۰
plusresetminus
ریاست ساواک در سلسله مراتب اداری، معاون نخست‌وزیر بود و ساواک از زیرمجموعه‌های دولت محسوب می‌شد. اما کیفیت و حیطه کار و فعالیت این سازمان هیچ‌گاه ارتباط مستقیمی با نخست‌وزیر و کابینه نداشت و رؤسای ساواک مستقیماً با دربار و شخص شاه در ارتباط بودند.
سلطه ساواک بر مجلس ، احزاب و رجال پهلوی
ساواک به عنوان چشم و گوش شاه، وزارت‌خانه‌ها، دوایر مختلف حکومتی و دولتی، رجال و شخصیتهای سیاسی، مدیران، کارکنان و کارمندان را کنترل می‌کرد و بسیاری از تصمیمات و اقدامات، با صلاحدید و مصلحت‌اندیشی ساواک صورت می‌گرفت. ساواک علاوه بر مسئولیت حفاظت، حراست و تأمین امنیت در وزارت‌خانه‌ها و دیگر دوایر دولتی و حکومتی، در انتصاب و یا عزل وزیران و مدیران کشور و مجموعه حاکمیت نقش قابل‌توجهی داشت و در بسیاری از موارد مدیریتهای مهم و حساس با صلاحدید ساواک و یا افراد موردنظر این سازمان تعیین می‌شد. ضمن این‌که در مدیریت و راهبری دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و آموزش و پرورش و نیز برنامه‌ریزیهای درسی و آموزشی و نظایر آن نیز ساواک دخالت داشت. بسیاری از نیروهای ساواک در وزارت‌خانه‌ها و دوایر دولتی و حکومتی مأمور به خدمت بودند. ساواک برای تمامی رجال و کارگزاران،‌ وزیران، مدیران ارشد و میانی دولت، پرونده‌های انفرادی تشکیل داده بود و تمام گزارشات، اخبار و اطلاعات درباره آنان را طبقه‌بندی، بایگانی و نگهداری می‌‌کرد. همچنین سوابق فعالیت احتمالی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، پیشینه خانوادگی و مسائل خصوصی آنها نیز بایگانی می‌شد. در حالی‌که نیروهای ساواک به پستها و مقامات حساس کشور منصوب شده بودند، در مواردی خود موجبات فساد را فراهم می‌آوردند. در بسیاری از موارد، صعود سریع رجال و مدیران ارشد دولتی تنها با حمایت ساواک صورت می‌گرفت. اسامی چهره‌های سیاسی و اداری بلندپایه و درجه اول بسیاری در منابع و اسناد وجود دارد که صعود آنان در پلکان ترقی سیاسی و اداری، اساساً با پشتیبانی و حمایتهای ساواک حاصل شده است.

ساواک بر مجموعه رفتار و فعالیتهای برخی خاندان و خانواده‌های بزرگ و در عین حال وفادار به رژیم پهلوی نیز مراقبت می‌کرد. در این میان خانواده‌هایی که احتمال سوءظن درباره آنان می‌رفت، بیش از دیگران تحت کنترل قرار داشتند. این روند به حدی گسترش یافته بود که حتی فردی چون امیرعباس هویدا ـ نخست‌وزیر ‌ـ نیز همواره نگران گزارشات سوء ساواک بود. هویدا همواره نگران نصب دوربین، دستگاههای استراق سمع و گیرنده‌های قوی ضبط صدا توسط ساواک در محل زندگی، دفتر کار و مکانهای رفت و آمدهایش بود.
از مهمترین تبعات سوء کنترل و نظارت رعب‌‌انگیز ساواک در وزارت‌خانه‌ها و دوایر دولتی، رشد شدید پدیده خبرچینی، چاپلوسی، دسیسه‌گری، حسادت و رقابتهای ناسالم و توطئه‌چینی در بین کارکنان، کارمندان، رؤسا و مدیران بود. رجال و شخصیتهای سیاسی، مدیران و کارکنان و کارمندان دولت در جوّ بدبینی ایجاد شده توسط ساواک، همواره احساس ناامنی می‌کردند و هر آن انتظار داشتند ساواک آنان را به دلیل اخبار و گفته‌های صحیح و یا سقیم بازخواست کرده و مشکلاتی برایشان به وجود آورد و یا شغل، مدیریت و سمتشان با خطر مواجه شود. ساواک در بسیاری از موارد مکالمات تلفنی، ملاقاتهای حضوری و رسمی، آمد و رفتهای خانوادگی، نامه‌‌ها و مراسلات و دیگر رفتارها و عملکرد وزیران، کارگزاران و مدیران حکومت را کنترل می‌کرد. هرچند در مواردی گزارشات و هشدارهای ساواک درباره عملکردها و سوءرفتارها، اجحافات و سودجوییهای رجال، وزیران، کارگزاران و مدیران ارشد چندان با واکنش حکومت روبرو نمی‌شد، اما مدیران میانی و نیز کارکنان و کارمندان عادی بیشتر تحت کنترل ساواک بودند؛ گاه، حتی کارکنان و کارمندان صادق نیز برای ادامه فعالیت دچار مشکل می‌شدند. در مواردی نیز ساواک کارمندان را به اجبار به استعفا و کناره‌گیری وامی‌داشت و در صورت مقاومت، مشکلاتی برایشان به وجود می‌آورد.
از دیگر اقدامات ساواک پرونده‌سازی و مشکل‌تراشی برای رجال و شخصیتهای سیاسی و اداری درجه اول لشکری و کشوری بود که در مقاطعی از همکاری با حکومت اجتناب کرده و یا از سوی حکومت طرد شده بودند. از جمله مهمترین این افراد دکترعلی امینی بود که طی سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332 همکاری نزدیکی با رژیم پهلوی داشت و از سالهای پایانی دهة 1330 شاه اعتمادش را به او از دست داد و به دلیل این‌که وی به عنوان مهره امریکا و رقیب شاه مطرح بود، همواره تحت مراقبت ساواک قرار داشت. بر اساس پرونده‌سازیهای صورت گرفته توسط ساواک، بارها علی‌ امینی تحت تعقیب قضایی قرار گرفت و این گزارشات دستمایه تصمیمات ویژه حکومت درباره او شد. شاه نیز برای کنترل علی امینی دستورات اکیدی به ساواک داده بود. در مقاطعی که به دلایل سیاسی در عرصه بین‌المللی، تنشهایی بین ایران و امریکا ایجاد می‌شد، شایعاتی دربارة بازگشت دوباره علی امینی به قدرت قوت می‌گرفت و روند پرونده‌سازی و مشکل‌تراشی ساواک برای او افزایش می‌یافت. هر چند علی امینی در ردیف شاخص‌ترین رجال از این دست بود، اما دهها نفر از رجال و کارگزاران درجه اول و دوم حکومت هم به شیوه‌هایی مشابه توسط ساواک تحت مراقبت بودند و برای جلوگیری از خطرساز شدن آنان برای حکومت، تحت فشار ساواک قرار داشتند.
هنگامی که رژیم پهلوی به هدف کند کردن روند ناآرامیهای سیاسی در سال 1357 در صدد برآمد برخی رجال، وزیران و کارگزاران درجه اول سیاسی ـ اداری را که هنوز در دستگاه حکومت دارای شغل و سمت بودند، دستگیر کند، ساواک در انجام این مقصود نقش قابل‌توجهی داشت و رایزنیهای مقامات مسئول در ساواک، برای چگونگی و روند این دستگیریها، در تصمیم‌گیری نهایی شاه و حکومت مؤثر افتاد.
احزاب دولتی و حکومت ساخته
احزاب دولتی و حکومت ساخته که با تأسیس حزب مردم (اقلیت) و سپس حزب ملیون (اکثریت) طی سالهای 1336 و 1337ش. فعالیت خود را آغاز کردند، از تبعات کودتای 28 مرداد 1332 بود. احزاب حکومت ساخته مأموریت داشتند چنین القا کنند که تحولات سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332، هیچ‌ تغییری در نظام مشروطه و روش حکومت به وجود نیاورده و رژیم به رعایت قاعده بازی دموکراتیک پایبند است. به زودی همگان دریافتند که مردم ایران توجهی به این‌ احزاب نشان نمی‌دهند و به غیر از وابستگان به حکومت و کسانی که قصد دارند در مجموعه حاکمیت ترقی کنند، سایر مردم این احزاب را ملعبه دست حکومت و عاملی در جلوگیری از توسعه سیاسی و اجتماعی می‌دانند. این احزاب برای حفظ و ادامه فعالیت خود در کشور به حاکمیت وابسته بودند و ساواک نیز بر رفتار و فعالیت آنها کنترل داشت. مأموران و نفوذیهای ساواک، احزاب دولتی و اعضای آن را کنترل می‌کردند و سایه سنگین ساواک بر احزاب حکومت ساخته بر کسی پوشیده نبود. ساواک مأموریت داشت احزاب حکومت ساخته را چنان‌که مطلوب شاه بود، کنترل کرده و از رشد و نفوذ تحرکات احتمالی ضدحکومتی در آنها جلوگیری کند. همزمان با آن، ساواک جلوگیری از شکل‌گیری و فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی و مذهبی مخالف حکومت را برعهده داشت.
ساواک در گزینش دبیرکل و دیگر مقامات رده بالای احزاب دولتی (مردم، ملیون، ایران نوین، واحد رستاخیز) نقش قابل‌توجهی داشت و بسیاری از فعل و انفعالات و تغییر و تحولات درون حزبی از مسیر ساواک به مسئولان احزاب گوشزد می‌شد. به عبارت دیگر شاه و حاکمیت، بخش قابل‌توجهی از خواستها و انتظارات خود را از طریق ساواک به رهبران احزاب دولتی منتقل می‌کردند. ساواک بر تمام آیین‌نامه‌ها، مقررات، شرح وظایف، شعب و کمیته‌های مختلف حزبی، ارتباطات و تعامل و برخوردهای احتمالی آن با دیگر بخشهای دولتی و حکومتی کنترل داشت. ساواک مراقب بود احزاب حکومت ساخته فعالیت خود را به شاه منتسب نسازند و به تبع آن عملکرد منفی این احزاب به نام شخص شاه رقم نخورد.
ساواک از همان آغاز تأسیس و عضوگیری دو حزب مردم و ملیون، آنها را در کنترل خود داشت. به رغم این که مؤسسان این دو حزب اقلیت و اکثریت، اسدالله علم و منوچهر اقبال، از مورد اعتمادترین افراد وابسته به شاه بودند، اما ساواک به تدریج برای کنترل دقیق‌تر این دو حزب نیز از نیروها و مأموران قابل‌اعتنایی بهره برد. نیز ترتیبی اتخاذ شد تا برای پیگیری و کنترل فعالیت احزاب دولتی، بخش ویژه‌ای در ساواک ایجاد شده و این مهم با انسجام و نظم مطلوب‌تری صورت گیرد. روند تأسیس حزب ایران نوین نیز از همان آغاز مورد توجه ساواک بود و مأموران و نفوذیهای ساواک در این حزب، درباره چگونگی شکل‌گیری، مرامنامه، اساسنامه، اعضای مؤسس و چارچوب فکری ـ سیاسی رهبران آن گزارشات مفصل و مبسوطی تهیه کرده و با اشاره به عدم موفقیت و شکست احزاب دولتی پیشین (مردم و ملیون) و بی‌اعتنایی مردم به این احزاب، هشدار می‌دادند که این حزب جدید ضرورتاً باید برای جلب نظر اکثریت مردم تلاش کند. ساواک هشدار می‌داد که تبعات سوء عدم موفقیت احزاب دولتی مستقیماً متوجه شخص شاه خواهد شد. ساواک به دلیل توجه خاص شاه به حزب ایران نوین و نقشی که در پیشبرد اهداف و برنامه‌های انقلاب سفید برای این حزب در نظر گرفته شده بود، از همان آغاز، فعالیت و برنامه‌های این حزب را با نگرشی آسیب‌شناسانه پی‌گیری می‌کرد. از جمله کسانی که با تأیید و حمایت ساواک در حزب ایران نوین عضویت یافتند، اعضای نادم حزب توده بودند که ارتباط نزدیکی با ساواک داشتند. با تمام تلاشی که برای موفقیت حزب ایران نوین صورت گرفت، این حزب از همان آغاز مورد بی‌توجهی و بی‌اعتنایی اکثریت مردم قرار گرفت و ساواک معترف بود که این حزب پاسدار انقلاب شاه و ملت، به سرنوشت احزاب حکومت ساخته پیشین گرفتار شده است.
با اعلام انحلال احزاب حکومت ساخته توسط شاه در 11 اسفند 1353، حزب واحد رستاخیز پای به عرصه وجود نهاد تا نظام سیاسی کشور بر پایه تک‌حزبی اداره شود. تأسیس حزب رستاخیز حکایت از آن داشت که شاه دیگر وجود و فعالیت احزاب چندگانه دست‌آموز خود را نیز تحمل نمی‌کند و مقرر شده از آن پس حزب واحد رستاخیز عهده‌‌دار پیشبرد خواستهای او شود. در به وجود آمدن فضای سیاسی، رعب‌‌انگیزی که حزب رستاخیز مولود آن بود، ساواک نقش تعیین کننده‌ای داشت.
برخلاف نظام حکومت ساخته حزبی پیشین، به دلیل اجباری که شاه در عضویت مردم در حزب رستاخیز قائل شده بود، مأموریت و حیطه وظایف ساواک در قبال این حزب واحد گسترده می‌نمود. به‌ویژه این‌‌که بسیاری از مردم و نیز فعالان و مخالفان سیاسی حکومت، نسبت به فرمان شاه واکنش منفی نشان دادند. صدور برخی اعلامیه‌ها از سوی مخالفان حکومت در تحریم این حزب (به‌ویژه اعلامیه امام خمینی) بر حساسیت نقش ساواک در قبال حزب رستاخیز می‌افزود. اینک آشکار شده بود که با تأسیس حزب رستاخیز عصری نوین در استبداد و خودکامگی حکومت در ایران آغاز شده است. ساواک توصیه می‌کرد این تشکل واحد و به اصطلاح فراگیر، نه حزب بلکه نهضت نامیده شود؛ پیشنهادی که البته مورد توجه قرار نگرفت. ساواک از همان آغاز برای عضویت مردم در حزب رستاخیز تلاش بسیار کرد. قریب به اتفاق کارکنان، کارمندان، رجال، مدیران و کارگزاران حکومتی عمدتاً به دلیل رعبی که از ساواک در دل داشتند، در حزب رستاخیز عضو شدند. اقشار وسیعی از مردم برای عضویت در حزب رستاخیز به طور مستقیم و غیرمستقیم توسط ساواک و عوامل آن تهدید شدند.
ساواک شرط استخدام و اشتغال در دوایر دولتی و حکومتی را عضویت در حزب رستاخیز قرار داده بود و تلاشهای بسیاری برای متقاعد کردن جامعه روشنفکری و فرهنگی کشور برای تأیید و عضویت در این حزب به کار گرفت و برخی نویسندگان و اهالی فرهنگ در اردوی موافقان حکومت پهلوی، توسط ساواک، مأمور تماس با جامعه روشنفکری منتقد حکومت شدند. اما روش غالب ساواک برای فراگیر ساختن نفوذ و حضور حزب رستاخیز در کشور، بهره‌گیری از حربه سرکوب و تهدید بود. ساواک علاوه بر این‌‌که بر مجموعه رهبران، مدیران، دست‌اندرکاران و برنامه‌ریزان حزب رستاخیز مراقبت داشت، در روند تدوین و تنظیم مرامنامه،‌ اساسنامه، تشکیلات و نیز برگزاری نشستها و کنگره‌های چندگانه حزب رستاخیز هم مشارکت می‌کرد. ساواک با کمک کانونهای حزبی، تظاهرات، راهپیمایی، جشن و مراسم و نمایشات مختلف دیگری در حمایت از شاه برگزار می‌کرد. ساواک در اجرای طرحهای حکومت توسط حزب رستاخیز مشارکت داشت. چنان‌که در طرح مبارزه با گرانفروشی و سایر برنامه‌های تبلیغاتی، ساواک همراهی نزدیکی با مسئولان حزب رستاخیز داشت. از سالهای پایانی دهه 1320، چند حزب علی‌الظاهر مستقل و در واقع وابسته، فعالیت کم فروغی داشتند. از جمله مهمترین این احزاب علی‌الظاهر مستقل ولی وابسته، حزب پان‌ایرانیست بود که به عنوان سوپاپ اطمینان در تمام سالهای سرکوب ساواک فعالیت محدودی داشت و ساواک برخی از طرحهای تبلیغی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را از طریق این حزب انجام می‌داد. از آنجایی که حزب پان‌ ایرانیست بر مسائل و مباحث ناسیونالیستی و تمامیت ارضی تأکید می‌کرد، ساواک طرحهای حمایت از رژیم پهلوی را که در قالب مسائلی چون وطن‌پرستی و ناسیونالیسم ارائه می‌شد، توسط نشریات و رهبران حزب پان ایرانیست ارایه می‌داد. موضع‌گیریهای گاه انتقادآمیز این حزب از حکومت (نظیر جدایی بحرین از ایران در سال 1349) نیز توسط ساواک و حاکمیت نادیده گرفته می‌شد تا چنین القا شود که حکومت با مخالفان مدارا می‌کند و باب انتقاد در کشور بسته نیست. ساواک بر مجموعه فعالیت این حزب اشراف داشت و اجازه داده بود دست‌اندرکاران آن با انتشار نشریاتی، افکار و اندیشه‌های خود را که اساساً مغایرتی با سیاستهای رژیم پهلوی نداشت، منتشر کنند. حزب پان‌ایرانیست نیز از ابراز هرگونه موضعی که خشم ساواک و حکومت را به همراه می‌آورد، اجتناب می‌کرد. حزب پان‌ایرانیست از برنامه‌های انقلاب سفید شاه حمایت می‌کرد و هرگونه انتقاد احتمالی آن از اعضای دولت و حکومت، معمولاً با موافقت و اطلاع قبلی ساواک صورت می‌گرفت. ضمن این‌که این حزب هیچ‌گاه دامنه انتقادات خود را از سطح و گستره تعیین شده بالاتر نمی‌برد و معمولاً دیگرانی در مجموعه حکومت و دولت متهم می‌شدند که منویات و رهنمودهای تعالی‌بخش و راهگشای شاه را چنان‌‌که باید مورد توجه قرار نمی‌دهند. به دنبال اعلام انحلال احزاب حکومت ساخته در 11 اسفند 1353، حزب پان‌ایرانیست هم اعلام انحلال کرده و از سیاستهای اعلام شده شاه در پیوستن اعضایش به حزب رستاخیز پیروی کرد. برخی از رهبران و گردانندگان حزب پان‌ ایرانیست در حزب رستاخیز مناصبی به دست آوردند و ایرج پزشکپور و تعداد دیگری از اعضای آن در مجلس رستاخیزی ـ دوره 24 شورای ملی ـ نماینده شدند. به دنبال فروپاشی حزب رستاخیز در مهر 1357 و انتقاداتی که پزشکپور از این حزب کرده بود، ساواک موافقت خود را با تجدید فعالیت حزب پان‌ایرانیست به رهبری ایرج پزشکپور اعلام کرد. به دنبال آن، این حزب برای نجات رژیم پهلوی از سقوط حتمی، همکاری نزدیکی با ساواک آغاز کرد و ساواک نیز در تسهیل فعالیتهای آن پا به میدان نهاد؛ اما حزب پان‌ایرانیست در آن مقطع بحرانی و حساس ناتوان‌تر از آن بود که بتواند برای نجات رژیم پهلوی از سقوط حتمی اقدام قابل‌اعتنایی انجام دهد.
از دیگر احزابی که به رغم موضع‌گیریهای علی‌الظاهر مستقل و منتقد در قبال حکومت هیچ‌گاه از سوی حکومت و ساواک دچار زحمت نشد، حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری همیشگی دکتر مظفر بقایی کرمانی بود. این حزب که اساساً فعالیت و موضع‌گیریهای خود را مدیون رهبر بلامنازع و دائمی‌اش بود، در شرایطی که احزاب و تشکلهای مخالف حکومت در طول دو دهة 1340و 1350 سرکوب شده بودند، به فعالیت آزادانه خود ادامه داد. قراینی هم وجود ندارد که نشان دهد به رغم برخی موضع‌گیریهای مخالف و انتقادی رهبر آن در قبال دولتهای وقت و برخی سیاستهای کلی حکومت، با مخالفت قابل اعتنایی از سوی ساواک روبرو شده باشد. منابع موجود نشان می‌دهد که رهبران و اعضای درجه اول حزب زحمتکشان ملت ایران با برخی از چهره‌هایی که بعدها در رأس مدیریتهای ساواک قرار گرفتند، روابط نزدیک و دوستانه چندین ساله‌ای داشتند. که پیش از تأسیس ساواک شکل گرفته بود. گفته می‌شد دکتر بقایی از نیمه دهة 1330 با تیمور بختیار، سرهنگ ناصر مقدم و سرلشکر حسن پاکروان، رابطه دوستانه‌ای داشت. این ارتباطات، با تأسیس و آغاز فعالیت ساواک نیز با خللی روبرو نشد و افرادی نظیر پاکروان و مقدم رابطة خود را با مظفر بقایی حفظ کردند. گفته می‌شد بقایی از سالهای پایانی دهة 1320 به بعد، برخی کمکهای اطلاعاتی را نیز به سرلشکر حسن پاکروان داشت. از دیگر چهره‌های مطرح ساواک که ارتباط تنگاتنگی با بقایی داشت، منصور رفیع‌زاده ـ آخرین نماینده ساواک در امریکا ـ بود. اخباری هم وجود دارد که نشان می‌دهد ساواک در استخدام و به کارگیری برخی نیروها از یاری رهبران حزب زحمتکشان برخوردار بود. همکاری حزب زحمتکشان با ساواک در دوره ریاست سرلشکر حسن پاکروان افزایش یافت و بقایی و سایر رهبران حزب، توصیه‌‌ها و مشاوره‌های مؤثری به مدیران و رئیس ساواک داشته، آنان را در چگونگی مواجهه با بحرانهای سیاسی و اجتماعی دامنگیر حکومت راهنمایی می‌‌کردند. بقایی، توسط ساواک، مأمور گفت و گو با مخالفان سیاسی حکومت در بعضی مقاطع شده بود. با ارتباط نزدیک بقایی و رئیس و برخی مدیران ساواک بود که او توانست ادامه فعالیت حزب زحمتکشان را طی سالهای دهة 1340 و 1350 تضمین کرده و برخی ژستهای انتقادی او از اقدامات حکومت نادیده گرفته شود. ضمن این‌‌که بقایی و حزب او هیچ‌گاه انتقادات خود را متوجه شخص شاه نمی‌کردند. حزب بقایی از رجال و کارگزاران وابسته به حکومت انتقاد می‌کردند و نسبت به تبعات سوء و اقدامات آنان برای آینده رژیم پهلوی هشدار می‌دادند. با این احوال ساواک و شاه هیچ‌گاه بقایی و حزب او را مورد عتاب قرار نداده و تلاشی برای جلوگیری از ادامه فعالیت آن به عمل نیاوردند. اسناد و مدارک بر جای مانده از سفارت امریکا در تهران نیز، در مقاطع مختلف، از روابط نزدیک بقایی و حزب زحمتکشان او با ساواک سخن به میان آورده است. گزارشات ساواک نیز که در دهه‌‌های 1340 و 1350 فعالیت حزب زحمتکشان را ردیابی می‌کند، از نظر مساعد این سازمان و مجموعه حکومت نسبت به این حزب حکایت دارد. در شرایطی که احزاب و تشکلهای سیاسی مخالف حکومت در دهه‌های 1340 و 1350 تحت تعقیب ساواک قرار داشتند، ساواک، بقایی را به لزوم تقویت و گسترش حیطه فعالیت حزب زحمتکشان ملت ایران تشویق می‌کرد. حمایت ساواک از حزب زحمتکشان در دهة 1350 ادامه یافت و حتی پس از آن که حزب رستاخیز بر فعالیت احزاب پیشین پایان داد، حزب زحمتکشان اجازه یافت فعالیتش را ادامه دهد. در دوره اوج‌گیری حرکتهای مردم در دوران انقلاب نیز که حزب زحمتکشان با انتقاد هدایت‌شده از برخی مجموعه‌های وابسته به حکومت و دولت، تلاش ‌کرد برای نجات شاه و رژیم پهلوی از سقوط حتمی راهی بیابد؛ رایزنیها و مذاکرات متعددی بین مسئولان امر در ساواک با این حزب صورت گرفت. اخباری هم وجود دارد که نشان می‌دهد برای مهار بحران سیاسی در کشور، دکتر بقایی به پذیرفتن پست نخست‌وزیری بی‌میل نبود.
مجلس شورای ملی
طی 25 سال اخیر سلطنت محمدرضا شاه (1332 ـ 1357) هفت دوره مجلس شورای ملی برگزار شد که در این میان انتخابات دو دوره نخست آن (دوره‌های 18 و 19) طی سالهای 1332 و 1334، قبل از تأسیس ساواک برگزار شده بود. ساواک که خود مولود مصوبات دوره نوزدهم مجلس بود، پس از آغاز فعالیت در روند برگزاری انتخابات و نیز نظارت بر فعالیت و عملکرد مجالس قانونگذاری نقش روزافزون داشت. هر چند در روزهای برگزاری انتخابات دوره‌های 18 و 19 مجلس شورای ملی، ساواک هنوز متولد نشده بود اما برگزاری این دو انتخابات در فضای سیاسی و اجتماعی رعب‌آور و تحت سلطه فرمانداری نظامی برگزار شد. در زمان برگزاری جلسات دوره 18 مجلس هم فرمانداری نظامی مراقبت شدیدی بر مجلس شورای ملی اعمال می‌کرد و نهایت تلاش می‌شد تا نمایندگان مجلس شورای ملی در راستای خواست و انتظارات رژیم پهلوی فعالیت کنند.
مقدمات برگزاری انتخابات دوره نوزدهم تحت تدابیر شدید امنیتی فراهم شد. مخالفان سیاسی و مذهبی حکومت که در سالهای پس از کودتا شداید بسیاری متحمل شده بودند، بیش از پیش تحت فشار قرار گرفته و از حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی منع شدند. حکومت با بهره‌گیری از نیروی فرمانداری نظامی و پلیس و ایجاد جوّ خفقان‌ تلاش گسترده‌ای برای گزینش نمایندگانی مطیع و وفادار به رژیم انجام داد. بدین ترتیب چنانکه انتظار می‌رفت نمایندگان مطلوب حکومت وارد مجلس شورای ملی دوره نوزدهم شدند. در تمام دوران عمر مجلس نوزدهم، مجموعه فعالیتها و موضع‌گیریهای نمایندگان تحت مراقبت شدید نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بود. با رأی نمایندگان این دوره، تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در ماههای پایانی سال 1335 به تصویب رسید و به فاصله کوتاهی این سازمان فعالیت خود را آغاز کرد. البته یکی دو نفر از نمایندگان مجلس نسبت به خطرات احتمالی و عملکرد سوء این سازمان هشدار دادند. اما این‌گونه انتقادات کمتر مورد توجه دولت، مجلس و حکومت قرار گرفت و اکثریت قاطع نمایندگان به لایحه تأسیس ساواک رأی مثبت دادند. به دنبال آن، واپسین سالهای حیات مجلس دوره نوزدهم تحت مراقبت ساواک قرار گرفت. پس از کودتای 28 مرداد 1332 یک دموکراسی هدایت شونده و کنترلی در ایران شکل گرفت که با تأسیس ساواک در اواخر سال 1335 و سپس تشکیل دو حزب حکومت ساخته اقلیت و اکثریت، این روند مشمئز کننده و بازی سیاسی دو حزبی و چند حزبی را به کمال رسانید. در این میان مجلس شورای ملی به عنوان نهاد اصلی مشروطیت، به شدت تحت نفوذ و سلطه ساواک و حکومت قرار گرفته و از اعتبار افتاد.
ساواک از همان آغاز، در تأیید صلاحیت کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای ملی تعیین کننده بود. این روند از سالهای دهة 1340 و 1350 به بعد با شدت بیشتری ادامه یافت. تمام کسانی که داوطلب نمایندگی مجلس می‌شدند تنها پس از آن که ساواک صلاحیت آنان را تعیین می‌کرد، می‌توانستند در انتخابات شرکت کنند. به تبع آن نیز، نهایت تلاش صورت می‌گرفت تا وفادارترین و مطیع‌ترین افراد در برابر حکومت امکان حضور در رقابتهای انتخاباتی و سپس مجلس شورای ملی را بیابند. در این میان شیوع گسترده تقلبات انتخاباتی و اراده‌ای که ساواک و حکومت در تأیید فهرست نهایی و موردنظر داشتند، تعیین کننده بود. در چنین دایره محدودی، مخالفان و منتقدینی که ساواک حضور آنان را در مجلس شورای ملی به مصلحت‌ نمی‌دانست، هیچ‌گاه امکان حضور نمی‌یافتند. احزاب حکومت ساخته تنها مرجع تعیین کاندیداهای نمایندگی مجلس بود و در گزارش رفتار و عملکرد مجلس شورای ملی و گزینش نمایندگان دلخواه حکومت، کمکهای مؤثری به ساواک ارائه می‌دادند. ساواک تلاش می‌کرد تا به رغم تمام اقدامات غیرقانونی که در جریان برگزاری انتخابات صورت می‌گرفت، این مهم در بین افکار عمومی انعکاس درستی داشته باشد و چنین القا شود که رژیم پهلوی نسبت به جریان آزاد انتخابات پای‌بندی نشان می‌‌دهد. ساواک هشدار می‌داد که احزاب از معرفی افراد بدنام به عنوان کاندیدای نمایندگی مجلس پرهیز کنند و برای جلب اعتماد عمومی و به تبع آن افزایش مشارکت مردم در انتخابات، بکوشند. البته مقصود ساواک از افراد خوشنام، مخالفان سیاسی حکومت نبود. ساواک در راستای ارزیابی دلایل کاهش روزافزون مشارکت عمومی در انتخابات مجلس شورای ملی و نیز مجلس سنا، بدون توجه به نقش خود، عمدة تقصیر را متوجه احزاب حکومت ساخته می‌کرد که به دلایل عدیده ناتوان از بسیج عمومی برای حضور در عرصه انتخابات هستند. دخالتهای ساواک صرفاً به انتخابات مجلس ختم نمی‌شد و سایر انتخابات داخل حکومت، نظیر انتخابات انجمنهای شهر و روستا، نیز از همین قاعده پیروی می‌کرد.
در انتخابات تابستانی دوره بیستم مجلس شورای ملی در سال 1339 که مقرر بود دو حزب مردم و ملیون انتخابات را میدان‌‌داری کرده و با معرفی داوطلبان حزبی مانع از انتخاب نهایی مخالفان سیاسی حکومت شوند، ساواک به عنوان اولین تجربه برگزاری انتخابات، مداخلات ناروای بسیاری کرد. تیمور بختیار ـ رئیس وقت ساواک ـ تلاش بسیاری برای جلوگیری از ورود مخالفان به مجلس انجام داد. به دلایل سیاسی و اجتماعی داخلی و بین‌المللی، در این دوره، حکومت مجبور شد، به ظاهر وانمود کند که دخالتی در انتخابات ندارد و علاوه بر دو حزب مردم و ملیون، سایر گروهها و احزاب سیاسی مخالف نیز می‌توانند در انتخابات شرکت کنند. به همین دلیل علاوه بر این‌که ساواک مأموریت داشت موجبات انتخاب نهایی کاندیداهای موردنظر حکومت را فراهم آورد، تمهیدات گسترده‌ای نیز برای مانع‌تراشی بر سر راه کاندیداهای مخالف حکومت اندیشید. به دنبال آشکار شدن نقش ساواک و مجموعه دولت در انتخابات و تقلبات گسترده و غیرقابل انکاری که در این دوره به وقوع پیوست، شاه به ناچار رأی به ابطال انتخابات داد و دکتر منوچهر اقبال ـ نخست‌وزیر وقت ـ ناگزیر استعفا داد. جانشین دکتر اقبال، جعفر شریف‌امامی بود که برای مهار بحران سیاسی، در دی 1339 انتخابات بی‌سر و صدایی را بدون محوریت و مشارکت جدی دو حزب مردم و ملیون و شرکت بسیار محدود و کم‌اثر احزاب و گروههای سیاسی مخالف برگزار کرد. نهایتاً نیز مجلس دوره بیستم در 2 اسفند 1339 گشایش یافت. اما عمر این مجلس کوتاه بود و در اردیبهشت 1340 در اوایل دوره نخست‌وزیری علی امینی، شاه تحت فشار امینی و مخالفان، رأی به انحلال مجلس شورای ملی داد. بدین ترتیب تا اواسط سال 1342 که اوج نهضت امام خمینی است، کشور فاقد مجلسی حتی فرمایشی و مطیع بود.
انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی در شرایطی در شهریور 1342، تحت کنترل ساواک، برگزار شد که تمام مخالفان سیاسی طی سالهای 1340 ـ 1342 از سوی ساواک تحت فشار قرار گرفته و بسیاری از آنان راهی زندان شده بودند. قیام 15 خرداد تنها چند ماه پیش از آن با سبعیت تمام سرکوب شده و رعب و وحشتی مثال زدنی در کشور ایجاد شده بود. در حالی‌که شمار مردمی که در انتخابات این دوره شرکت ‌کردند، نسبت به دوره‌های پیشین کاهش یافته بود، نمایندگان این دوره سرسپردگی و اطاعت بی چون و چرایی از شاه داشتند و کارگردانی ساواک در این دوره نتیجه مطلوب شاه و حکومت را به بار آورده بود. بسیاری از لوایح و قوانین دلخواه حکومت در همین دوره به تصویب رسید. از دوره 21 مجلس شورای ملی به بعد دیگر هیچ مخالفتی محلی از اعراب نداشت و لوایح و قوانین دلخواه و مطلوب شاه بدون برخورد با مخالفتی توسط مجلسیان به تصویب می‌رسید؛ در همان حال نظارت ساواک بر نمایندگان کامل شد. از جمله مهمترین اقدامات مجلس دوره 21 شورای ملی تصویب کاپیتولاسیون بود که مخالفتهای گسترده‌ای در بین مردم به دنبال داشت.
انتخابات دوره 22 مجلس شورای ملی هم تحت مراقبت ساواک در سال 1346 برگزار شد. این در شرایطی بود که حاکمیت و مجلس، سیاست یک‌دست و هماهنگی را دنبال می‌کردند. ساواک با اقتدار بلامنازع خود، از میان انبوهی از کاندیداهای وفادار به شاه و حکومت، که احزاب دولتی مردم و ایران نوین معرفی می‌کردند، مطیع‌ترین چهره‌‌ها را برای نمایندگی دست‌چین می‌کرد. در تمام چهار سال حضور نمایندگان در مجلس دوره 22 ـ 1346 تا 1350 ـ هیچ‌ تشویش و نگرانی از ناحیه نمایندگان، برای درخواستها و سیاستهای دلخواه شاه و حکومت به وجود نیامد. در آن مقطع، دیگر از مخالفان سیاسی حکومت در عرصه انتخابات و نمایندگی مجلس شورای ملی نام و اثری نبود. حتی وفاداران به حکومت که برای کسب کرسی نمایندگی مجلس از هر چاپلوسی فروگذار نمی‌کردند نیز از منظر ساواک درجه‌بندی می‌شدند. تیم‌های کارشناسی ساواک آخرین ارزیابیهای خود را درباره شخصیت، عملکرد و رفتار آنان در قبال حکومت و شاه انجام داده، کسانی که آخرین استانداردهای دلخواه را دارا بودند در فهرست نهایی قرار می‌‌گرفتند. در طول برگزاری دوره 23 مجلس شورای ملی نیز ساواک از ناتوانی احزاب حکومت ساخته در جلب مشارکت عمومی انتقاد می‌کرد و سوء‌عملکرد این احزاب را گوشزد می‌نمود. با این احوال این انتخابات نیز در جوّی مملو از رعب و وحشت که حاصل هنرنماییهای ساواک بود، برگزار شد. چنانکه انتظار می‌رفت تنها مطیع‌ترین افراد نسبت به شاه کرسیهای نمایندگی را اشغال کردند. البته برخی سر و صداهای انتخاباتی نیز در انتخابات دهة 1340 و 1350 وجود داشت که اساساً از اختلافات و رقابتهای درونی احزاب و رهبران و هدایت‌‌کنندگان آنها در رأس باندهای قدرت ناشی می‌شد و به رغم تمام تبلیغاتی که صورت می‌گرفت، مشارکت عمومی سیر نزولی داشت. به دلیل انحلال احزاب پیشین، اینک تمام کاندیداهای انتخابات مجلس شورای ملی (در خرداد 1354) از سوی حزب واحد رستاخیز معرفی می‌شدند و ساواک گزینش و تعیین صلاحیت نهایی داوطلبان را برعهده داشت. در طول انتخابات دوره 24 که با محوریت حزب رستاخیز برگزار شد، صلاحیت بسیاری از افراد توسط ساواک رد شد و با اعتراضات کم‌ سر و صدا و ناکام همراه بود. گفته می‌شد که ساواک در مسیر سیاستهای جدید شاه، در صدد بود چنین القا کند که با تأسیس حزب رستاخیز وضعیت اسف‌انگیز بازی حزبی پیشین پایان یافته است. از میان حدود 10000 نفر که کاندیدای نمایندگی مجلس رستاخیزی شده بودند، ساواک تنها صلاحیت حدود 840 نفر را تأیید کرد. اما به رغم این‌ اقدامات ظاهری، انتخابات دوره 24 مجلس شورای ملی نیز با فشار ساواک بر روی مخالفان حکومت همراه بود و بازی رد یا تأیید صلاحیت داوطلبان صرفاً در میان وفادارترین افراد به شاه، به نمایش گذاشته شده بود. اخباری وجود دارد که نشان می‌دهد ساواک، مردم را برای عضویت در حزب رستاخیز و نیز حضور در انتخابات دوره 24 مجلس شورای ملی تحت فشار قرار داده و تهدید می‌کرد. شایعات فراوانی نیز دربارة تبعات سوء عدم حضور در پای صندوقهای رأی و مهر خوردن شناسنامه‌های مردم، منتشر می‌شد. ساواک برای کشانیدن مردم به پای صندوقهای رأی از هیچ روشی فروگذار نکرد. ساواک در موارد متعدد در تأیید صلاحیت کاندیداهای انتخابات مجلس 24 شورای ملی، عمدتاً به خواست برخی رجال و کارگزاران درجه اول نظیر اسدالله علم و اشرف پهلوی عمل می‌کرد. پس از پایان برگزاری انتخابات و آغاز فعالیت مجلس شورای ملی دوره 24، نفوذ و سلطه ساواک بر نمایندگان فزونی گرفت. این دوره از مجلس نیز به رغم تمام تبلیغاتی که درباره آن صورت گرفته بود، مورد انتقاد شدید مخالفان سیاسی و اجتماعی حکومت قرار گرفت و از مجلس تحت عنوان دفتر ساواک یاد می‌شد. در واپسین روزهای عمر حکومت پهلوی در سال 1357 به تدریج نمایندگانی از مجلس شورای ملی جسارت یافته و بدون اعتنا به تهدیدات ساواک به انتقاد از حکومت و دولت پرداخته و به سیاستهای ساواک انتقاد کردند. با آغاز نخست‌وزیری شاپور بختیار در دی 1357، دامنه اعتراضات نمایندگان گسترده‌تر شد، تا جایی که مهمترین موضع‌گیریهای مجلس در این برهه انحلال ساواک بود. نهایتاً نیز در 4 بهمن 1357 لایحه انحلال ساواک در مجلس شورای ملی طرح و پس از چند جلسه در 17 بهمن 1357 به تصویب نمایندگان مجلس رسید. حتی شاپور بختیار نخست‌وزیر روزهای پایانی عمر حکومت پهلوی نیز از این سر و دست شکستنها، رقابتها و پیشی گرفتنهای نمایندگان در تصویب نهایی لایحه انحلال ساواک سخت دچار شگفتی و حیرت شده بود. البته معدودی از نمایندگان مجلس شورای ملی با تمام مشکلاتی که برای حکومت بروز کرده بود، تا واپسین روزهای عمر حکومت به حمایت از آن ادامه دادند و به همین اتهام پس از پیروزی انقلاب اسلامی تحت تعقیب و محاکمه قرار گرفتند. ضمن این‌که میزان قابل‌توجهی از اعتراضات دوره انقلاب نیز با هماهنگی حکومت انجام می‌شد و برای ظاهرسازی بود.

منبع: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

 

https://www.cafetarikh.com/news/30970/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما