رضاشاه از همان ابتدای کودتای 1299 قدرت را به دست گرفت. این قدرت تنها شامل امور نظامی نبود، بلکه قدرت سیاسی را نیز دربرمیگرفت. چنانچه با وجود شاه و نخستوزیر عملاً اختیارات کشور بر دست او بود و شاه قدرت مداخله نداشت.
وی علاقه چندانی به سلطنت نداشت و شاید همین بیعلاقگی عاملی در عدم اقتدار او در پادشاهی باشد. چنانچه خود وی نیز با اذعان به این موضوع گفته بود «اگر در سوئیس کلم فروشی کنم بهتر است تا در چنین مملکتی پادشاه باشم.»
دهم بهمن سال 1299 هجری (30 ژانویه 1921) و در جریان بحران کابینه، ژنرال ادموند آیرونساید Edmund Ironsideفرمانده نیروهای انگلیسی در ایران با رضاخان پهلوی فرمانده تیپ قزاق مستقر در قزوین ملاقات و به نوشته بیشتر مورخان، اورا تشویق به کودتا کرد.
روز نهم آبان ۱۳۰۴ در جلسه فوقالعاده مجلس شورای ملی با خلع احمدشاه، ماده واحده انقراض سلطنت قاجار با ۸۰ رأی موافق در مقابل ۵ رأی مخالف به تصویب رسید و حکومت موقت به سردارسپه واگذار شد.
گرچه اولین پرواز بشر با هواپیما در سال 1903 توسط برادران رایت انجام شد اما ده سال طول کشید تا خلبانی لهستانی اولین هواپیما را بر فراز آسمان ایران به پرواز درآورد.
مظفرالدین شاه در سفر دوم خود به اروپا در سال ۱۲۷۹ هـ ش در بروکسل بلژیک یک دستگاه اتومبیل کالسکه ای خریداری کرد و در سال ۱۲۸۰ برابر با ۱۹۰۱ میلادی، به ایران آمد که با ذغال سنگ کار می کردند.
سینما در کشور ایران که از دیرباز با هنرهای نمایشی آشنایی داشت بسیار سریع رشد کرد و با نام «چراغ جادو» مورد بهره برداری قرار گرفت و البته این نیز مانند دیگر پدیده های نوین از اروپا به ایران آمد.
حاجبالدوله» چون به قیافه آنها دقیق میشود میبیند که مرد مستی که به گفته فراشها در خیابان تلوتلو میخورده و روی پا بند نبوده، دارای لباسی تمیز و گیوهای سفید بدون ذرهای گل است و حال آنکه فراشهای حکومتی که مست نبودهاند به لحاظ فصل زمستان و بارندگی و وجود گل و شل در معابر تا کمر گلی و خیس هستند.
رضاخان پهلوی به محض آن که در سوم آبان 1302 به مقام نخستوزیری رسید، احمد شاه را ناچار کرد مجدداً رهسپار اروپا شود.(1) برادر احمدشاه به عنوان نایبالسلطنه در تهران ماند و رضاخان او را نیز وادار کرد در امور دولت دخالت نکند. در چنین شرایطی قاجارها هیچگونه قدرتی در اختیار نداشتند و تمام قدرت حکومت در دست رضاخان بود.
به هر حال قدس اعظم، دختر عمو جان عضدالسلطان و دفترالملوک را میخواستند بدهند به احمد شاه. این موضوع را احمد شاه به من گفت البته با آنچه که خودشان میگویند فرق دارد شاید هم هر دو طرف راست بگویند. قدس اعظم با احمدخان مصدق و خانم ضیاء اشرف در نوشاتل سوئیس بودند و از بچگی احمد و قدسی همدیگر را دوست داشتند. قدسی هم مایل نبود زن احمد شاه بشود البته اگر مجبورش ...