؛زبان!!زبان خودش را هم بیرون آورد و نشانشان داد. بعد بدون مقدمه گفت: شما باید بخوریدش!من و بچه های دیگه مرده بودیم ازخنده ،برای همین رفتیم پشت سنگر.ساعتی بعد درکمال تعجب هر چهار اسیر عراقی را آزاد کرد. البته یکی از آنهاکه افسر بعثی بود را بیشتر اذیت کرد.بعد هم بقیه کله پاچه را داغ کردند و با رفقا تا آخرش را خوردند.آخر شب ازش پرسیدم چرا اینکارو کردی ؟
گفت:ما باید یه ترسی تو دل نیروهای دشمن می انداختیم. اونها نباید جرات حمله پیدا کنند. مطمئن باش قضیه کله پاچه خیلی سریع بین نیروهای دشمن پخش می شه.

https://www.cafetarikh.com/news/22604/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما