از آنجا که عشایر غارت را منبع درآمد قانونی میدانستند، هر بیگانه که پایش به مناطق قدرت آنان باز میشد در معرض این خطر بود که جز پیراهن، کلیه دار و ندارش را به یغما ببرند.
زندگی عشایر به دلیل عدم یکجانشینی، ساخت اجتماعی چندان پیچیدهای نداشت و مهمترین اولویتهای آن به تأمین غذا و امنیت محدود بود. موضوع حفظ امنیت از بسیاری از عشایر مردانی سوارکار و جنگجو ساخته بود؛ از این رو بیگانگان، به راحتی نمیتوانستند به مناطق آنان نفوذ کنند. از سویی تأمین نیازهای غذایی نیز باعث شده بود تا بسیاری از آنان در زمان قحطی و فقر، به اقداماتی چون غارت متوسل کردند:
«مشکل عشایر پیچیدهتر از این بود، چه اینها یک پنجم کل سکنه ایران را تشکیل میدادند و تقریباً در استقلال کامل بسر میبردند. اینها به تفنگهای جدید مسلح بودند، چندین هزار سوار در اختیار داشتند و در کوهستانهای موطن خود قدرت جنگی قابل ملاحظهای بشمار میآمدند. چون غارت را منبع درآمد قانونی میدانستند، هر بیگانه که پایش به مناطق قدرت آنان باز میشد در معرض این خطر بود که جز پیراهن، کلیه دار و ندارش را به یغما ببرند. برای اینکه اعضای هیات را از این مخاطره مصون بداریم روابطی با مهمترین خانهای عشایر برقرار کردیم، اما گاه و بیگاه حفظ این روابط به علت وجود تضاد منافع بین سران عشایر کاری مشکل میشد و در اثر سیاستهای داخلی پیچیده و در هم و بر هم عشایری از اثر میافتاد. نظر بر این بود که به عشایر در سرزمینهائی که برای ما مهم بود مبالغی به عنوان حقوق افتخاری پرداخته شود و آنها در عوض حمایت اعضای هیات را در منطقه خود بعهده بگیرند.»