۰
plusresetminus
رژیم اسرائیل بعد از اعلام موجودیت خود، بتدریج و در گامهای آغازین به تلاش جهت ارتباط با کشورهای دنیا مبادرت نمود. از آنجا که ماهیت اشغالگرانه این رژیم مورد اعتراض بسیاری از کشورها از جمله کشورهای مسلمان بود، موضوع به رسمیت شناختن و برقراری ارتباط با آن، به موضوعی مهم در سیاست خارجی بسیاری از کشورهای مسلمان تبدیل شد. رژیم پهلوی از آنجا که از ارتباط با اسرائیل به دلیل واکنش مردم مسلمان ایران واهمه داشت، وانمود می­کرد با این کشور ارتباطی ندارد؛ اما در عمل به طور پنهانی رابطه گسترده­ای با آن داشت.
فراز و فرود روابط حکومت پهلوی و اسرائیل
کافه تاریخ- مقاله تاریخی

 

رژیم اسرائیل بعد از اعلام موجودیت خود، بتدریج و در گامهای آغازین به تلاش جهت ارتباط با کشورهای دنیا مبادرت نمود. از آنجا که ماهیت اشغالگرانه این رژیم مورد اعتراض بسیاری از کشورها از جمله کشورهای مسلمان بود، موضوع به رسمیت شناختن و برقراری ارتباط با آن، به موضوعی مهم در سیاست خارجی بسیاری از کشورهای مسلمان تبدیل شد. رژیم پهلوی از آنجا که از ارتباط با اسرائیل به دلیل واکنش مردم مسلمان ایران واهمه داشت، وانمود می­کرد با این کشور ارتباطی ندارد؛ اما در عمل به طور پنهانی رابطه گسترده­ای با آن داشت. این روابط تحت الشعاع مسائل گوناگون از فراز و نشیبهای خاصی برخوردار می­شد. از جمله این مسائل می­توان به جنگ اعراب و اسرائیل اشاره کرد که سیاست شاه در برابر این اتفاقات، ظاهراً باعث تغییر شکل رابطه با رژیم اسرائیل می­شد. بر این اساس، بررسی سیاست خارجی رژیم شاه و اسرائیل در دوران جنگهای اعراب و اسرائیل محور اصلی نوشته پیش رو را شکل می­دهد.  

رژیم اسرائیل از تأسیس تا رابطه با شاه

رژیم صهیونیستى در سال 1947 م بطور رسمى اعلام موجودیت نمود. بعد از این اتفاق، دولت ایران اسرائیل را به صورت دو فاکتو به رسمیت شناخت. «روابط ایران با اسرائیل، روابط سیاسی رسمی (دوژوره) نبود؛ بلکه روابط به اصطلاح (دوفاکتو) بود. بدین ترتیب بدون داشتن روابط سیاسی رسمی، دو دولت عملاً روابط دارند، ولی نه از طریق سفیر.»1 با این حال رابطه با اسرائیل به دلیل آنکه با غصب سرزمین مسلمانان فلسطین موجودیت یافته بود؛ مورد موافقت مردم ایران نبود. از این رو گرچه موجودیت آن به طور غیررسمی و توسط دولت ساعد مراغه­ای به رسمیت شناخته شد؛ اما در زمان مصدق رابطه با این رژیم به طور کامل قطع شد. با این حال این وضعیت چندان به درازا نکشید و با سقوط حکومت مصدق، رابطه با اسرائیل مجدداً به شکل سابق از سر گرفته می­شود. این رابطه در زمینههای امنیتی - نظامی و با همکاری این کشور در ایجاد نهاد ساواک آغاز می­گردد. بعد از آن روابط دو کشور در سایر زمینه‌ها از جمله مسائل اقتصادی و با محوریت نفت گسترش می­یابد. البته در این دوران روابط دو رژیم تحت تأثیر برخی از مسائل از جمله مسائل سیاسی و نیز جنگ اسرائیل و اعراب تحت­الشعاع قرار می­گیرد.

مسائل سیاسی

مسائل سیاسی بیشتر تحت تأثیر مواضع مردم و به خصوص امام (ره) بود که در دهه 40 رابطه با اسرائیل را محکوم کردند و همین موضوع تا حدودی باعث تغییر روابط رژیم شاه و اسرائیل گردید. چنانچه شاه از ترس افکار عمومی مردم، به طور پنهانی به روابط خود با اسرائیل ادامه داد؛ اما بعد از تبعید امام(ره) به عراق، این روابط مجدداً و به صورت آشکار از سر گرفته می­شود. با اینحال رابطه با اسرائیل در جریان جنگ این رژیم با اعراب ظاهراً با تغییراتی مواجه و فراز و فرودهایی می­یابد.

جنگ اعراب و اسرائیل: جنگ 1956

در طی دوران حکومت رژیم شاه و اسرائیل چهار جنگ بزرگ میان اسرائیل و اعراب درگرفت که برخی از این جنگها تا حدودی بر روابط دو رژیم تأثیرگذار بود. اولین جنگ، جنگ 1956 بود که بعد از روی کار آمدن جمال عبدالناصر و بستن کانال سوئز و ملی کردن آن اتفاق افتاد. اسرائیل بدون دلایل قانونی این اقدام را محکوم کرد و همین موضوع بهانه اولیه برای جنگ 1956 را فراهم نمود. البته ناصر در ابتدا سیاست نزدیکی به آمریکا را در پی گرفت و همین امر موجبات نزدیکی این کشور با رژیم شاه را فراهم آورد؛ اما بعدها ناصر به دلایلی به رابطه با شوروی متمایل شد. بعد از آغاز حمله اسرائیل به مصر، شاه از ضرباتی که متوجه ناصر شده بود تا حدود زیادی خرسند به نظر می­رسید، لیکن نگرانی شدید شاه به علت اختلال در صدور نفت به غرب بود. به عبارتی سیاست ایران در این جنگ دنباله روی از سیاست آمریکا بود. به همین دلیل ایران در کنفرانس تهران همزبان با کاخ سفید، که تجاوز متفقین به مصر را محکوم می­کند شاه نیز آن را محکوم می­نماید.2 با این حال شاه همانطور که گفته شد ازحمله اسرائیل به مصر ناراضی نبود؛ زیرا علاوه بر اختلافات ایدئولوژیک، بسته شدن کانال سوئز می­توانست جریان انتقال نفت ایران را با مشکل مواجه کند. از این رو، روابط دو رژیم، در طول جنگ و نیز بعد از پایان جنگ، همچنان برقرار ماند.

 جنگ دوم، جنگ 1967

جنگ 1967 که به جنگ شش روزه نیز معروف است، با حمله اسرائیل به سوریه و عراق آغاز می­شود و با تصرف بیت المقدس، و بخشهایی از اردن و سوریه پایان می­یابد. روابط ایران و اسرائیل در این دوره نه تنها به شکل سابق ادامه داشت؛ بلکه انتقال نفت ایران به اسرائیل عامل مهمی در پیروزی اسرائیل بر اعراب بود. همانطور که علم نیز اعتراف می­کند، «دو سال پیش به هنگام جنگ عرب و اسرائیل، ما تعمدا جریان نفت را ادامه دادیم تا ما را در زمره عربها محسوب نکنند.»3

جنگ سوم: جنگ 1973

جنگ 1973 نیز به دنبال حمله ناگهانی اعراب به خصوص سوریه، مصر و فلسطین به بخشهایی از اسرائیل آغاز شد. در این دوره رابطه ایران و اسرائیل تحت تأثیر چند موضوع تغییر اساسی کرده بود. اولین موضوع به روی کار آمدن سادات بازمی­گردد که به تقویت و بهبود روابط ایران و مصر منجر شده بود، و دوم آنکه به دنبال حمله اعراب و پیروزی اولیه آنان بر اسرائیل، مردم مسلمان ایران طی راهپیماییهای مختلف به خیابانها آمده و از فلسطین و اعراب حمایت نمودند. این شرایط، شاه را در وضعیت انفعالی قرار داد و باعث شد تا وی نتواند به طور صریح از اسرائیل حمایت کند. به همین دلیل، شاه سیاست موازنه در مورد مصر و اسرائیل را در پیش گرفت و حتّى در ظاهر خود را پشتیبان و طرفدار مسلمان، بویژه مصر نشان داد.4 با این حال علیرغم اتخاذ موضع گیری منفعلانه، رژیم شاه به صدور نفت خود به اسرائیل ادامه داد و همین موضوع تأثیر مهمی در روند جنگ به نفع اسرائیل داشت. مخصوصاً از زمانی که اسرائیلیها مجبور شدند حوضه‌های نفتی اشغال شده در صحرای سینا را به مصریها بازگردانند.5 اهمیت نفت ایران به حدی بود که می­توان گفت «ماشین جنگی اسرائیل بدون نفت ایران قادر نبود سه جنگ مهم با اعراب را موفقیت‌آمیز پشت سر گذارد.»6 از این رو و با استناد به این وضعیت، می­توان به این نتیجه رسید که وقوع جنگ 1973 اعراب و اسرائیل نیز، چندان منجربه کمرنگ شدن روابط فیمابین دو رژیم نگشته بود.

نتیجه گیری:

در سخن نهایی پیرامون موضوع سیاست خارجی رژیم شاه و اسرائیل طی دوران جنگ اسرائیل و اعراب می­توان گفت، روابط شاه و اسرائیل در مسیری از رابطه گسترده تا تقویت آن ادامه داشته است و علیرغم اتخاذ برخی مواضع منفعلانه که تحت تأثیر پیروی از آمریکا و یا افکار عمومی بوده است، شاه همچنان در مقاطع حساس با فروش نفت خود به اسرائیل رابطه با این کشور را در سطح مطلوب و گاه حتی قوی نگه داشته است.

 

فهرست منابع:

1. سیدجلال­الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1391، چاپ هفدهم، ص 228

 2. عباس قاسمی، «بحران کانال سوئز جنگ 1956 بین اعراب و اسرائیل و سیاست ایران در قبال آن» تاریخ معاصر ایران، شماره 36، 1384، ص 12

3. گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم). ترجمه گروه مترجمان انتشارات طرح نو. تهران، طرح نو، چاپ سوم، ص 73

 4. هوشنگ مهدوى، سیاست خارجى ایران در دوران پهلوى، تهران، نشر پیکان، ص ۴۴۳- ۴۴۲

5. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (1320- 1357) تهران: نشر قومس، 1384، چاپ ششم، ص  413

6.ازغندی، همان، ص ص 412

 

 

https://www.cafetarikh.com/news/36662/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما