با نگاهی به تاریخ مشروطه میتوان دریافت «اعتماد به غرب» نه تنها کمکی به پیشرفت کشور نمیکند بلکه با افول بنیانهای نیمبند دموکراسی زمینه استعمار و استثمار را برای غرب در ایران به وجود میآورد
.جنبش مشروطه یکی از بزرگترین تحولات سیاسی تاریخ معاصر ایران به شمار می رود؛ دورهای که گفتمان غالب آن اعتماد به غرب و اقتباس از آن بود و در این زمینه تبلیغات وسیعی صورت گرفت تا القاء کنند انگلستان به عنوان ناجی مشروطه است.
این ظاهرسازیها و تبلیغات گسترده حتی موجب شد تا بسیاری از گروههای مخالف حضور سیاست انگلستان در ایران نیز از موضع خود عقب نشینی کرده و اعتماد به غرب را بپذیرند ولی نتیجه "اعتماد به غرب" موجب شد تا از دل مشروطه دیکتاتوری رضاخان سربرآورد.
اما در دوران مشروطیت روحانیون شیعه با ورود جدی به این نهضت، دوره نوینی از طرح نظریات مختلف درباره مبانی سیاسی مشروطه را با بهره گیری از میراث فقه سیاسی شیعه بنیان گذاشتند. در این میان شیخ فضل الله نوری با طرح نظریه مشروطه مشروعه به مبارزه با بدعت گذاری سکولارهای غربگرا برخاست. وی که باور داشت نظام مشروطه در تضاد مستقیم با مبانی شریعت است تلاش کرد تا از افول ارزشهای اسلامی در ایران جلوگیری کند.
این برهه از تاریخ تقابلی از رویکرد "اعتماد به غرب" و "عدم اعتماد به غرب" شکل گرفت که گذار تاریخ نشان میدهد در نهضت مشروطه هم اعتماد به غرب راه به جایی نبرد و دیکتاتوری را در ایران حاکم کرد.
هدف اصلی مشروطه خواهان رهایی از یوغ استبداد داخلی به هر قیمت ممکن بود تا جایی که برای رسیدن به این مهم حتی به دامان استکبار خارجی پناه بردند. روشنفکران مشروطه خواه که مشروطه را با قالب غربی پذیرفته بودند با تحصن در سفارت انگلستان اصلی ترین عنصر جنبش، یعنی استقلال را نادیده گرفتند. بدین ترتیب با بست نشینی در سفارت انگلیس، علاوه بر اینکه قداست جنبش را زیر سوال بردند، سنت تحصن در سفارت خانههای بیگانه را نیز بنیان نهادند.
این در حالی بود که علما ابتدا در حرم حضرت عبدالعظیم و سپس در قم تحصن کرده بودند. این حرکت در نهایت به امضای فرمان مشروطه از سوی مظفرالدین شاه منجر شد و بدین ترتیب صحنه سیاسی کشور دچار دگرگونی شد اما این پایان ماجرا نبود.
*** تقابل گفتمان "اعتماد به غرب" و "عدم اعتماد به غرب"
درحالی که اوضاع سیاسی کشور به سمت سکولاریزه شدن میرفت شیخ فضل الله نوری با تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم گفتمان نوینی را بنیان نهاد. وی که خواستار نظارت علما در قوانین مجلس بود آرای خود را در مجموعه ای که بعدها به «لوایح شیخ فضل الله» معروف شد منتشر کرده و مبارزات خود را ادامه داد.[1] عمده نظرات مطرح شده توسط شیخ در رسائل خود ناظر به نقد جریان مشروطه خواهی سکولار است. به عنوان مثال اگر شیخ فضل الله در مقام ضدیت با آزادی بر می آید، این ضدیت در واقع واکنش به خواسته مشروطه خواهان غربی از طرح مسئله آزادی است. در واقع شیخ با آن نوع از آزادی که مدنظر روشنفکران غرب زده است مخالف بوده و آن را در تعارض با شریعت اسلام می داند. [2]
در حالی که مشروطه خواهان و مشروعه خواهان به دنبال تبیین آرای خود بودند، تداوم دشمنی محمدعلی شاه با مشروطه، به کودتای نظامی وی علیه مجلس ختم شد. اما دیری نپایید که دوران استبداد صغیر نیز پایان یافت و فاتحان تهران محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کردند.
اینک نوبت شیخ فضل الله بود تا با غضب مشروطه طلبان مواجه شده و در 13 رجب 1327 بر دار کشیده شود. شیخ که حافظ منافع شریعت بود تا پای دار همچنان بر نظرات خود تاکید کرد و هرگز حاضر به عقب نشینی نشد. وی به دلیل حضور و فعالیت برخی جریان های غیر اسلامی و گاه ضد اسلامی، کوشید تا با نقد مبانی نظری نظام مشروطیت به دفاع از مبانی اسلام برخیزد و به دلیل باورهای دینی عمیقی که داشت حاضر شد تا در این راه از جان خود نیز بگذرد. این ایستادگی شیخ تا پای جان به وضوح نشان دهنده دغدغه وی در حفظ اسلام و باور قلبی او می باشد.[3] به تعبیر امام خمینی (ره) «جرم شیخ این بود که قانون باید اسلامی بوده و موافق اسلام باشد.» [4]
اعدام شیخ فضل الله پیش زمینه ای برای تفوق غرب بر ایران شد. در همین رابطه جلال آل احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» می نویسد: «من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از 200 سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد»[5]. از این پس، انگلستان با دور کردن علما از سیاست، صحنه را برای فعالیت روشنفکران غربگرا آماده ساخت. گفتمان غالب در این دوران اعتماد به غرب بود به طوری که تبلیغات وسیع در این زمینه باعث شد تا انگلستان به عنوان ناجی مشروطه خواهان معرفی شود. این ظاهرسازی ها و تبلیغات گسترده حتی موجب شد تا بسیاری از گروه های مخالف حضور سیاست انگلستان در ایران نیز از موضع خود عقب نشینی کرده و اعتماد به غرب را بپذیرند. نتیجه آنکه از دل جنبش مشروطه دیکتاتوری رضا خان سربرآورد.
اما تاریخ تکرار شده و آنچه در هیاهوی مشروطیت رخ داد امروز نیز اتفاق می افتد. در آن دوران عده ای از روشنفکران غربگرا آواز اعتماد به غرب سر داده بودند و پیشرفت کشور را منوط به ارتباط به غرب می دانستند.
امروز نیز گروهی از روشنفکران که به عقیده خود به دنبال ترسیم آینده ای روشن برای ایران هستند با تبلیغات پر دامنه خواهان اعتماد و ارتباط با آمریکا هستند ولی این گروه توجه نمیکنند که تاریخ گواهی میدهد ارتباط با غرب راه پیشرفت نیست بلکه تجربه تلخ مشروطه را تکرار می کند.
پی نوشت:
1. حسین آبادیان، مبانی نظری حکومت مشروطه مشروعه، تهران: نشر نی، 1374، ص 40. 2. غلامحسین زرگری نژاد، رسائل مشروطیت، تهران: کویر، 1373، ص 162. 3. علی محمد طرفداری و جمال رضایی، «تاملی در مبانی نظری و ضرورت های تاریخی نظریه مشروطه مشروعه شیخ فضل الله نوری»، تهران: فصلنامه گنجینه اسناد، سال بیست و یکم، 1390، ص 20. 4. صحیفه نور، جلد 13، ص 175. 5. جلال آل احمد، در خدمت و خیانت روشنفکران. تهران، انتشارات خوارزمی، جلد دوم، صفحه 402.