بزرگ شدن محمدرضا در محیطی که تحت تأثير الگوی تربیتی رضاخان بود، باعث شد او نیز به یک دیکتاتور تبدیل شود: نسبت به زیردست، خشن و بیرحم باشد و به بالادست کاملاً تمکین نماید، چنان که نسبت به انگلیس و آمریکا در تمام سلطنتش چنین بود
محمدرضا پهلوی بعد از آنکه به حکومت رسید، به مانند پدرش روش دیکتاتوری را برگزید. این روش گرچه بعد از کودتای 28 مرداد تشدید شد و عوامل متعددی همچون حمایت کشورهای غربی در آن موثر بود، اما متاثر از دوران کودکی محمدرضا نیز بود.
«بزرگ شدن محمدرضا در محیطی که تحت تأثير الگوی تربیتی رضاخان بود، باعث شد او نیز به یک دیکتاتور تبدیل شود: نسبت به زیردست، خشن و بیرحم باشد و به بالادست کاملاً تمکین نماید، چنان که نسبت به انگلیس و آمریکا در تمام سلطنتش چنین بود. در این خصوص میتوان به نوشته روزنامه نیویورک تایمز استناد نمود که مینویسد: «پس از کودتا، شاه گیلاس خود را با تعارف به «روزولت» رئیس بخش سیا در خاورمیانه برداشت و گفت: «من تاج و تخت خود را به خدا، مردم کشورم، ارتشم و به شما مدیونم». از سویی دیگر، شاه با فقدان اعتماد به نفس روبه رو بود. «ماروین زونیس» در کتاب شکست شاهانه با توجه به محور بودن شخص شاه در حکومت و نقش تعیین کننده تصمیمات فردی او، به بررسی روانشناسی شخصیت شاه پرداخته است. به نظر وی «محمدرضا به دلیل نحوه تربیت دوران کودکی و نوجوانی ناشی از تربیت او در یک محیط زنانه و سپس قرار داشتن در کنار پدری مستبد، فردی مردد و فاقد اعتماد به نفس بار آمده بود، به همین دلیل فاقد اراده لازم و قدرت تصمیمگیری صحیح در مسائل مهم کشور بود.»
منبع: شاداب عسگری، بهائیان نظامی در حکومت پهلوی دوم، تهران، موسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1396، صص 155- 156