۰
plusresetminus
گفت‎وگو با دکتر عباس سلیمی‎نمین(2)

دوران پهلوی نه تخصصی وجود داشت و نه تعهدی

ببینید انقلاب اسلامی آمد و یک سری کارشناس تربیت کرد که این اشخاص تعهدشان به ملت ایران بود یعنی با اوج‎گیری نهضت انقلاب اسلامی به‎تدریج ما یک بدنه کارشناسی را تربیت کردیم افرادی که به‎لحاظ کارشناسی و به‎لحاظ علمی افراد قوی شدند اما تعهد به غرب و بیگانه نداشتند این موضوع در پیروزی انقلاب اسلامی بسیار بسیار تاثیر گذار بود چیزی که انقلاب اسلامی را به موفقیت رساند و ضامن تداومش هم بود بدنه کارشناسی بود که می‎توانست به آن اعتماد کند.
دوران پهلوی نه تخصصی وجود داشت و نه تعهدی
انقلاب اسلامی ایران به ‎واسطه شکست سلطه یک نمونه بی‎نظیر در تمام دنیا بوده است به‎نظر شما با پیروزی انقلاب اسلامی ایران چه رابطه‎ای بین دو مفوم تخصص و تعهد به‎وجود آمد؟ ببینید انقلاب اسلامی آمد و یک سری کارشناس تربیت کرد که این اشخاص تعهدشان به ملت ایران بود یعنی با اوج‎گیری نهضت انقلاب اسلامی به‎تدریج ما یک بدنه کارشناسی را تربیت کردیم افرادی که به‎لحاظ کارشناسی و به‎لحاظ علمی افراد قوی شدند اما تعهد به غرب و بیگانه نداشتند این موضوع در پیروزی انقلاب اسلامی بسیار بسیار تاثیر گذار بود چیزی که انقلاب اسلامی را به موفقیت رساند و ضامن تداومش  هم بود بدنه کارشناسی بود که می‎توانست به آن اعتماد کند. هرچند که ما در روز‎های اول انقلاب اسلامی به یک سری کارشناسان اعتماد کردیم و دیدیم که اعتماد بی‎جایی بود و سریع این مطلب را اصلاح کردیم و بعد از سال شصت تلاش کردیم که از آن بدنه مورد اعتماد خودمان استفاده کنیم.

 

نیرو‎های ملی و ملی‎ـ‎مذهبی مانند تیم کابینه بازرگان می‎توانند در این مقوله قرار گیرند؟ قضیه در مورد آقای بازرگان و تیمش یک مقداری فرق می‎کند اون‎ها می‎توانستند بستری را ایجاد کنند برای بیگانگان، که این موضوع به‎دلیل مبانی تفکری خودشان بود و نه به‎دلیل تعهد به غرب، اما ایستایی در مقطع تاریخی در آقای بازرگان ایجاد شده بود و شما می‎بینید که او در دهه سی ذهنش منمجد شده بود و قابل تغییر نیست این توقف ذهنی برای آقای بازرگان به‎وجود آمده بود یک سیاست‎مدار باید هم‎زمان با تحولات رشد کند شما در آقای بازرگان رشد را نمی‎بینید در‎حالیکه خود دکتر مصدق در خاطراتش این رشد را می‎بینید یعنی درواقع یک اندوخته‎ای از ملی شدن صنعت نفت دارد لذا می‎بیند که دکتر مصدق انتقاد می‎کند علیه جبهه ملی چون که نسبت به این پدیده یک جمع بندی دارد و این جمع بندی خودش را به‎کار می‎گیرد اما در آقای بازرگان این تغییر را  نمی‎بینید به این معنا که آقای بازرگان به این جمع بندی نمی‎رسد که با وجود استبداد شما نمی‎توانید با استعمار بجنگید و با وجود استعمار نمی‎توانید علیه استبداد بجنگید این دو تا باهم دو پدیده در هم تنیده هست در دوران پهلوی، اما متاسفانه آقای بازرگان هنوز آن نگاه قبل از کودتای 28 مرداد را دارد که می‎تواند با آمریکایی‎ها گفت‎وگو کند و آمریکایی‎ها را در این وادی قرار دهد که استبداد را یک مقداری مهار کنند یک اعتمادی به آمریکایی‎ها در آقای بازرگان وجود دارد در‎حالی‎که بعد از کودتای 28 مرداد ما نباید به آمریکایی‎ها اعتماد کنیم بعد از مشاهده فریبکاری آمریکایی‎ها شرط عقل است که اعتمادی به آمریکایی‎ها نداشته باشید مشکل آقای بازرگان اعتماد بی‎جایی است که به آمریکایی‎ها دارد و به تجربیات تاریخی اصلا توجهی ندارد. حاج سید جوادی در خاطرتش به این موضوع اشاره دارد و می‎گوید: «مهندس می‎گفت من تمام اشخاص را با حسن نیت و حسن ظن می‎نگرم و اظهارات آن‎ها را با حسن قبول تلقی می‎کنم... ولی بعضی از آقایان این‎طور نیستند باز هم آقای بازرگان اضافه کرد که مثلا اظهارات نمایندگان آمریکا را من سوء ظن نمی‎نگرم» درواقع ایشان هم نسبت به آمریکا و هم نسبت به دست پروردگان آمریکایی حسن ظن داشت. این نگرش است که خطرآفرین است  و  راه را برای آمریکاییها و وابستگانش باز می‎کند.

 

یعنی آقای بازرگان شخصی متعهد اما متخصص نبود؟ نخیر آقای بازرگان در امر بینش سیاسی دچار مشکل است یعنی در آنجای که تعهدش باید به او بینش می‎داد این امر صورت نمی‎گرفت.

 

اگر شما معتقد هستید که انقلاب اسلامی ایران توانست یک بدنه کارشناسی هم سنخ خودش را تربیت کند به‎نظر شما چه جریان‎‎های فکری و با چه تفکر در ساخت این کارشناسان و مدیران دخیل بودند؟ ما باید شخصیت‎‎هایی مانند دکتر شریعتی را برای  تربیت نیرو‎های همسو با انقلاب اسلامی پاس داشته و قدردان آنها باشیم هرچند که متاسفانه به‎دلیل تاثیر‎گذاری یک سری انسان‎‎های متحجر در مسائل فرهنگی نه تنها چندان قدردان نیستیم بلکه بعضاً آنها را طرد هم کرده ایم. این بدین معنی نیست که دکتر شریعتی هیچ نقص و کمبوری نداشته است. مگر مرحوم شهید نواب صفوی در کنار قوت هایش ایرادات اساسی نداشت؟ چرا او را دربست تجلیل می‎کنیم اما شریعتی را با این همه خدماتش در تربیت بدنه کارشناسی به‎دلیل برخی از خطاها و ضعف هایش کلا خط بطلان رویش می‎کشیم. یکی از دلایلی که نتوانستند به راحتی به انقلاب اسلامی لطمه بزنند آن بود که بدنه کارشناسی انقلاب متعهد به انقلاب بود فلذا نمی‎توانستند این افراد را بخرند و آلوده‎شان کنند و هرچه بهشان حمله می‎شد این افراد در برابر دشمن قوی‎تر می‎شدند.

 

برای از پا انداختن این افراد متعهد در انقلاب چه اقداماتی صورت می‎گرفت؟ دشمن برای این کار خط استحاله را دنبال کرد و به‎ نظر من خیلی دقیق وارد این فاز شد که نیرو‎های متعهد و متخصصی که انقلاب اسلامی به ‎عنوان بدنه کارشناسی تربیت کرده بود از درون منهدمش کنند و متاسفانه باید بگویم در این زمینه دشمن توفقیات زیادی را نصیب خودش ساخت. ما از یک طرف شخصیت‎‎هایی مانند شریعتی را کنار زدیم افرادی را که می‎توانستند جریان‎ساز فکری باشند خیلی اعتنا بهشان نکردیم و حاصل امر این شد که نیرو‎های فکری خودمان را تغذیه نکنیم. ما قبل از انقلاب اسلامی نیرو‎های نخبه ای  داشتیم که نیرو‎های انقلاب را تغذیه می‎کردند و در پالایش تفکر اسلامی نقش داشتند یعنی بسیاری از خرافات را خودشان پالایش می‎کردند تا موجب شود که متخصص ما جذب اندیشه اسلامی شود. نقش شهید مطهری در این زمینه واقعا برجسته است شهید مطهری هم زمان با اسلام تحجر هم مقابله می‎کند اگر این‎گونه نمی‎شد ما اصلا نمی‎توانستیم این بدنه کارشناسی را تربیت کنیم به‎دلیل اینکه ما امروز از این افراد جریان‎ساز نداریم باز هم تحجر در حال حرکت و پیشروی است و نیرو‎های متخصص ما را هم در بر میگیرد و نتیجه این موضوع باعث دوری بدنه کارشناس ما از اعتقادات می‎شود و زمینه استحاله‎اش فراهم می‎شود ما الان نسبت به این موضوع خیلی حساس نیستیم شما الان بدنه مدیریت کشور را به‎لحاظ تغذیه فکری ر‎ها شده می‎بینید.

 

نسبت به چه موضوعی ر‎ها شده اند؟ با چه معیار و ملاکی این مسئله را بیان می‎کنید؟ این‎جا معیار مبانی فکر انقلاب اسلامی است. من می‎خواهم بگویم که انقلاب اسلامی یک مبانی دارد ترم‎‎های اسلامی هم‎چون مستضعفین، انتظار، تشیع و... که از قضا شریعتی نقش اساسی در بیان این موضوعات ایفا کرده است. ما یک سری نگاه‎ها داریم که در دوران پهلوی یا بهتر است بگویم دوران سلطه مفاهیمی مانند انتظار را واژگون کردند. انتظار به معنی تحمل سلطه تعریف شده بود درحالی‎که انتظار یعنی مقابله با سلطه برای فراهم کردن زمینه‎‎های ظهور امام زمان، اما شخصیت‎‎های مانند دکتر شریعتی در پالایش این تعابیر خیلی تلاش کردند که به ما بفهمانند انتظار به این معنا نیست که زیر چکمه‎‎های صهیونیست‎ها انتظار امام زمان را بکشیم. انتظار یک میهمان به این معناست که محیط را متناسب با آن مهمان قرار دهیم اگر میهمان به‎دنبال عدالت است باید زمینه عدالت را فراهم کنید. موضوع این است که متاسفانه بعضی از واژه‎ها مجددا در حال تغییرند ما در انقلاب اسلامی بحث مقاومت در برابر ظلم را به‎عنوان یکی از باور‎های اساسی خودمان می‎دانستیم امروز یک عده‎ای درحال تفسیر دیگری هستند و می‎گویند چه‎کسی گفته اسلام به شما ماموریت داده که در برابر ظالمان ایستادگی کنیم.

 

آیا شما رسانه یا بلندگویی را سراغ دارید که بگوید دیگر نیازی به ظلم ستیزی نیست؟ در دانشگاه‎ها خیلی از اساتید این کار را می‎کنند. مگر شما در تظاهرات ندید، ایران فقط برای ایران، نه غزه نه لبنان یعنی چه؟ این بدین معناست که به من چه مربوط است که در فلسطین چه‎کار دارند می‎کنند. در‎حالی‎که در اسلام بر وظیفه در برابر همنوع تاکید دارد. کسی که می‎گوید جانم فدای ایران او هم دروغ می‎گوید او مروج فرهنگی است که من فقط باید لذت ببرم از زندگی این موضوع فرهنگ اسلامی و تعهد را از بین می‎برد. براساس باور‎های ما "ان الحیات عقیده و الجهاد" است یعنی فلسفه حیات عقیده است و جهاد برای آن عقیده و این به معنای تعهد اسلامی و اجتماعی است. در‎حالی‎که فرهنگی را که الان در بین ما ترویج می‎کنند کاملا مادیگرایانه در جهت لذت بیشتر است. از این جهت قطعا جامعه در بعد تعهد مشکل دارد.

با تشکر از شما

https://www.cafetarikh.com/news/22710/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما