۰
plusresetminus
مظفرالدین شاه در اواخر سلطنت خود به دلیل کهولت سن و بیماری، قوه عاقله خود را از دست داده بود و در حضور همگان و حتی در سفرهای خارجی جملات و عبارات سخیفی بر زبان می راند. احتشام السطلنه سفیر وقت ایران در آلمان خاطره ای جالب از داستان جراحی پیشخدمت شخصی شاه ایران روایت می کند و از تعجب پزشک معالج به احاطه شاه ایران به خصوصی ترین مسائل خادمان و نوکران خود سخن می گوید.
روایتی جالب از «اشراف اطلاعاتی» مظفرالدین شاه بر مسائل خصوصی نوکران دربار
مظفرالدین شاه در  اواخر سلطنت خود به دلیل کهولت سن و بیماری، قوه عاقله خود را از دست داده بود و در حضور همگان و حتی در سفرهای خارجی جملات و عبارات سخیفی بر زبان می راند. احتشام السطلنه سفیر وقت ایران در آلمان خاطره ای جالب از داستان جراحی پیشخدمت شخصی شاه ایران روایت می کند و از تعجب پزشک معالج به احاطه شاه ایران به خصوصی ترین مسائل خادمان و نوکران خود سخن می گوید.



«شاه در سفارت بود. من و اعضاء سفارت در حضور شاه باقی ماندیم. دکتر «فلاندر» طبیب سفارت را به حضور ملوکانه معرفی کردم. شاه او را نزدیک خود طلبید و مرا مترجم قرار داد و گفت صدق الدوله که پیشخدمت مخصوص و طرف محبت و اعتماد من می باشد در محل مخصوص!! ناخوشی دارد و محتاج عملیات می باشد. او را در برلین باقی می گذارم که شما عمل نمایید. بعد اضافه کرد که وقتی شخص دستش را در فلان او می کند چند سانتی متر بالاتر و ... کجا ... یک غده هست که باید بیرون بیاورید. هر قدر به فارسی به شاه عرض و اصرار کردم که این شخص جراح است و صدق الدوله را معاینه خواهد نمود، لزومی ندارد اعلی حضرت نوع و موضع مرض او را اظهار نمایند، خوب نیست این اظهارت را ترجمه کنم، بی ثمر شد. شاه پس از ناامیدی از من با عصبانیت مهندس الممالک را که حاضر بود مترجم قرار داد و او با یک شرح و بسط فراوان داخله فلان صدق الدوله را برای دکتر فلاندر تعریف نمود. فلاندر هم با یک تبسم پر از استهزاء به آن توضیحات گوش داد و این مساله همه وقت در خاطر دکتر فلاندر باقی ماند  که اعلی حضرت چطور اینگونه اطلاعات از درون فلان موضع پیشخدمت خود را دارند؟!!»

 

منبع:

خاطرات احشام السلطنه، به کوشش سیدمحمد مهدی موسوی، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۶۷، ص ۴۹۰

https://www.cafetarikh.com/news/35878/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما