انتشار اطلاعیه و بیانیه، دیدار با مراجع تقلید و سرانجام، اگر نتیجه نداد، تهدید، ارعاب و حتی ترور.
«در پی این تلاشها همچنان جلسات مدرسان حوزوی برگزارمیشد تا اعتراضها خاموش نشود. آنان در 23 بهمن 44 در منزل آیتالله مشکینی جمع شدند که در آن جلسه به غیر از صاحب خانه، آقایان آذری قمی، منتظری، ربانی شیرازی، جنتی و حجتی کرمانی حضور داشتند. نتیجه جلسه آنان پیگیری سه مسئله بود: انتشار اطلاعیه و بیانیه، دیدار با مراجع تقلید و سرانجام، اگر نتیجه نداد، تهدید، ارعاب و حتی ترور. یک سال بعد، در اواسط فروردین 45 اساسنامۀ گروه یازده نفره در تفتیش منزل آذری قمی به دست مأموران ساواک افتاد و از آن پس، حساسیت های امنیتی نسبت به آن ها فزونی گرفت. اعضای گروه یازده نفره با اطلاع از افشا شدن نامشان، هریک به سویی رفتند و برخی هم بازداشت شدند. آیتالله علی مشکینی نیز به تهران رفت و چهار ماه در تهران مخفی شد و با نام مستعار، با دوستانش ارتباط برقرارمیکرد. ایشان درباره این چهار ماه میگوید: در این ایام چندین بار از سوی مرحوم آیتالله طالقانی که ایشان نیز زندانی بودند، پیام رسید که زندگی مخفی را رها کن تا دستگیرت کنند؛ زندان بهتر از آن حال است و اغلب دوستان و جوانان مسئول و متعهد را در زندان حداقل زیارت میکنی. ولی من به دلیل علاقه زیادی که به مطالعه و تألیف داشتم ومیترسیدم در زندان وسایل کارم یافت نشود، علنی نشدم؛ اما در این دوران موفق به تألیف چندین کتاب شدم. آیتالله مشکینی، سرانجام پس از چهار ماه زندگی مخفیانه، به نجف رفت تا از گزند نیروهای امنیتی در امان باشد و همچون برخی روحانیون مبارز بازداشت نشود. در نجف پای درس امام خمینی حضور یافت و خود نیز مکاسب را تدریس کرد. محمدحسین رحیمیان دراین بارهمیگوید: آیتالله مشکینی در ماه مبارک رمضان آن سال بعد از نماز ظهر که به امامت حضرت امام در مدرسه آیتالله بروجردی اقامهمیشد، منبرمیرفتند.»
منبع: گروهی از نویسندگان، مجموعه مقالات (یادنامه آیتالله علی مشکینی)، جلد 2، قم، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1392، صص 11- 12