تیمورتاش سر خود را از درون ماشین بیرون کرد و با صدای بلند به شوفر من گفت: پدرسوخته، چرا جلو ماشین من حرکت کردی؟ من فوری طپانچه خود را از کمر کشیده و گفتم: پدر سوخته خودت هستی، تو چه حق داری به شوفر من فحش میدهی؟ قائم مقام دست مرا گرفت و گفت: این تیراندازی خطر بزرگ دارد.