دوره قاجاریه ، دوره ای است که درآن شهرنشینی درتهران ، برپایه ی معیشت تمدن کشاورزی و نهاد های اداری – اجتماعی همسو با آن تمدن کشاورزی بنیان گذاری شده بود، ولی تهران ازدرون این تمدن کشاورزی جامعه ایرانی ، « خیزش شهری » کرد.
دوره قاجاریه ، دوره ای است که درآن شهرنشینی درتهران ، برپایه ی معیشت تمدن کشاورزی و نهاد های اداری – اجتماعی همسو با آن تمدن کشاورزی بنیان گذاری شده بود، ولی تهران ازدرون این تمدن کشاورزی جامعه ایرانی ، « خیزش شهری » کرد و با ایجاد تحول درکارکرد اجتماعی مدارس خود و با تحول کارکرد و فونکسیون نهاد آموزشی خود ، کم کم به تغییرنظام معیشت شهرنشینی خود پرداخت و آن را ازمرحله ی اقتصادی مبتنی برتمدن کشاورزی به اقتصاد مبتنی بر تمدن نیمه صنعتی – تجاری کشاند ، زیرا در ازمنه ی سابق شهرنشینی درتهران ، نظیر شهرهای دیگر ایرانی ، اصنافش از مشاغلی تشکیل می شد که اقتصاد فئودالی – روستایی ،اساس تغذیه اقتصادی این نوع شهر ها و مشاغل آنرا تشکیل میداد ..
نخستین مدارس مدرن ایرانی ، تنها از درون شهرتهران بیرون آمدند و آن هم در دوره ی مظفرالدین شاه شکل گرفت ، که امروزه مدارس جدید ایرانی ما، الگوهای فرهنگی اخذ شده از این نوع« مدل فرهنگی » هستند
لذا متکی بر مازاد اقتصادی تولیدات جامعه ی فئودالی – کشاورزی ایرانیان بود که تهران پایتخت آنها را تشکیل می داد ، و به همین دلیل درطول تاریخ شهرهای ایرانی ، جمعیت این نوع شهرها هم، از ده الی پانزده درصد بیشتررشد جمعیتی نمی کردند و درنتیجه 85% دیگر اعضای جامعه ی ایرانی ،درشکل جمعیت روستایی و درقالب شصت هزار روستاهای ایران ، به مشاغل تولید کشاورزی – دامی مشغول ویابه معیشت خود کفایانه ی خود مشغول بودند و تنها پانزده درصد جمعیت شهری و از جمله تهران هم از اقتصاد روستایی آنان ، تغذیه ی معیشتی می نمود و ازاین رو در این نوع شهرهای ایرانی ، افراد حرفه ای شهری و صنعتگران شهری مزبور، صرفاً به ساخت و ساز ابزارها و وسایل کاری می پرداختند که تنها به درد چرخاندن اقتصاد این نوع روستاها می خورد و یا به خرید و فروش مایحتاج آن روستاها می پرداختند و یا به رتق و فتق اداری – حقوقی این روستاها در درون نهادهای اداری شهری خودمی پرداختند و ازجمله ابزارهایی که در بازار و میادین اقتصادی و کارگاه های شهرها می ساختند شامل ساخت داس و بیل و گاوآهن ،توسط آهنگران این نوع میادین و یا حجره های شهری بود و یا به ساخت و ساز ظروف مسی برای فروش به سکنه ی آن روستاها بود و یا به ساخت غربال و الک و ساخت تنوربرای غربال کردن گندم کشتزارهای روستایی بود و یا نانوایی های خانگی آنان در روستاها بود و یا به ساخت لوازم فرش بافی آنها در این کارگاه های شهری خود می پرداختند و یا در شهرهای مزبور به مشاغل خرید و فروش مازاد تولید آنها می پرداختند نظیرخریدگندم و حبوبات و میوه و لبنیات و پشم و پوست روستاها . و نیزمدارس قدیمی ایران هم درشهرها صرفاً درچارچوب آموزش های حقوقی – مذهبی – اداری رتق و فتق معیشت این نوع روستاها عمل می کرد و در این چارچوب اجتماعی، تداوم فرهنگی و تداوم آموزشی داشتند .
اما مدارس جدید تهران ، در دوره قاجاریه از این شالوده ی اجتماعی ،که متکی براقتصاد جامعه ی روستایی بود ، « گذر اجتماعی » کرد و توانست بر « مازاد تولید دانش » سکنه ی تهران دراین دوره ی تاریخی منجر شود و بعلاوه درتحولات فرهنگی – اجتماعی خود ، کم کم به تحول قشربندی های خاص تأسیس کنندگان این نوع مدارس پرداخت و یا به تحول اجتماعی قشربندی های تدریس شوندگان در این نوع مدارس منجر شد و لذا تغییر درکارکرد نهاد آموزشی را در درون شهر تهران ،نهادینه اجتماعی کرد و به همین دلیل نخستین مدارس مدرن ایرانی ، تنها از درون شهرتهران بیرون آمدند و آن هم در دوره ی مظفرالدین شاه شکل گرفت ، که امروزه مدارس جدید ایرانی ما، الگوهای فرهنگی اخذ شده از این نوع« مدل فرهنگی » هستند. هر چند بعد از تأسیس دارالفنون که در اوایل دوره ی ناصرالدین شاه اتفاق افتاد (که به خاطرکارکرد تربیت حکام اداری با سواد برای اداره جامعه ی ایرانی ) تأسیس شده بود ، مدارس دولتی دیگری هم از سوی دولت قاجاریه تأسیس شد اما همگی این مدارس هم بیشتر برای تربیت کادر دولتی بودند و به طبقه ی عوام جامعه ی تهران کاری نداشتند . ولی در اواخر دوره ی ناصرالدین شاه برخی مدارس هم شکل گرفتند که پایه گذار مدارس جدیدی از نوع مدارس مدرن دوره ی مظفرالدین شاهی بودند نظیر ساخت مدرسه ی مادرشاه در خیابان باب همایون و یا مدرسه ی دوستعلی خان معیرالممالک و مدرسه ی رضا قلی خان هدایت درخیابان خانقاه و یا مدرسه ی فرخ خان امین الدوله در محله ی چاله میدان تهران و یا مدرسه ی شاهزاده خانم . و یا مدرسه ی علمیه ی احتشام السلطنه ، ولی اغلب مدارس جدید تهران، تنها پنجاه بعد از دارالفنون شکل گرفت که بیشتر در دوره ی مظفرالدین شاه گسترش یافت و باعث شد که در اواخر دوره ی قاجاریه درحدود شصت – هفتاد مدرسه ی جدید و یا مدرسه ی سنتی درشهر تهران بوجود آید که حدود بیست الی بیست وپنج هزار خانوار (12000نفر)جمعیت داشت و همه ی این مدارس هم (ازجمله مدارس سنتی و یا مدرن آن ) همگی متعلق به دوره ی قاجار بودند.
تاسیس مدارس دخترانه در دوره پهلوی اول
زنان فارس در عصر قاجاریه به منظور تاسیس مدارس دخترانه و باسوادکردن آنان تلاش مستمری انجام دادند. در نگاهی عمیقتر به عملکرد زنان شیراز درخصوص تاسیس مدارس دخترانه، درمییابیم اساس فعالیت آنان برمبنای این اعتقاد و تفکر انجام میگرفت
در دوره رضاشاه تاسیس مدارس توسط زنان با توجه به زمینههایی که در دوره قاجار ایجاد شده بود، تداوم یافت. بسیاری از مدارسی که در سالهای نخستین قدرتگیری رضاشاه در فارس و بهویژه در شیراز فعالیت میکردند، سعی مینمودند آموزش دختران را برمبنای شیوههای آموزشی جدید پیش ببرند. مدارس این دوره درواقع همان مدارس تاسیسشده در عصر قاجار بودند که اینک صرفا بر تعداد دانشآموزان و مقاطع تحصیلیشان میافزودند. از جمله مجلات فعال در امر زنان، مجله عالم نسوان بود که ناشران و نویسندگان آن زن بودند. در برخی شمارههای این مجله پس از مقایسه وضعیت زنان در کشورهایی نظیر فرانسه، انگلیس، سوئد، ژاپن، چین و هند، تاکید شده است که لیاقت و شایستگی زنان در امور مختلف و بهویژه در مسائل اجتماعی به خودشان بستگی دارد؛ چنانکه بهعنوانمثال زنان متکدی هند خودشان را مسئول بدبختی خودشان میدانند؛ در چین در کنار زنانی که ریاست بانک و یا مقامات بالای اداری را برعهده دارند، زنان بسیار ترسویی نیز هستند که حتی از اینکه بهتنهایی در خیابانها رفتوآمد کنند، میترسند؛ در ژاپن زنان علیرغم مخالفت مردان، مشاغلی نظیر روزنامهنگاری، نویسندگی، پلیس و... را برعهده دارند؛ در سوئد برخی زنان با جامعه ملل در ارتباط هستند؛ و در فرانسه و انگلیس هنوز برخی زنان حقوق اجتماعی خود را کاملا بهدست نیاوردهاند، نظیر این مقالات که مقایسهای بین زنان ایران با زنان سایر نقاط جهان بود، تازگی نداشت بلکه در مجلات عصر قاجار مانند «زبان زنان» و «جهان زنان» نیز مقالاتی درج میشد که همگی بهمنظور آگاهیبخشیدن به زنان ایران از طریق مقایسه و شناخت بیشتر وضعیت و شرایطشان به انتشار مطالب میپرداختند.
تلاش برای باسواد کردن دختران در عصر قاجار زنان فارس در عصر قاجاریه به منظور تاسیس مدارس دخترانه و باسواد کردن آنان تلاش مستمری انجام دادند. در نگاهی عمیقتر به عملکرد زنان شیراز درخصوص تاسیس مدارس دخترانه، درمییابیم اساس فعالیت آنان برمبنای این اعتقاد و تفکر انجام میگرفت که برای تربیت فرزندان و نسل آینده، به مادر آگاه و باسواد نیاز است. آنان علیرغم مدت کوتاه دوران پس از جنگ جهانی اول تا پایان سلطنت قاجاریه، بیشترین فعالیت را در تاسیس مدارس ملی در مقطع ابتدایی از خود نشان دادند. با قدرتگیری رضاشاه، فعالیتهای زنان شیراز و فارس ادامه یافت. ابتدا بر تعداد دانشآموزان دختر و سپس بر تعداد مدارس افزوده شد. اما نکته قابل توجه این است که مدارس عصر پهلوی اول عمدتا ادامه همان عملکرد مدارس عصر قاجار بودند که باید شکلگیری آنها را از نتایج مشروطیت دانست. تعداد مدارس دخترانهای که در عصر پهلوی اول ایجاد شدند، در مقایسه با عصر قاجاریه، بهرغم فضای سیاسی متفاوت، رشد چندانی نداشت؛ ضمنآنکه فزونی تعداد مدارس ملی نسبت به مدارس دولتی در دوره رضاشاه همچنان حفظ شد؛ بدینمعناکه برتری با مدارس ملی بود. در شیراز و فارس در دوره رضاشاه بر تعداد دانشآموزان دختر و مقاطع تحصیلی اضافه شد. این مقاطع تحصیلی منحصر به مقطع ابتدایی نبودند بلکه بهتدریج مقطع متوسطه نیز به آن اضافه گردید. از ۱۳۱۴.ش به بعد، بر تعداد مدارس دخترانه شیراز افزوده شد. در مجموع با توجه به فضای متفاوت سیاسی و اجتماعی دورههای قاجار و پهلوی اول، در دوره قاجار تحتتاثیر جریان مشروطیت، اساس و پایه تاسیس مدارس دخترانه در فارس ریخته شد و در دوره رضاشاه صرفا همان روندی که در دوره قبل پایهگذاری شده بود، تداوم یافت.