از مذاکرات خود با بختیار در کمال شگفتی به این نتیجه رسیدم که او خود را چیز دیگری میپندارد. او با لحنی پراحساس از نقشههائی که برای دولت خود داشت صحبت میکرد و از طرحهای خود برای "ربودن انقلاب" از دست آیتالله خمینی سخن میگفت.
بختیار بعد از آنکه به نخستوزیری رسید، بر این باور بود که میتواند قدرت را به طور کامل قبضه کند. او شناخت درستی از تحولات انقلاب و نفوذ امام در میان مردم نداشت. از این رو وی با طرح تدابیر و نقشههای سیاسی آینده حکومت خود را ترسیم میکرد.
«با وجود اینکه از گفتگوهای خود با شاه اینطور استنباط کرده بودم که بختیار بیشتر نقش یک محلل را برای خروج قانونی شاه از کشور بازی میکند، از مذاکرات خود با بختیار در کمال شگفتی به این نتیجه رسیدم که او خود را چیز دیگری میپندارد. او با لحنی پراحساس از نقشههایی که برای دولت خود داشت صحبت میکرد و از طرحهای خود برای "ربودن انقلاب" از دست آیتالله خمینی سخن میگفت. او تصور میکرد که با خروج شاه از ایران میتواند رهبری ملت ایران را بدست خود بگیرد. بختیار قدرت و نفوذ آیتالله خمینی را دست کم گرفته بود و در یکی از ملاقاتها بمن گفت در نظر دارد برای ملاقات آیتالله به پاریس برود و به او پیشنهاد کند که به داشتن یک مقام مذهبی در خارج از قلمرو قدرت دولت اکتفا کند و کار سیاست و امور دولت را به او واگذار نماید. و من سخنان بختیار را در این مورد با ناباوری گوش کردم و پس از بازگشت به سفارت گزارش مفصلی درباره گفتگوهای خود با بختیار و عقاید شخصی خود درباره او به واشنگتن مخابره کردم. در آن گزارش نوشتم که بختیار بنظر من دون كيشوتی بیش نیست و نمیداند که پس از بازگشت آیتالله خمینی به ایران سیل انقلاب او و دولتش را با خود خواهد برد.»
منبع: ویلیام سولیوان، ماموریت در ایران (خاطرات سولیوان)، تهران، نشر هفته، چاپ سوم، 1361، ص 166