ظهیرالدین محمد بابُر یا محمد بابر گورکانی بنیانگذار سلسله گورکانیان (امپراتوری مغولی) هند بود که آخرین امپراتوری از دوران طلایی اسلامی بهحساب میآید.
ظهیرالدین محمد بابُر فرزند میرزا عمر شیخ فرزند سلطان ابوسعید فرزند میرزا محمد فرزند میرانشاه فرزند تیمور لنگ، در چهاردهم فوریه 1483 میلادی مطابق با ششم محرم 888 ه.ق. در ناحیه فرغانه (حوالی مرزهای شمالی افغانستان امروزی) زاده شد.[٢] نسبش از جانب پدر بهواسطه پنج امیر به تیمور و از سوی مادر، قتلغنگار خانم، به پانزده واسطه به چنگیز خان میرسد.
وى در سال 899 ه.ق. در یازده سالگی پس از فوت پدرش عمر شیخ وارث حکومت فرغانه شد. او در اندجان حکومت میکرد و بر سر حکومت سمرقند با سلطانعلی میرزا پسرعمش که در آنجا جلوس کرده بود اختلاف داشت.[٣] قسمت اول عمر بابر در ناحیه کوچک فرغانه بهسر آمد. تا پس از آن بهواسطه هجوم شیبانی خان اوزبک، در سال 1504 میلادی، از آنجا بیرون رانده شد.
محمد بابر مدت 11 سال با فرمانروایان ازبک و تاتار جنگید و چون ضعف خود را احساس کرد و به کابل و قندهار آورد و پس از تسخیر خراسان 22 سال در آنجا فرمانفرمایی کرد. به این ترتیب، دوره دوم عمرش را از 1504 میلادی تا 1525 میلادی، در افغانستان و بدخشان حکومت کرد و به فکر تسخیر هندوستان افتاد.[4]
ظهیرالدین محمد بابُر با لشکری جرار متشکل از ترک و تاتار و افغان به هندوستان حمله برد. در سال 1526 میلادی مطابق با 932 ه.ق. ابراهیم لودی آخرین پادشاه طایفه لودیه (افغان) را که در دهلی سلطنت میکرد مغلوب ساخت و بدین طریق امپراتوری بزرگ گورکانیان هند معروف به «امپراتوری مغولی هند» را تأسیس کرد و اعقاب او حدود 350 سال بر سراسر یا بخشهایی از شبه قاره هند فرمانروائى داشتند.[5]او پس از فتح پانی پات که در آن سلطان ابراهیم لودی پادشاه دهلی را شکست داد در 20 آوریل 1526 میلادی، اگرا و دهلی و شمال هندوستان را از رود سند تا بنگال بهتصرف درآورد. این قسمت سوم که کوتاهترین بخش زندگی اوست. او پنج سال در دهلى حکمرانی کرد تا مرگش فرا رسید.[٦]واژهٔ بابر در زبان ترکی همان ببر حیوان مشهور است که بعضی از پادشاهان ترک این لقب بهعنوان ببر یا پلنگ برای خود برگزیدهاند.[٧]ظهیرالدین محمد بابر خدمات برجستهای بهعلم و ادب نمود.[٨] مجموعه کاملی از یادداشتهای بابر بهدست ما رسیده که به «بابرنامه» معروف است و در آن بهزبان ترکی جغتائی شرححال زندگی خود، فتوحات و رسم جهانداری را آورده است.[9] این کتاب بعدها توسط عبدالرحیم خان جانان و به فرمان اکبر شاه بزرگترین امپراتور هند و از نوادگان بابر بهفارسی برگردانده شد که به «توزوک بابری» معروف است.[1٠]بابر به فارسی و ترکی شعر میگفته است. این ابیات زیبا از اوست:[11] نوروز و بهار و می و دلبری خوشست بابر به عیش کوش که عالم دوباره نیست همچنین بازآی ای همای که بی طوطی خطت نزدیک شد که زاغ برد استخوان ما
بابر در هندوستان و خراسان راهها و کاروانسراهاى بیشمار بهوجود آورده و بهعمران و آبادى بسیار خدمت کرد.[1٢]
مجموع سالهای سلطنت محمد بابُر به 38 سال بالغ شد. وی در 26 دسامبر 1530 / 937 ه.ق. در سن 49 سالگى در اگرای هندوستان درگذشت. او را در ابتدا در شهر جمنه در باغچهای موسوم به «نورافشان» بهخاک سپرده بودند، در زمان شاه جهان استخوانهاى او را بهکابل منتقل ساخته براى او در خارج شهر آرامگاه مجللى ساختند. پس از او پسر بزرگش همایون جانشینش شد.[1٣]
انتهای پیام/
پینوشت:
[1]- دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 11، ص 17 [٢]- نقش صفویه در حکومت گورکانیان هند، کیهان فرهنگی، شماره 193، ص 60 [٣]- همانجا [4]- لغتنامه دهخدا [5]- جلالی نائینی، سید محمدرضا، هند در یک نگاه، ص 53 [٦]- لغتنامه دهخدا [٧]- همانجا [٨]- تاریخ ادبیات براون، ج 3، صص 410-411 [9]- لغتنامه دهخدا [1٠]- همانجا [11]- مجمع الفصحأ، ج 1، ص 19 [1٢]- لغتنامه دهخدا [1٣]- قاموس الاعلام ترکی، جلد 2 منبع:فارس