ربیعی، هایزر را مسئول تیراندازی به سوی مردم و پایین آوردن لولههای تفنگ میدانست. او معتقد بود هایزر باید سرزنش شود...
کافه تاریخ- کشکول
مقارن با اوج گرفتن تحولات سیاسی انقلاب در روزهای منتهی به آن، سردرگمی و بلاتکلیفی فرماندهان حاضر در آمریکا و فرماندهان نظامی وابسته به شاه بیش از پیش آشکار شد و در مواردی با اختلاف شدید آنان در برخی از مسائل همچون نحوه برخورد با مردم بروز نمود.
«در مورد برخی نکات مهم آن در جلسه هم صحبت کردیم. اصل اساسی ما هنوز خودداری از تماس و رویارویی نیروهای مسلح با مردم بود و این موضوع که، ارتش همچنان باید از نخستوزیر اطاعت کند و اقدامات امنیتی، منحصر به ساختمانها و مراکز حیاتی دولت شود. در جلسه، به این توافق رسیدیم که اگر فردا نیروهای ارتش در خیابانها به رژه بپردازند، نمایشی از قدرت خواهد بود. تصمیم نهایی در این مورد، منوط به توافق بختیار بود به ربیعی، گفتم طبق پیشنهاد او، پیامی برای ژنرال کرتس فرستادهام تا از برخی پایگاهها دیدن کند، اما او از رفتن به پایگاه هوایی خاتمی، عذر خواسته بود. علت آن را هم حساسیت همافران آن پایگاه ذکر کرده بود. ژنرال کرتس در مورد دیگر پایگاهها، گزارشی حاکی از ارزیابی اوضاع تهیه میکرد که من آن را به ربیعی میدادم. ربیعی در مورد حوادثی که دیروز در برابر ستاد مرکزی ژاندارمری رخ داده بود، به شدت احساساتی شده بود. رفتاری که دیروز با یک امیر ارتش شده بود، این خطر را به وجود آورده بود که هر کدام از آنها چنین سرنوشتی پیدا کنند. ناراحت شد و مرا مسئول تیراندازی به سوی مردم و پایین آوردن لولههای تفنگ دانست. او انگشتش را به سوی من نشانه رفت و گفت: شما باید سرزنش شوید، دست شما به خون آغشته است. او حرفی زد که خارج از حد انتظار من بود. با توجه به این که او دستور تیراندازی را داده بود، به این فکر افتادم که اگر واقعاً بحرانی بروز کند (که قرار باشد دستورات شدیدتری برای تیراندازی داده شود) واکنش ربیعی چه خواهد بود؟ احساساتش خیلی شدید شده بود و من مجبور بودم با بلند کردن صدایم و با تند شدن نسبت به او صدایش را آرام کنم. آخرین سئوال من از او این بود که: «آیا این تاکتیک نتیجه داده است، یا نه؟»1