وقتی به محوطه تاریخی شوش میرسید، متوجه خواهید شد که شوش دیگر آن بهشت باستان شناسان نیست بلکه شکوه شوش را باید هزاران کیلومتر آن طرف تر در موزه لوور فرانسه تماشا کرد.
وقتی به محوطه تاریخی شوش می رسید، متوجه خواهید شد که شوش دیگر آن بهشت باستان شناسان نیست بلکه شکوه شوش را باید هزاران کیلومتر آن طرف تر در موزه لوور تماشا کرد.
اگر بخواهیم نگاهی گذرا بر این موضوع داشته باشیم که چگونه این آثار گران مایه از موزه لوور سر در آورد و همچنین یغماگری فرانسوی ها در ایران را مرور کنیم، می توانیم بگوییم در اواسط قرن 19 میلادی اولین کسانی که از طرف آکادمی هنرهای زیبای فرانسه برای مطالعه آثار باستانی وهنری به ایران سفر کردند، دو محقق به نام های پاسکال کوست و اوژن فلاندن بودند.
آنها در اقامت دوساله خود در ایران آثار باستانی مناطق بسیاری در ایران از جمله فسا،پاسارگاد، نقش رستم و پرسپولیس را شناسایی و گزارش عملکردشان را به همراه عکس به ثبت رساندند.
طی نظراتی روایت شده که بعد از آن ها کار کاوشگری و حفاری در منطقه باستانی شوش به دست یک فرد انگلیسی به نام ویلیام کنت لافتوس افتاد که فعالیت های او در فاصله کمی از آرامگاه دانیال نبی ع (به علت تخریب اموال) با انزجار ونارضایتی مردم روبرو شد و ناتمام ماند.
فکر بردن گنجینه های باستانی شوش به پاریس حدود 136 سال پیش توسط مارسل آگوست دیولافوا(Marcel August Diealafoy 1843) مطرح شد. مارسل مهندس راه و ساختمان فرانسه و علاقمند به معماری وباستان شناسی بود.
او برای اولین بار در سال1881میلادی (1260ه.ش) همراه با همسرش مادام ژان دیولافوا( ژان پاول هنریت راشل) به ایران آمد تا درباره تأثیر معماری شرق و غرب بر یکدیگر مطالعه کنند،این دو ابتدا به بررسی و شناخت منطقه پرداختند.
مادام دیولافوا مطالعات و مشاهدات اجتماعی و یافته های باستان شناسی همسرش را به صورت یادداشتهای روزانه جمع آوری و در دو کتاب مجزا منتشر کرد.
آنها هنگام مسافرت به خوزستان به تپههای بزرگ باستانی شوش پی بردند و در بازگشت به کشورشان از مدیر موزههای ملی فرانسه خواستند تا بودجهای را برای کاوش این تپهها در اختیارشان بگذارند که این خواسته پذیرفته شد و آنها برای دومین بار در سال 1884 میلادی به ایران آمدند و با پا در میانی دکتر طولوزان پزشک فرانسوی ناصرالدین شاه قاجار، اجازه کاوش در شوش(1884م) را به دست آوردند.
طبق قراردادی که به امضا رسید قرار شدفلزات گران بهایی که کشف میشود متعلق به ایران باشد و سایر آثار نصف به نصف بین دو دولت تقسیم شوند.
کاوش های مارسل وژان از1884 تا1886 میلادی به طول انجامید و طی این مدت آثار کاخ های هخامنشی هم کشف شد، از جمله این آثار، گاو سنگی بزرگی به وزن حدود 12 تن که متعلق به سرستون یکی از کاخها بود.
مادام ژان دیولافوا در خاطرات خود نوشته است: «دیروز گاو سنگی بزرگی را که در روزهای اخیر پیدا شده است را با نهایت تأسف تماشا میکردم در حدود 12 هزار کیلو وزن دارد و تکان دادن چنین توده عظیمی غیرممکن است، بالاخره نتوانستم به خشم خود مسلط شوم پتکی به دست گرفتم و به جان حیوان سنگی افتادم. ضرباتی وحشیانه به او زدم و سرستون در نتیجه ضربات پتک مثل میوه رسیده از هم شکافت، وبه این ترتیب امکان حمل قطعات کوچک به فرانسه میسر شد.
کاوش ها که پایان یافت،نوبت به تقصیم یافتهها رسید، اما زوج فرانسوی مایل نبودند قرارداد خود را با دولت ایران محترم بشمارند و بدون در نظر گرفتن مفاد قرارداد وبا فریب مظفرالملک حاکم محلی دست نشانده ظل السلطان، فرزند ناصرالدین شاه، اشیا مکشوفه به صورت غیرقانونی از راه بندر بوشهر رهسپار پاریس(1886) و به موزه لوور منتقل شدند.
دربار قاجار که متوجه این عهد شکنی شده بودند رسمأ به دولت فرانسه اعلام اعتراض نموده و دولت فرانسه از شاه ایران جهت رفع کدورت ها دعوت نمود تا از اشیا مکشوفه شوش در پاریس بازدید نماید. ناصرالدین شاه در اخرین سفر خود به اروپا و بازدیدش از اشیا، سرانجام از اعتراض خود صرفنظر نمود.
ورود آثار تاریخی ایران به پاریس انجمن علمی را مصمم ساخت که امتیاز انحصاری کاوش باستان شناسی در سراسر ایران را از دولت قاجار بگیرد. باکشته شدن ناصرالدین شاه و گلایه دیولافوا از بدی شرایطشان در ایران که خشم دولت ایران را در پی داشت، منجر به وقفه در کاوش گردید و پس از متوقف شدن حفریات، مارسل و راشل مشغول به نوشتن گزارش کار خود شدند.
درسال1895 به روزگار سلطنت مظفرالدین شاه، امتیاز تکمیلی دیگری مشابه به مفاد همان قرار داد سال 1884 به فرانسوی ها واگذار شد.
سرپرست کاوش های بعدی در شوش فردی به نام ژاک ژان ماری دمورگان(Jacques Jean Marie Demorgan)، زمین شناس، متخصص و مهندس معدن،باستان شناس ومحقق فرانسوی دوران ما قبل از تاریخ، که مسئولیت هیأت علمی اعزامی فرانسه در ایران را به مدت پانزده سال برعهده داشت.
شوش مرکز استراتژیک هیأت اعزامی بود.دمورگان برای این که هیأت فرانسوی را از آسیب و ناملایمات محیط که دیولافوا را آزار داده بود حفظ کند، بر روی تپه ای مشرف به آرامگاه دانیال نبی(ع) قلعه بزرگی به سبک معماری قرون وسطایی (به نام شاتو) برای اسکان باستان شناسان و نگهداری موقت آثار بنا کرد که آسیب فراوانی به آثار تاریخی شوش زد، او در ساخت قلعه از آجرهای کتیبه دار بازمانده معابد و بناهای عیلامی و هخامنشی به عنوان مصالح ساختمانی استفاده کرد. در نقد کاوش های دمورگان می توان گفت وی بیشتر دغدغه به دست آوردن أشیا را داشته تا کاوش های علمی، وی اهمیتی به لایه نگاری نمیداد، به همین دلیل اطلاعات زیادی نابود شد.
دمورگان در بازگشت به فرانسه تعداد زیادی از أشیا مکشوفه را با خود به کشورش برد، که می توان به مواردی از آن ها اشاره کرد: از جمله مهم ترین وگران بها ترین این آثار، تندیس بزرگ و برنزی ناپیراسو ملکه عیلام، با 1800کیلوگرم وزن و بیش از 3هزار سال قدمت و همچنین منشور حمورابی( فرمانروای بابل) بزرگترین نشان تمدن میان رودان (بین النهرین)، را میتوان نام برد.
طی مدت 32سال کاوش فرانسویان در شوش هزاران اثر تاریخی دیگر این شهر به فرانسه منتقل شد. کم کم کشف و خروج این آثار اعتراض روشنفکران آن دوره را بر انگیخت و عاقبت در سال 1927 میلادی، امتیاز کاوش باستان شناسان فرانسوی توسط مجلس شورای ملی ایران لغو شد، در حالی که گنجینه شوش در پرتو خودبزرگی عصر قاجار سخاوتمندانه تقدیم فرانسویان و تالارهای لوور مملو از آثار کهن ایرانی شد،آثاری که موزه لوور بدون آن ها درجه ای از اهمیت و اعتبار را نخواهد داشت.