کالدول (وزیر مختار آمریکا در تهران) اولین گزارش خود را از کودتا در 22 فوریه 1921، ساعت 10 صبح مخابره میکند: «نزدیک به 1000 قزاق ایرانی روز گذشته از قزوین به سمت تهران حرکت کردند و بدون روبهرو شدن با هیچ مقاومتی، پایتخت را به تصرف خود درآوردند.
کالدول (وزیر مختار آمریکا در تهران) اولین گزارش خود را از کودتا در 22 فوریه 1921، ساعت 10 صبح مخابره میکند: «نزدیک به 1000 قزاق ایرانی روز گذشته از قزوین به سمت تهران حرکت کردند و بدون روبهرو شدن با هیچ مقاومتی، پایتخت را به تصرف خود درآوردند. آنها به غیر از رئیسالوزرا مابقی اعضای کابینه را فوراً دستگیر کردند. همچنین مقامات بلندپایه پیشین، ثروتمندان ایرانی، مشروطهخواهان و ناسیونالیستها نیز در امان نماندند. به تعویق افتادن حقوق قزاقها علت این اقدام قلمداد شده است. رئیسالوزرا دست به دامان انگلیسیها شده و به سفارت بریتانیا پناه برد. بریتانیا منکر هرگونه دخالت در این قضایا شده، اما کاملاً روشن است که اوضاع فعلی بر وفق مراد آنهاست و شواهد حاکی از آن است که نیروی نظامی آنها این حرکت را تقویت میکند. سیدضیاءالدین، سردبیر روزنامه رعد و از تحتالحمایگان بریتانیا، رهبری این جریان را بر عهده دارد. وی در زمان وثوقالدوله، در مقام مشاور محرمانه رئیسالوزرا خدمت میکرد. مردم ایران تقریباً مطمئن شدهاند که تمام این قضایا یک نقشه و توطئه انگلیسی است. [با این حال] نظم و آرامش بر شهر حکمفرماست.» احمد شاه در 23 فوریه 1921سید ضیاء را به سمت ریاست وزرا منصوب میکند: «نظر به اعتمادی که به حسن کفایت و خدمتگزاری جناب میرزا سیدضیاءالدین داریم، معزیالیه را به مقام ریاست وزرا برقرار و منصوب فرموده و اختیارات تامه برای انجام وظایف ریاست وزرائی به معزیالیه مرحمت فرمودیم.» کالدول تصمیم شاه را اینگونه تشریح میکند: «شاه سیدضیاء را با اختیارات تام به ریاست وزرا منصوب کرد و او در حال تشکیل کابینه است. حکومت نظامی شدیدی بر شهر حکم فرما گردیده و هیچ کدام از روزنامهها اجازه انتشار ندارند. ارتباط تلگرافی در سراسر ایران ممنوع است و از هرگونه اجتماع عمومی حتی در خانهها، جلوگیری به عمل میآید. درخواست بسیاری از مردم که خواهان بست نشستن در سفارت آمریکا بودند، رد شد؛ روی هم رفته100 نفر دستگیر شدهاند. در میان آنان چهار تن از رئیسالوزراهای پیشین، شماری دیگر از مقامات دولتی و ثروتمندان شهر نیز به چشم میخورند. توده مردم از این اوضاع به خشم آمده و مدعی هستند تمام این قضایا، یک کودتای انگلیسی است. سفارت بریتانیا تمام این اتهامات را رد میکند اما شکی نیست که نیروی نظامی انگلیس در قزوین از این حرکت حمایت کرده است. رهبران و پیروان این جریان، همگی تحتالحمایه بریتانیا هستند و اگر نبود حمایت همه جانبه ارتش این کشور، این حرکت به شکست میانجامید... زندگی شاه در معرض خطر قرار دارد و به نظر بنده وی مترصد است در اولین فرصت ممکن، کنارهگیری کند. رئیسالوزرا اعلام کرد در نظر دارد شماری از بازداشتشدگان را اعدام کند.»
کالدول در مورد کودتا چنین مینویسد: «بعد از ظهر یکشنبه بیستم فوریه، خبر رسید که 1500 نیروی قزاق از قزوین به سمت تهران حرکت کرده و به چند مایلی شهر رسیدهاند. این خبر موجب نگرانی مردم شد. شواهد حاکی از آن بود که آنها در صدد تصرف پایتخت هستند اما کسی از غرض اصلی ایشان خبر نداشت. بعد از ظهر همان روز، وزیرمختار بریتانیا به خارج از شهر رفت و ساعت 5 بعد از ظهر بازگشت. چند ساعت پیش از خروج وزیرمختار، سر کنسول سفارت بریتانیا، سرهنگ دوم هیگ، به همراه سیدضیاءالدین، رئیسالوزرای فعلی، برای گفتگو با قزاقها از شهر خارج شدند. بر اساس شواهد موجود، این دو نفر به منظور مطمئن شدن از مقصود قزاقها شهر را ترک کردند، اما خود نیروهای قزاق اعتراف کردند که دقیقاً پیش از ورود آنها به پایتخت، نفری پنج تومان (تقریباً 5 دلار) از [مقامات] بریتانیا دریافت کردهاند. لازم به ذکر است که این قزاقها تحت فرمان کلنل اسمیت هستند. این فرمانده انگلیسی مدتی است که در استخدام دولت ایران است و چند ماه پیش تصدی اداره اطلاعات در قزوین را بر عهده گرفت و البته پیش از آن نیز فرمانده نیروهای قزاق در آن منطقه بود. وی مکرراً به تهران سفر میکرد و بر کسی پوشیده نیست که در این سفرها بخش عمده وقت خود را در حضور سیدضیاءالدین به سر میبرد. همچنین مشخص شده است که اندکی پیش از حرکت قزاقها به سمت تهران، پولی که قرار بود میان این نیروها پخش شود به دست کلنل اسمیت رسید. اما به نظر میرسد کلنل ترجیح داد تا رسیدن به تهران صبر کند و بلافاصله پس از رسیدن به پایتخت، مبلغ مذکور در میان آنها پخش شد. این وجه به امضای کلنل اسمیت از بانک برداشت شده بود. اما نکته جالب توجه این است که به نظر میرسد نه دولت ایران و نه سفارت بریتانیا تا زمانی که قزاقها به چند مایلی شهر نرسیده بودند، هیچ کدام خبر نداشتند که قزاقها به منظور تصرف پایتخت حرکت کردهاند و این در حالی است که نیروهای مستقر در قزوین (قرارگاه نیروهای بریتانیا در شمال ایران) تحت فرماندهی افسران بریتانیایی هستند و شهر را به همراه تجهیزات نظامی این کشور ترک کردند و پس از گذشت چهار روز و پشت سر گذاشتن صد مایل به دروازههای تهران رسیدند این دو شهر با خطوط تلفن و تلگراف با هم در ارتباط هستند و همچنین در هر دو شهر، ایستگاههای رادیویی بیسیم در اختیار انگلیسیها است). همه این اتفاقات کاملاً حساب شده و از پیش تعیین شده پیش رفت و کاملاً مشخص است که بدون تبانی و سازش، هرگز چنین امری محقق نمیگردید... اندکی پس از نیمه شب بیستم فوریه، قزاقها وارد تهران شدند. نیروهای ژاندارمری که موظف به حفاظت از پایتخت و مناطق داخلی کشور هستند نیز به قزاقها پیوستند. شاه یکی از افسران سوئدی را به منظور متوقف ساختن قزاقها در خارج از پایتخت، متصدی هنگ مرکزی سربازها کرد. اما این افسر متوجه شد که سربازها نیز به قزاقها پیوستهاند. سه گلوله توپ و چند گلوله هوایی نیز شلیک شد. تنها نیروهای پلیس در مقابل این عده مقاومت کردند. در اداره مرکزی پلیس پیش از دستگیری تمام نیروهای پلیس، دو نفر کشته شدند. به هر حال، به نظر میرسد کودتا بدون خونریزی به پایان رسیده است. به زودی روشن شد که تمام چهرههای برجسته این جنبش، ارتباط تنگاتنگی با [سفارت] بریتانیا دارند. سرگرد مسعودخان ، که پیش از این بر مسند وزارت جنگ نیز تکیه زده، از چند ماه پیش تا کنون به عنوان معاون شخصی کلنل اسمیت در قزوین، مشغول به خدمت است. سرهنگ رضاخان، که به فرماندهی نیروهای قزاق منصوب شده است، در هنگ نظامی انگلیس- ایران خدمت و در عمل برای فرمانده این هنگ جاسوسی میکرد. وی در چند ماه گذشته همکاری بسیار نزدیکی با انگلیسیها در قزوین داشته است. سیدضیاءالدین، رئیسالوزرا، مالک روزنامه نیمهرسمی رعد است؛ بریتانیا حامی مالی این روزنامه است. همانطور که پیش از این به اطلاع وزارتخانه رسید، روزنامه رعد همان روزنامهای است که در پاییز 1919 شدیداً به آمریکا، ملت و آداب و رسوم این کشور حمله کرد. سیدضیاءالدین مردی است که سی و پنج سال از عمر وی می گذرد. «سید» واژهای است که به فرزندان پیامبر محمد اطلاق میشود و تا پیش از کودتا سیدضیاءالدین دستار سیاه بر سر میکرد که نشانه سید بودن او بود؛ اما پس از آن «کلاه» سیاه که سرپوش معمول مردم ایران است، بر سر میکند. وی یکی از ایرانیان پر توان و استثنایی است. ضیاءالدین معاون مورد اعتماد وثوقالدوله بود؛ اکنون نیز همه مردم میدانند انگلیسیها روزنامه او را تأمین مالی کرده و شخصاً نیز از بریتانیا وجوهی را دریافت میکند؛ اما با این حال، بعضی از مردم کم و بیش نسبت به تلاشهای سیدضیاءالدین خوش بین هستند و گمان میکنند که وی در صدد تشکیل دولتی شایستهتر در این کشور است.» کالدول اضافه میکند: «یک یا دو روز پس از کودتا شاه رسماً سیدضیاءالدین را با اختیارات تام به ریاست وزرا منصوب کرد. حکومت نظامی مجدداً با شدت و حدّت هر چه تمامتر اجرا شد. همچنان قزاقها به نیروی پلیس اعتماد نداشته و در هر یک از ایستگاههای پلیس نیروهای قزاق نیز مستقر شدهاند. تا چند روز پس از کودتا ارتباطات داخلی توسط پست یا تلگراف ممنوع بود و هیچ روزنامهای اجازه انتشار نداشت. با این حال، پس از یک هفته این محدودیتها برداشته و روزنامه ایران به عنوان روزنامه رسمی اجازه انتشار یافت. تجمع مردم حتی در منازل شخصی همچنان ممنوع بوده و انتشار هرگونه انتقاد از دولت نیز قدغن میباشد.»
منبع:از قاجار به پهلوی،دکتر محمدقلی مجد،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 155 تا 159