رفته بودیم شناسایی . فاصله ی ما با نفربرهای عراقی کمتر از صد متر بود. از بالای خاکریز خط عراقی ها را نگاه می کردم . هرچه می دیدم ، می گفتم . یک دفعه حسن گفت :" زود بیا پایین بریم .. ! " شصت هفتاد متر دور نشده بودیم که یک خمپاره خورد همان جا