در اواخر سال 1978 و اوج گیری انقلاب ایران، شاه دستور آزادی بختیار از زندان را صادر کرد و از وی در دیداری خصوصی در کاخ نیاوران تهران خواست که مقام نخستوزیری ایران را قبول کند. بختیار با شاه توافق کرد که برای کابینه اش از مجلس سنا رای بگیرد، شاه از کشور خارج شود، ساواک منحل شود، زندانیان سیاسی آزاد شوند و شرایط آزادی مطبوعات فراهم شود.
بختیار بعد از آنکه به نخستوزیری رسید، بر این باور بود که میتواند قدرت را به طور کامل قبضه کند. او شناخت درستی از تحولات انقلاب و نفوذ امام در میان مردم نداشت. از این رو وی با طرح تدابیر و نقشههای سیاسی آینده حکومت خود را ترسیم میکرد.
همزمان با مطرح شدن فرار شاه از کشور، جنگ قدرت میان امام و بختیار در جریان بود. از یک سو بختیار تلاش داشت با چیدن کابینهای قوی قدرت را از آن خود کند و از آن سو امام علیرغم دوری از وطن نهادهای انقلابی خود را میچید.
شاپور بختیار در سال 1293 در جنوب غربی ایران و از پدری به نام محمدرضا (معروف به سردار فاتح) و مادری به نام نازبیگم به دنیا آمد. خانوادهٔ او از طوایف ایل بختیاری بودند. پدربزرگ مادری بختیار، نجفقلی صمصامالسلطنه، دو بار در 1912 و 1918 به نخستوزیری رسیده بود.
بختیار بعد از روی کار آمدن به هر طریقی سعی میکرد مانع از ورود امام به کشور شود؛ زیرا او و حکومت به خوبی آگاه بودند که ورود امام به منزله پیروزی انقلاب است. در نقطه مقابل، امام برای پایان بخشیدن به حکومت شاه، درصدد بود هر چه سریعتر به کشور بازگردد.
بختیار در حالی پست نخستوزیری را به دست گرفت که شانس چندانی برای حفظ حکومت نداشت. یکی از مهمترین دلایل این موضوع چهره نه چندان محبوب و مردمی بختیار بود. او علیرغم آنکه سابقه عضویت در جبهه ملی را داشت؛ اما هرگز با اقبال عمومی مواجه نشد
مرد جوانی همراه نامزدش به یکی از مغازه های شیک تهران می رود که هدیه ای بخرد. معاون نصیری، یعنی رئیس بخش شکنجه هم سر می رسد و می خواهد قبل از دیگران به کار او برسند. مرد جوان به او تذکر می دهد که نوبت او نیست و از او می خواهد که منتظر بماند.
نگرانی و خشم مردم لحظهبهلحظه افزایش مییافت. درگیریها شروع شد و با گذشت چند ساعت، شدت گرفت. در این درگیریها، دهها تن به خاک و خون کشیده شدند و شُعارها با فریادهای بغضآلود تکرار میشد: «وای به حالت بختیار، اگر خمینی دیر بیاد»، «اگر خمینی دیر بیاد، مسلسلها بیرون میاد».
با ردّ اقدامات بختیار توسط مردم انقلابی، وی عملا در مقابل ملتی قرار گرفت که رژیم گذشته را نمیخواست؛ چراکه بختیار میخواست حافظ وضع موجود باشد و غرب نیز همه امید خود را به او بسته بود.
بدین روی بختیار در 27 دی ماه 1357ش. رأی اعتماد مجلس را گرفت و به دنبال رأی اعتماد مجلس، شاه و همسرش و سه فرزند از چهار فرزندش از ایران خارج شدند. بختیار عمری در جبهه ملی علیه رژیم شاه مبارزه کرده بود و زمانی نخست وزیر شد که از جلال و جبروت این مقام و قدرت سیاسی آن جز هاله ای رنگ باخته چیزی باقی نمانده بود
بختیار در جریان محاکمه مصدق در سال 1333 به اتهام اخلال گری و توهین به مقام سلطنت بازداشت و به سه سال زندان تأدیبی محکوم گردید.اما پس از دو سال مورد عفو قرار گرفت و پس از آزادی از کارهای دولتی کناره گرفت و به عنوان عضو جبهه ملی به فعالیتهای مخفی پرداخت.