«ولادیمیر مایاکوفسکی» (1930-1893میلادی) شاعر بنام روس که سفرهایی به اقصی نقاط جهان داشته سری هم به آمریکا زده است.
سال 1925 آمریکا در شکوفاترین دوره تاریخ خود به سر می برد و از سود سرشاری که از جنگ اول جهانی به دست آورده بود به خود می بالید. مایاکوفسکی با دید نقادانه و موشکافانه خود جنبه های گوناگون «زندگی آمریکایی» را نظاره و با تحلیل دقیق و مستندی ماهیت تجاوزکارانه و غارتگر امپریالیسم آمریکا را افشا می کند.
بخشی از روایت وی از شهر نیویورک در این دوران چنین است: پشت انبار، مرکز پسماندهای بندری است. نجاست و کثافت و عرق فروشی ها و فاحشه خانه ها و میوه های گندیده و پشت این لایه های نجاست بندری، یکی از تمیزترین و غنی ترین شهرهای جهان. یک سوی شهر شیک و خوش آب و رنگ است و سوی دیگر شرکتهای بین المللی سیگار و شکر، با ده ها هزار کارگر سیاه و اسپانیایی و روس. در میان این ثروتها، باشگاه های آمریکایی قرار دارند و ساختمان فورد و کلی اند بوک.
در شهر، واکسی ها و فروشنده های بلیت بخت آزمایی اکثریت دارند. نمی دانم واکسی ها چگونه نان در می آورند. سرخپوستان پابرهنهاند و اگر هم کفش داشته باشند چنان چیزی است که نه می توان آن را واکس زد و نه نام کفش بر آن نهاد. در برابر هر آدم کفش به پایی هم حداقل پنج واکسی هست.
اما بلیت فروش ها بیشترند. هزاران نفر از آنان می گردند و میلیون ها بلیت بخت آزمایی را که بر کاغذ سیگار و در کوچکترین قطع ممکن چاپ شده به سوی عابران دراز می کنند. صبح اول وقت برنده ها اعلام شده اند. جایزه های بی شمار نیم کوپلی به جیب زده اند. این دیگر بخت آزمایی نیست بلکه نوعی اعتیاد نیمه قمارگونه با ویژگی های خاص خودش است.
منبع: آمریکایی که من کشف کردم، ولادیمیر مایاکوفسکی، ترجمه وازریک درساهاکیان، 1363، ص 21.